یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

رنگ آمیزی درخواب


چندی پیش و همزمان با برپایی نمایشگاه تجلیل از زنان نوگرای نقاش معاصر ایران در موزه هنرهای معاصر تهران , 2 سالن از این موزه به آثاری از هنرمندان برجسته ای اختصاص یافت که پیشگامان سبک اکسپرسیونیسم انتزاعی در هنر نقاشی معاصر جهان به شمار می روند

گرچه این شیوه را اکنون و پس از سالها شاید بتوان تنها در کتاب تاریخ هنر معاصر نقاشی جهان جستجو کرد، اما این که چنین آثاری پس از حدود نیم قرن برای نخستین بار در ایران به نمایش درمی آیند، بهانه خوبی است تا این شیوه را بیشتر بررسی کنیم.

اکسپرسیونیسم انتزاعی چیست؟ پس از گذشت نیم قرن جایگاه واقعی آن در کجای تاریخ هنر است؟چه عواملی از منظر جامعه شناسی یا روان شناسی منجر به پیدایش این سبک شده اند؟

این هنر درباره پدیدآورندگان خود چه رازهایی را می گشاید و در نهایت برای مردم چه ارمغانی به همراه دارد؟ مکاتب هنر مدرن به طور کلی و از جمله مدرسه هنر نیویورک همراه تمام هنرمندان سبک اکسپرسیونیسم انتزاعی خود، در واقع نوک پیکانی را تشکیل می دهند که شیوه های مدرن زندگی در قرن بیستم ، بویژه نیمه دوم آن را نشانه رفته است.

جنگ ، فروپاشی روابط اجتماعی ، تضعیف جنبه های معنوی زندگی ، تغییرات پی در پی زندگی انسان و در نهایت عجز انسان قرن بیستم در مقابله با از دست رفتن آنچه در طول هزاران سال ارزش نامیده می شد، منجر به پیدایش هنر مدرن و تغییرات کلی و فراگیر محتوایی در معنا و مفهوم هنر شده است.

فرآیند صنعتی شدن و پیدایش ماشین های گوناگون که نقشی اساسی در زندگی انسان ها بازی کرده اند، به رغم شعار بهبود زندگی فردی و اجتماعی بشر به سرگیجه بزرگ وی در قرن بیستم انجامیده است.

ماشین ها همان طور که در تنوع بخشیدن به زندگی موثر بوده اند در تخریب آن نیز نقش بسزا داشته اند و در وقوع جنگ جهانی اول که بزرگترین و فراگیرترین جنگ تاریخ بشر است ، سهمی عمده داشته اند.این جنگ و جنگ جهانی دوم و تصور وقوع جنگهای اتمی ، انسان ها بویژه هنرمندان را تحت تاثیر خود قرار داده اند و موجبات اصلی تغییر هنر و مفهوم کلاسیک آن را فراهم آورده اند. هنر آبستره چه از نوع اکسپرسیونیستی و چه از نوع ژئومتریک آن ، حرکتی هنری برای فرار از ترسیم واقعیات روزمره زندگی انسان قرن بیستم است.

پناه بردن به دامن احساسات لحظه ای و گریز از فیگورها و موضوعات قابل دیدن و رسیدن به نوعی از ایده آلیسم مجزا از زمان و مکان واقعی ، در واقع راه حلی است که در پیش پای هنرمندان بعد از جنگ نهاده شد.جالب آن که یکی از مهمترین دلایل خلق اولین آثار آبستره جهان به وسیله کاندینسکی و موندریان ، گرایش این دو هنرمند به موضوعات روحی بوده است.آنها در جستجوهای معنوی خود به دنبال یافتن حقیقتی متفاوت و غیرعینی بودند که بتواند معنای جدیدی به واقعیت دگرگون شده زندگی انسان ببخشد. به هر حال جنبش هنر آبستره در فضای غیرمعنوی قرن بیستم درواقع قطع کردن شریان های اصلی هنر بویژه هنر کلاسیک بود که کم کم و با گذشت زمان ، معنی و مفهومی تازه تر یافت.

کمتر از 30سال بعد و زمانی که اکسپرسیونیست های آلمانی روزهای اوج خود را طی کرده بودند و هنر آبستره کماکان به تغییرات مختلف چه از نظر موضوعی و چه از نظر معنایی محتاج بود در مدرسه هنر شهر نیویورک هنرمندانی نوآور میان نظریات جدید به دنبال معنای واحدی می گشتند که ریشه در تجربیات قبلی هنرمندان دیگر نقاط جهان نداشته باشد.

آنها معتقد بودند سنت هنر مدرن مرده است. میان آثاری که این گروه از هنرمندان عرضه می کردند دو شاخه اصلی قابل مشاهده بود ؛ یکی به اکسپرسیونیسم گرایش داشت و دیگری به هنر آبستره ، ژئومتریک ، و هر دو دسته می کوشیدند آثار خود را از این دو سبک جدا کنند.آنها که به اکسپرسیونیسم گره خورده بودند از تکنیکهای قوی و رنگ آمیزی های استثنایی استفاده می کردند و آنها که همچنان به هنر آبستره ژئومتریک متصل بودند نشانه های انسانی را از آثار خود می زدودند.

بالاخره سال 1946 بود که برای اولین بار پیوند این دو سبک به صورت یکجا در آثار آنها تجلی یافت و دو هنرمند بسیار سرشناس مدرسه هنر نیویورک ، یعنی جکسون پولاک و ویلیام دی کونینگ به عنوان اصلی ترین و مهمترین هنرمندان سبک جدید اکسپرسیونیسم انتزاعی معرفی شدند، در عین حال که تا سالهای میانی دهه 50 همچنان پیوند خود را با سبکهای قبلی بویژه نقاشی فیگورال حفظ کردند (تابلوی اقیانوس سبزگونه اثر پولاک سال 1953 شاید آخرین تلاش او برای حفظ فیگور در نقاشیهایش باشد) استفاده از بومهای بزرگ و آزادی عمل در استفاده از رنگها و شیوه بدیع اشخاص همچون پولاک در بیرون ریختن احساسات خود هنگام کار و خلق آثاری که تجزیه آنها با هر استاندارد کلاسیک غیرممکن بود، باعث شد هنرمندان سبک اکسپرسیونیسم انتزاعی به عنوان هنرمندانی که آثار خود را در فرآیندی خودکار پدید می آورند، معروف شوند.

بسیاری از هنرمندان معروف این سبک بر یک اصل توافق دارند و آن کنترل نکردن قلم یا بوم یا هر ابزاری است که هنگام کار استفاده می کنند. آنها معتقدند آثارشان باید بیرون از قالبهای رایج و هدفمندی های هنری حتی از نوع کاملا مدرن قرار گیرد و نباید به دانسته ها و خرد خود هنگام خلق اثر متکی باشند.

اگرچه هنر اکسپرسیونیسم انتزاعی در امریکا و مدرسه هنر نیویورک شکل گرفت ، اما بزودی به اروپا نیز راه یافت و همزمان در کشور فرانسه سبک تاشیزم شکل گرفت که بسیاری از اصول بنیادی اش به اکسپرسیونیسم انتزاعی شباهت دارد (استفاده از لکه های رنگی بدون اندیشیدن به کمپوزیسیون کلی اثر) هنر غیررسمی یا اینفرمال نیز بعدها از هر دو سبک آبستره و اکسپرسیونیسم و همین طور اکسپرسیونیسم انتزاعی بهره برداری کرد، بدون آن که به آبستره ژئومتریک یا اکسپرسیونیسم فیگورال نظری داشته باشد.

اکسپرسیونیسم انتزاعی را می توان ارائه تصویری متفاوت از انسان نسبت به آنچه تاکنون دیده شده است ، دانست.

تجربیات فریادگونه هنرمندانی که قصد داشتند ثابت کنند چهره های دیگری از انسان نیز می توان در هنر خلق کرد که هیچ شباهتی به فیگور رایج او نداشته باشد، ولی احساسات تجسم نیافته او را در خود جا دهد. به عبارت دیگر احساسات جمعی را در این سبک می توان در آثار فردی دید. من زندگی می کنم... آنها شلیک می کنند... من حس می کنم درست همان چیزی که پس از جنگ جهانی اول باعث شد نه تنها زندگی انسان بلکه درک او از هنر و مفاهیم زیبایی شناسانه تغییر یابد و پس از جنگ جهانی دوم به کلی دگرگون و از ریشه های کلاسیک خود جدا شود.



همچنین مشاهده کنید