پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

چله


چله

شور می بارم و می چرخم از این بارش نور
نور ، نصری دهدم تا کندم ناصر طور
اشتراک شب و روز است همین روزن راز
ورنه این فاصله تفصیل شود بی تنبور
خون دلیل است که کشتی به یم راه رود
راه ، …

شور می بارم و می چرخم از این بارش نور

نور ، نصری دهدم تا کندم ناصر طور

اشتراک شب و روز است همین روزن راز

ورنه این فاصله تفصیل شود بی تنبور

خون دلیل است که کشتی به یم راه رود

راه ، موسی کندت نوح شوی در نم شور

طیر طوفان بلا منطق سیمرغ دل است

خون عنقاست به جوش تب ماهی ، مسجور

شهد شد پرده در ظلمت بینایی ، زخم

تا عسل از زحل زخم ببارد به ظهور

چله از چلچله ها موسم انگور گذشت

باده از خون جگر آمده لیلی به حضور

برگ ریزان خزان ، سلسله سی مرغان

به مزار آمده شیرین شهادت از دور

شب رودابه تب زال کهنسال شده

که ز شام آمده شامی همه آزین سرور

مهجه باید بدهی دیده ظهرت بدهند

اضطهاد است در آن گودی طوفان تنور

کاظم رستمی