پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

بانوی یوز


بانوی یوز

لوری ماركر بخش عمده ۱۲۵۰۰ یوز وحشی باقی مانده در جهان خارج از مناطق حفاظت شده زندگی می كنند و این احتمال برخورد آنها با گله داران را افزایش می دهد

گربه ها و سگ های گله

لوری ماركر:بخش عمده ۱۲۵۰۰ یوز وحشی باقی مانده در جهان خارج از مناطق حفاظت شده زندگی می كنند و این احتمال برخورد آنها با گله داران را افزایش می دهد. در دهه ۱۹۸۰ بیش از شش هزار یوز به دست گله دارانی كه گمان می كردند یوز حیواناتشان را كشته یا خواهد كشت، كشته شدند (در واقع یوز مسئول تنها كمتر از ۵ درصد مرگ و میر احشام است). برای محافظت از حیوانات اهلی در برابر یوز و شكار چیان دیگر طی یك رویكرد حفاظتی نوین در نامیبیا، سنت مقابله با گربه های بزرگ به كمك سگ های بزرگ احیا می شود. در فلات مركزی و خشك تركیه شش هزار سال است كه برای محافظت از گله های گوسفند از سگ چوپان آناتولی استفاده می شود. سگ چوپان آناتولی سگی است بزرگ جثه با قدرت دید بسیار خوب، گوش های تیز و شخصیتی مستقل. این سگ ها همراه گله بزرگ می شوند و مطابق طبیعت سگی شان از گله ای كه به آنها سپرده شده با سرسختی دفاع می كنند. اگر احساس كنند خطر نزدیك شده است با صدای بلند پارس می كنند و به گله هشدار می دهند. علاوه بر این صدای پارس، جانور شكارچی را از حضور نگهبان آگاه می سازد. اگر گربه بزرگ در حمله سماجت كند، سگ خود را بین او و گله حائل می كند. بیشتر گربه ها وقتی با چنین سگ گله بزرگ و خشمگینی روبه رو می شوند فرار را برقرار ترجیح می دهند. موثر بودن این سگ ها نه فقط در برابر یوز های كم خطر بلكه در برابر حریفان ترسناك تر و جدی تر همچون پلنگ، كاراكال، شغال، بابون و حتی دزدان گله نیز به اثبات رسیده است.

ت.Cheetahs and Guard Dogs.in The New encyclopedia of Mammals (D.Macdonald,ed.)

Oxford Universuty Press.P۲۲

نیمروز است كه تلفن در خانه ویلایی سفید رنگی در كشور درندشت نامیبیا زنگ می زند. لوری ماركر به تماسی فوری از طرف مدیر شكارگاه مجاور گوش می كند، سپس به درون ماشینی دو دیفرانسیل می پرد و با سرو صدا در حالی كه گله های اریكس و هارته بیست را می رماند از جاده پردست انداز پایین می رود. در منطقه ای به وسعت ۲۶ هزار هكتار یوز نر درشتی خود را به قفسی به اندازه یك صندوق می كوبد و دندان نشان می دهد. چشمان كهربایی یوز اسیر از خشم برق می زد. صاحب شكارگاه می گوید: «نمی خواهم بیش از این آنتیلوپ هایم را بخورد.» اما دلش می خواهد كه به ماركر كمك كند و ضمن صحبت می پذیرد كه این یوز نمونه ا ی بسیار زیبا است. سرانجام تصمیم می گیرد آن را به یكی از دوستان كشاورزش بسپارد تا از آن برای نمایش استفاده كند. ماركر بهانه می آورد كه نیاز طبیعی یوز گشت زدن در منطقه ای پهناور است تا بتواند از تمام جانداران دیگر سریع تر بدود و اگر یك عمر در محوطه ای كوچك محدود شود از پا در خواهد آمد. صاحب شكارگاه تردید دارد اما ماركر دست بردار نیست. بالاخره می گوید: «مال شما، به شرط آنكه دور از شكارگاه من رهایش كنید.» آن شب ماركر كه حسابی از پا درآمده بود به خیلی جاها تلفن زد تا آنكه سرانجام كشاورزی در فاصله ۳۰۰ كیلومتری از جنوب با آزاد كردن آن یوز در زمین هایش موافقت كرد. تلاش برای نجات یوزها از انقراض كاری نیست كه ماركر تازه به فكر آن افتاده باشد. او ۳۰ سال است كه به یوزها می اندیشد و درباره آنها تحقیق می كند. او زندگی اش را وقف حفاظت و تكثیر این گربه های بسیار حساس و به شدت در خطر انقراض كرده است. به خاطر یوزها وطنش را ترك گفته و در نامیبیا با مردم محلی سروكله می زند و به آنها آموزش می دهد. او با یوزها و به خاطر آنها زندگی می كند. او به راستی «بانوی یوز» است. دكتر لوری ماركر نخستین بار در ۱۹۷۴ به عنوان دستیار دامپزشك در پارك حیات وحش وینستون در اورگون با یوز آشنا شد و همان موقع دریافت واقعاً هیچ كس چیز چندانی درباره یوزها نمی داند. همه می گفتند اگر چیزی فهمیدید به ما هم بگویید و این طوری كار شروع شد و ذره ذره پیش رفت. هدف، تكثیر یوز در شرایط اسارت بود، كاری كه یوزها طی صدها سال اسارت از آن سرباز زده اند. برای شروع ۶ توله یوز به پارك حیات وحش اورگون آورده شد. اگرچه كار بسیار كند پیش می رفت اما موفقیت ها چشمگیر بود. ماركر ۱۴ سال از عمرش را (۱۹۸۸ _ ۱۹۷۴) صرف همكاری با برنامه موفق تكثیر در اسارت یوز در شمال آمریكا در اورگون كرد. در ۱۹۷۷ برای آزادسازی توله یوز دست آموزش در طبیعت برای نخستین بار راهی نامیبیا شد. او این توله را یك سال پیش از بین ۵ توله انتخاب كرده بود. چهار تای آنها پنجه می كشیدند، هیس هیس می كردند و دندان نشان می دادند. اما پنجمی آرام و بی صدا نگاه معصومش را به چشمان ماركر دوخته بود. او نام آن توله یوز ماده ۶ هفته ای را خیام گذاشت و با خود به خانه، پیش سگ شكاریش، «شسو» برد. آنها به زودی با هم همبازی شدند. شسو موهای خیام را می لیسید و تمیز می كرد. گاهی هم برای شوخی زیر گلوی همدیگر را گاز می گرفتند و سر به سر هم می گذاشتند. او با بازگرداندن خیام به نامیبیا می خواست ببیند آیا یوزهایی كه در اسارت تكثیر یا نگهداری می شوند، شانسی برای بازگشت دوباره به حیات وحش و یادگیری شكار و زندگی در طبیعت دارند یا نه. ماركر پس از این تجربه موفق به آمریكا بازگشت و به دیوید ویلت از موسسه اسمیت سونین پیوست. آنها در آنجا بر روی دلایل عدم تكثیر یوز در اسارت كار می كردند و از این رهگذر به مشكلات ژنتیكی یوز پی بردند. آنها دریافتند كه پایین بودن تنوع ژنتیكی در یوزها مشكل بزرگی بر سر راه بقای آنها است. او در ۱۹۸۸ به كمك انستیتوی ملی سرطان و باغ وحش ملی، مدیر اجرایی مركز «فرصت های جدید در علوم تندرستی جانوران» (NOAHS) شد. او هنوز هم به همكاری خود با این مركز ادامه می دهد. در همان سال نژادنامه بین المللی یوزهای در اسارت سرتاسر جهان را تهیه كرد و همچنان مسئولیت این كار بر عهده اوست. در ۱۹۹۰ بار دیگر راهی نامیبیا شد اما گویی تقدیر چنین می خواست كه زندگی او بیش از اینها با یوز پیوند بخورد. ماركر تا پیش از رفتن به نامیبیا نمی دانست كه چرا یوزها هر روز بیش از روز قبل به انقراض نزدیك می شوند اما با بودن در محل دریافت كه كشاورزان و دامداران محلی چگونه این سریع ترین حیوان جهان را تنها به خاطر حمله احتمالی آن به چند دام اهلی با شلیك گلوله به خاك و خون می كشند. تعداد دیگری از یوزها هم به خاطر تجاوز مردم به سرزمین های بكر و از بین بردن زیستگاه و طعمه هایش به كام مرگ می روند و دائماً از جمعیت شان كاسته می شود. این فعالیت های انسانی جمعیت یوز را تنها در دو دهه به كمتر از نصف كاهش داده است. ماركر برای نجات یوزها چاره ای جز ماندن در نامیبیا نداشت به طوری كه او اكنون خود را بیشتر نامیبیایی می داند تا یك آمریكایی. اولین اقدام او تاسیس «بنیاد حفاظت از یوز» (CCF)، یك مركز بین المللی شناخته شده برای حفاظت و تحقیق درباره یوزها، در نامیبیا بود. این بنیاد فعالیت ها و استراتژی های مدیریتی و حفاظتی خلاقانه ای را برای كاهش برخورد بین مردم و یوزها در پیش گرفته است. اعضای بنیاد و در صدر آنها ماركر به درستی دریافته اند كه برای كمك به یوز در وهله نخست باید با فرهنگ و مشكلات مردم محلی آشنا شوند. آموزش كشاورزان و دامداران محلی و دانش آموزان و آشنایی آنها با موقعیت حساس و شكننده یوز مهمترین بخش فعالیت های این بنیاد را تشكیل می دهد. ماركر در سال های اول مجبور بود تمام روز از این مزرعه به مزرعه دیگر برود و با مردم صحبت كند تا یوزها را با گلوله نزنند. كار دشواری بود و محلی ها چندان استقبال نمی كردند. یك بار كشاورزی سرش داد زد كه «برگرد به آمریكا و تمام این یوزهای لعنتی را با خودت بردار و ببر». اما ماركر صبورتر و سرسخت تر از این حرف ها بود. كم كم اوضاع بهتر شد. چند سال بعد كشاورز جوانی تعریف كرد كه چگونه وقتی بچه بود، پدرش یك یوز مادر را كه همراه دو توله اش از زمین هایشان می گذشتند با شلیك گلوله از پا در آورد. توله ها فرار كردند اما سرنوشت غم انگیز آنها كاملاً معلوم بود. كشاورز جوان هیچ گاه نتوانسته بود اندوه و تاسف خود را از آن واقعه از یاد ببرد. حرف های او روی بقیه هم واقعاً تاثیر گذاشت.ماركر می گوید كه اوضاع بهتر شده و تقریباً از هر سه كشاورز یا دامدار، دوتای آنها دیگر یوزها را با تفنگ نمی زنند و اگر یوزی را ببینند یا به دام بیفتد فوراً به اطلاع ماركر می رسانند. صندوق حمایت از یوز تنها به آموزش بسنده نكرده و سگ های گله آناتولی را نیز وارد منطقه ساخته است. این سگ های بزرگ محافظان بسیار خوبی هستند و یوزها نیز با دیدن آنها بدون اینكه آسیبی ببینند از گله دور می شوند. تیم پزشكی (CCF) نیز كاملاً فعال است. در صورت نیاز یوزهای آسیب دیده را جراحی و زخم هایشان را پانسمان می كنند. از آنها نمونه خون و اسپرم می گیرند. در این مركز با كار گذاشتن ردیاب رادیویی در قلاده یوزها مدام آنها را تحت نظر دارند و بدین ترتیب اطلاعات زیادی درباره عادات و رفتار، پراكنش، بوم شناسی و اندازه جمعیت شان به دست می آورند. در این مركز دامپزشكان و پژوهشگران طراز اول بر روی تندرستی و بیماری های یوز، ژنتیك، رفتار، اكوسیستم و زیستگاه آن كار می كنند. لوری ماركر اكنون به كمك آنها توانسته است یوزهای زیادی را به مناطق حفاظت شده آفریقای جنوبی بازگرداند؛ جایی كه پیش از این یوز در آنجا منقرض شده بود. او همچنین برای یافتن راهی برای افزایش جمعیت یوز در ایران با پژوهشگران ایرانی همكاری می كند. او از طریق اینترنت با باغ وحش های سرتاسر جهان كه به نوعی با تكثیر یوز در اسارت سروكار دارند، در ارتباط است. ماركر و سازمان تحت مدیریت او اكنون به مدلی برای خلق راه های ابتكاری حمایت از گونه های در خطر انقراض تبدیل شده اند. ماركر جهانی می اندیشد و مردمی و محلی عمل می كند. فعالیت های خستگی ناپذیرش جایزه «قهرمان سیاره» را در سال ۲۰۰۰ از سوی مجله تایم و جایزه حفاظتی شورون تگزاكو را درسال ۲۰۰۳ برایش به همراه داشته است. اما هیچ چیز به اندازه بازگرداندن یك یوز به طبیعت او را سرشار از شور و شعف نمی سازد. ماركر می گوید: «دنیا جای كوچك و حقیری خواهد بود اگر این گربه های بسیار زیبا برای همیشه از روی زمین محو شوند.» ماركر دو روز پس از آنكه توانست موافقت یك كشاورز را برای رهاسازی یوز نر اسیر در زمین هایش بگیرد به راه افتاد، یوز را پشت یك كامیون گذاشت و به طرف خانه جدید یوز راند. بالاخره رسیدند و ماركر حیوان را روی زمین گذاشت. جانور زیبا از آن آزادی ناگهانی مبهوت شده بود. لحظه ای درنگ كرد و سپس در یك چشم برهم زدن ناپدید شد. ماركر غرق در شادی بود.

www.cheetah.org

www.wildnet.org

people.africadatabase.org

طاهره رنجبر