جمعه, ۱ فروردین, ۱۴۰۴ / 21 March, 2025
هنوز مشروطه را نمی شناسیم

ـ گفتوگو با خسرو شاكری
جنبش مشروطهخواهی ایرانیان، دگرگونی فرهنگی و سیاسی بزرگ و بیهمتا در تاریخ معاصر ایران و آغازگر روند گذار جامعه سنتی، از آیین حكمرانی خودكامه به نظم نوآیین مشروطهگی است. در صدسالگی مشروطیت ایران هنوز آرمانهای نافرجام این جنبش مردمی یعنی آزادی، حاكمیت قانون، تأسیس دولت ملی مدرن، پیشرفت و تجدد، همچنان خواست جامعه ایران است. درآستانه جشنهای صدسالگی مشروطیت فكر كردیم خوب است با خسرو شاكری، استاد و پژوهشگر شناخته شده تاریخ معاصر ایران گفتوگویی كنیم چرا كه شاكری بیش از سه دهه دركار بررسی اسناد و پژوهشها و دگرگونیهای تاریخ سیاسی ایران از مشروطه به این سو بوده است. آنچه میخوانید پاسخ شاكری به چند پرسش كتبی ناصر رحیمخانی است.
خسرو شاكری، متولد تهران سال ۱۳۱۷ و فارغالتحصیل رشته اقتصاد است و سالهاست به تدریس تاریخ ایران و آسیای باختری در فرانسه مشغول است. از شاكری آثار متعددی به زبانهای فارسی، انگلیسی و فرانسوی منتشر شده است؛ ازجمله اسناد تاریخی: «جنبش كارگری، سوسیال دموكراسی ایران» (انتشارات مزدك، فلورانس)، «تاریخ مستند جنبش كارگری و سوسیالیستی ایران» (انتشارات مزدك و پادزهر، فلورانس)، «پیشینه اقتصادی ـ اجتماعی جنبش مشروطیت و انكشاف سوسیال دموكراسی» (نشر اختران، ایران)
● در آستانه صدسالگی مشروطیت ایران ایستادهایم. پرسش نخست در "معنای مشروطیت" است. پیشینیان ما در طلوع مشروطیت، چگونه و تا چه پایه با مفاهیم اندیشه سیاسی نوین، مفهوم شهروند آزاد، مفهوم ملت و اراده عمومی همچون بنیاد حاكمیت ملی آشنا بودند و سرچشمههای آشنایی آنان با مفاهیم نوین، كجا یا كجاهاست؟ آشنایی روشنفكران مشروطه با لیبرال دموكراسی و سوسیال دموكراسی تا چه میزان بود و این آشنایی در كجاها بازتاب یافت؟
در آستانه صدمین سالگرد مشروطه، به نظر میرسد همه درصدد هستند كه این خاطره تاریخی را جشن بگیرند، درحالیكه بهتر بود كه از یكی دو سال پیش، یا حتی پیشتر، علاقهمندان به این نهضت، كه به هر حال در ایران یك دگرسانی مهم بهوجود آورد، تحقیقات جدیدی را در این زمینه انجام میدادند تا ما نسبت به آنچه تاكنون در كتب تاریخنگاری یا تاریخشناسی در ایران یا در خارج از ایران توسط محققان خارجی و معمولاً استعماری انجام گرفته است دریافت و ارزیابی دقیقتری از مشروطه كسب كنیم.
درباره معنای مشروطیت باید گفت كه صدسال پیش، هیچكس درصدد تعریف علمی مشروطیت برنیامد، نه در میان روشنفكران، نه در میان روحانیون معروف به مترقی آن زمان و نه در میان گروههای اجتماعی چون بازرگانان یا سوسیال دموكراتها كه به علت مهاجرت طولانیشان به قفقاز، عمدتاً در قفقاز مستقر بودند و از سوسیال دموكراتهای آن دیار الهام میگرفتند. بنابراین، تعریفی واحد وجود نداشت.(۱) در آن زمان كسی نمینشست اول انقلاب را تعریف كند و سپس بهدنبال اجرای تئوریها برود، حتی انقلاب كبیر فرانسه هم چنین نبود. شاید بتوان گفت كه انقلاب روسیه معروف به "اكتبر" هم، دستكم تا نگارش "تزهای آوریل" توسط لنین تعریفی از پیش نداشت. اما در مورد ایران، تعریفی كه در فاصله بین مشروطیت تا انقلاب ۱۳۵۷ ازسوی هواداران راستین دموكراسی، آزادی و حاكمیت ملی داده میشد این بود كه بهطور خلاصه، مشروطه عبارت است از حاكمیت مردم و اینكه مجلسی كه منتخب مردم است باید تمام تصمیمات مربوط به سرنوشت كشور و ایرانیان را اتخاذ بكند و شاه هم یك مقام تشریفاتی است. این البته منطبق بود و یا باید با جزییاتی كه در قانوناساسی و متمم آمده بود انطباق پیدا میكرد كه متأسفانه باید گفت همواره آزادی كامل مردم را تأمین نمیكرد، اما برای دوران خودش به مراتب مترقیتر بود و از آنچه پیش از آن در مملكت ما حاكم بود.
مسلم است كه ایده مشروطیت پس از آشنایی با اندیشههای ترقیخواهی، آزادی، دموكراسی، عدم دخالت پادشاه در امور مملكتی و كلاً از بینبردن استبداد فردی در میان گروهها یا قشرهایی از جامعه و بویژه در میان نیروهای ناراضی از وضع كشور رایج شد. این منحصر به "روشنفكران" بهمعنای امروزی كلمه نبود، به این معنا كه به شخصی همچون آقای سیدمحمد طباطبایی یا نویسنده كتاب سفرنامه ابراهیمبیك، یا دیگرانی كه در این زمینه قلم میزدند و بویژه روزنامه حبلالمتین، منحصر نبود، بلكه در میان همه مطرح بود، با دركهای كم و بیش متفاوتی. بنابراین نمیشود گفت فقط "روشنفكران" علمدار و بانی گسترش ایده یا نظریه دموكراسی یا دموكراسی لیبرال بهمعنای خوب كلمه در میان ایرانیان نسبتاً آگاه بودند. توجه به جزییات مشروطیت و تاریخنگاری مشروطیت به ما نشان میدهد كه عناصر برجسته قشرهای مختلف اجتماعی در گسترش این اندیشه در جامعه نقش داشتند. فراموش نكنیم كه در جامعه پیش از مشروطیت، نهادهای پروتو ـ دموكراتیكی وجود داشتند، مانند اصناف در شهرها، جمع ریشسفیدان روستاها و طوایف در ایلات، كه كدخداهای خود را انتخاب میكردند. این منش كه با شیر اندرون میشد و با جان به در میرفت ریشهای كهن داشت و مانند دیگر كشورهایی كه بهسوی دموكراسی گام برداشتند، معیار ملموس مردم زحمتكش برای بیان خواستهای دموكراتیكشان بود (یادآور شویم كه اتحادیههای كارگری بریتانیا نیز در این نهادهای پروتو ـ دموكراتیك پیشسرمایهداری ریشه داشتند.) متأسفانه، باید گفت تاریخنگاری مشروطیت در ایران تقریباً پس از كسروی و آدمیت كمترین رشدی نكرد و كتابهایی كه باید نكات مختلف مشروطیت را باز میشكافتند تا آن را برای مردم و بویژه علاقهمندان روشنتر بیان میكردند یا منتشر نشدند یا از عهده آن وظیفه برنیامدند. خود كسروی در مقدمه تاریخ مشروطیتاش نكته جالبی را میگوید كه باید به آن توجه كرد. او در مورد انگیزههایی كه او را به نگارش این دو جلد كتاب كشاند نوشته است: "نخست سیسال گذشت و یكی از آنان كه در جنبش پا در میان داشته بود و یا خود میتوانست آگاهیهایی را گرد آورد به نوشتن آن برنخاست و من دیدم داستانها از میان میرود و در آینده كسی گردآوردن آنها را نخواهد توانست. یك جنبشی كه در زمان ما رخ داده، اگر ما داستان آن را ننویسیم دیگران چگونه خواهد نوشت؟"
این نكته اساسی است، یعنی عدم توجه خود شركتكنندگان در مشروطیت، آنانی كه به قتل نرسیده بودند و زنده مانده بودند؛ عدم توجه آنان به تاریخنگاری این جنبش برای آگاهكردن نسلهای بعدی، ضعف بزرگی در تداوم مشروطیت بوده است. توجه كنیم اولین باری كه كسی در مورد مشروطیت كتابی نوشت و مشروطیت را بهعنوان "انقلاب مشروطیت" یا "انقلابی برای قانوناساسی" معرفی كرد، ادوارد براون انگلیسی بود كه از دوستداران صمیمی و یكتای ایران در خارج از كشور بود. این كتاب به فارسی ترجمه شد، اما معلوم نیست كه آیا در زمان رضاشاه هم چاپ شد یا نه؟ اخیراً، این كتاب مجدداً تكثیر شد، ولی در میان چاپ اول و دوم آن سالها فاصله افتاد كه نشانه عدم علاقه ایرانیان و بویژه روشنفكران این كشور به پدیدهای بهنام مشروطه در آن مقطع است. اضافه كنم كه پیش از كودتای ۱۲۹۹ نیز سردار اسعد بختیاری دست به ترجمه اسنادی مربوط به مشروطیت زد كه دولت بریتانیا باعنوان كتاب آبی منتشر كرده بود. این كتاب هم باز در همان چاپ اولش محدود ماند. در سالهای پس از انقلاب اخیر بود كه مجدداً با همت آقای بشیری از نو چاپ شد. كتاب نارنجی حاوی اسناد وزارتخارجه روسیه تزاری در مورد مشروطیت حتی شناخته هم نبود، تا این اواخر تنها سه جلد آن منتشر شد، اما كارش ناتمام ماند. اولین كسی كه در میان ایرانیان بهراستی تاریخ مشروطیت را كم و بیش در حد مدرن تاریخنگاری نوشت احمد كسروی بود. این كتاب را در اواخر حكومت رضاشاه به فارسی نوشت و اگر اشتباه نكنم، برای نخستینبار پس از سقوط رضاشاه، پس از شهریور ۱۳۲۰ منتشر كرد. چون در زمان رضاشاه مجلس فرمایشی با لعاب مشروطیت وجود داشت میسر نبود كه در مورد مشروطه كتابی منتشر شود. بیفزایم كه كسروی توجهاش به مشروطه خیلی بیش از این سالها بود و تا آنجا كه من میدانم، اساس نوشتههایش در مورد مشروطیت را نخست به زبان عربی نوشته بود و بهطور پی در پی در یك مجله روشنفكران عرب كه در شهر دمشق منتشر میشد به چاپ میرساند، نشریه عربی العرفان مقالات كسروی را طی سالهای ۲۴ـ۱۹۲۳ میلادی برابر ۱۳۰۳ـ۱۳۰۲ خورشیدی منتشر میكرد.
● البته آقای شاكری میدانیم كسروی، تاریخ هجدهساله آذربایجان را به شكل سلسله مقاله در ماهنامه پیمان از سال ۱۳۱۳ تا ۱۳۱۹ چاپ كرد، سپس و به گفته خودش به این نكته توجه كرد كه تاریخ رویدادهای مشروطه در آذربایجان را بدون پیوند با رویدادهای تهران و گیلان و دیگر جاهای ایران نمیتواند بنویسد. پس از همین سال ۱۳۱۹ نگارش و چاپ "تاریخ مشروطه ایران" را آغاز كرد كه در پیوند با "تاریخ هجدهساله آذربایجان" و كاملشدن آن است.
نكته من این است كه در دمشق تحت قیمومیت فرانسه، آزادی بیشتری وجود داشت تا ایران صاحب قانوناساسی. متأسفانه كمتر كسی از این روایات زبان عربی كتاب مشروطه كسروی مطلع است و تا آنجا كه میدانم خود كسروی هم هیچكجا به نشر اولیه كتابش به زبان عربی در آن مجله روشنفكری دمشق اشارهای نكرده است. از اینرو هیچكس به سراغ ترجمه آن نوشته به زبان عربی نرفته است تا ببینیم در روایت اولیهای كه او به زبان عربی نوشته بود، چگونه با نهضت مشروطه برخورد كرده بود؛ یا اینكه روایت فارسی دقیقاً ترجمه همان نوشتههای عربی بود. این نكته از این نظر دارای اهمیت است كه ما بویژه با بیتفاوتی آنچه در ایران معروف به "روشنفكر" است نسبت به مشروطیت روبهرو بودهایم و از طرف دیگر دارای اهمیت است بدانیم كه آیا كسروی، بین چاپ اول به عربی و چاپ دوم به فارسی، كتابش را با توجه به اسناد و مدارك جدیدتری كه احتمالاً یافته بود تكمیل كرده بود یا نه؟ این نكته دارای اهمیت است و ما به آن توجه نكردیم.
● دگرگونیهای اجتماعی، تحولات فكری و رویدادهای سیاسی را كه سرانجام به فرمان مشروطیت انجامید چگونه میتوان تعریف كرد؟ از "جنبش مشروطهخواهی" باید یاد كرد یا از "انقلاب مشروطیت"؟
در هیچیك از نوشتههایی كه در زمان مشروطیت منتشر شد، در میان ایرانیان، كسی از انقلاب مشروطیت صحبت نكرد. حتی در برخی از نوشتههایی كه از یادداشتهای نویسندگان آن دوره، بعدها بویژه پس از انقلاب اخیر منتشر شدند، ازجمله نوشته شریف كاشانی، ما اشارهای به انقلاب نمیبینیم. بویژه اینكه انقلاب در آن زمان به معنای شورش، اغتشاش، یا بلوا و امثالهم به كار میرفت. برعكس، سخن از مشروطه و مشروطهخواهی میشد، چون كسانی كه این جنبش را بهوجود آوردند، اگرچه تا حد زیادی تحتتأثیر انقلاب ۱۹۰۵ روسیه بودند، اما خودشان تصوری از انقلاب بهمعنای یك جریان عمیق اجتماعی نداشند كه یك جامعه را دگرگون میسازد یا كاملاً از نظر سیاسی، فرهنگی و اقتصادی سامانی دیگر میبخشد و چون این تصور را نداشتند، این مفهوم هم در ذهنشان شكل نمیگرفت، اما پس از چاپ كتاب براون به زبان فارسی كه ترجمه آن انقلاب مشروطیت بود، آهستهآهسته رجوع به انقلاب زیادتر شد، اما میبینیم كه با این همه، كسروی از انقلاب مشروطیت صحبت نمیكند، بلكه عنوان كتابش جنبش مشروطه است و نه انقلاب مشروطیت. البته در هیچ جایی، كسروی این مطلب را توضیح نمیدهد. مفروض این است كه او شاید به علت اینكه این رویداد را یك دگرسانی كامل فرهنگی، سیاسی و اقتصادی نمیدانست از آن بهعنوان جنبش مشروطه یاد میكرد و آن را به این عنوان بررسی كرد.
● در جنبش مشروطیت ایران سه نیروی روشنفكران و نخبگان سیاسی، روحانیون و بازرگانان در اعتراض به سلطنت خودكامه، به همسویی گراییدند. گفته میشود در جنبش مشروطهخواهی، "روح اعتراض" از دو منبع، نیرو و انگیزش میگرفت؛ منبع روشنفكری و منبع روحانی. پرسش این است كه گرایشهای فكری ـ سیاسی روشنفكران كدامها بودهاند؟ نسبت و رابطه آنها با نیروی روحانی چگونه بود؟ آیا در جنبش مشروطه ابتكار طرح و پیشبرد ایدههای نوین با روشنفكران ترقیخواه و لاییك بود یا در نسبت میان روشنفكران و روحانیون، حرف روحانیون غالب میشد؟
در مورد اینكه چه نیروهایی در جنبش مشروطیت شركت داشتند باید بگوییم كه متأسفانه تفكر حاكم بر ذهن نیروهای سیاسی كه همواره به مشروطیت ارجاع میدادند تفكری كلیشهای بود كه از مقولات سیاسی و فرهنگی اروپایی نشأت میگرفت تا ارزیابی خودشان از نهضت مشروطیت و آنچه در آن نهضت گذشته بود. توضیح میدهم: اولاً: نكته مهم در اینجا این است كه نهضت مشروطیت با شكست روسیه در جنگ با ژاپن و سپس انقلاب روسیه در ۱۹۰۵ شروع نشد، چون اگر بخواهیم دقیقتر صحبت كنیم باید گفت از نارضایتی برخی از گروههای اجتماعی (چون تجار) در آستانه سلطنت ناصرالدین شاه شروع شد بویژه به هنگامیكه تجار ایرانی در اثر قراردادهای نامطلوبی كه دولت با روسیه و انگلستان امضا میكرد و درنتیجه آن، تجار متضرر میشدند و كمكم ورشكست؛ تجار شروع كردند به عریضهنویسی و بیان نارضایتی خودشان از وضع كشور. یكی از علایم اقدام تجار در دفاع از منافع خودشان، كه با منافع مملكت یكسان میدانستند ـ كه نباید گفت در آن زمان یكسان هم نبود ـ این است كه در زمان امیركبیر رفرمهایی انجام میگرفت و پس از امیركبیر هم ناصرالدین شاه ناگزیر از رفرمها و اصلاحاتی شد كه البته هرگاه این اصلاحات آنقدر جلو میرفتند كه زنگ خطر را برای قدرت مطلقه خود ناصرالدین شاه به صدا درمیآوردند، ناصرالدین شاه ناچار از قطع اصلاحات میشد. از سویی دیگر، بحران اقتصادی و فرهنگی كشور در دوره ناصرالدین شاه تشدید هم شد و برای نخستینبار خزانه دولتی آنقدر ضعیف شد كه ناصرالدین شاه ناگزیر شد زمینهای خالصه یا دیوانی را به عناصری كه دارای امكانات مالی بودند، یعنی تجاری كه از تجارت با دنیای خارج تحصیل سود و ثروت كرده بودند، فرمانداران، والیان، روسای قبایل و برخی از روحانیون كه در دستگاه حكومتی نفوذ داشتند، یا به برخی از اراضی وقف نظارت داشتند و یا سوءاستفاده میكردند، بفروشد و این اراضی توسط آنان به مالكیت خصوصی در میآمد. در اینجاست كه ما درواقع شاهد یك دگرسانی مالكیت عمومی حكومتی به مالكیت خصوصی هستیم كه البته نفی تز سنتی، نهتنها كسانی است كه بهدنبال فرمول كلیشهای ماركسیسم ـ لنینیسم روسی میرفتند، بلكه همچنین مخالف و مغایر با تزهایی است كه غربیان غیرچپ هم عرضه میكردند و ایران را برحسب همان واقعیاتی كه در اروپا وجود داشته بود یك كشور فئودالی میدانستند و مشروطیت را نهضتی به حساب میآوردند كه در رفع، سركوب، یا از میان برداشتن فئودالیته میكوشید.
معمولاً سوال میشود كه "طبقاتی" كه در مشروطیت شركت كردند كدام "طبقات" بودند و كدام رهبری را در دست داشتند؟ به نظر من، این پرسشها براساس آن تصویر غلطی تدوین میشوند كه گویی ایران عین جامعه اروپایی بود و بنابراین، مناسبات پیش از انقلاب مشروطیت مناسبات فئودالی بودند و انقلاب كه شد، پس لابد یك انقلاب بورژوایی انجام میگرفت و ما وارد مرحله سرمایهداری میشدیم.
حتی اگر به نظر ماركس برگردیم، میبینیم درك او در سالها آخر زندگیاش از كشورهایی چون ایران، تركیه، چین و... متفاوت بود از دركش نسبت به كشورهای اروپایی و عقیده نداشت كه در ایران فئودالیته وجود دارد، بهطوركلی در مورد این نوع كشورها از شیوه تولید آسیایی صحبت میكرد كه بعد مفصلاً در موردشان تحقیق كرد و توضیح داد. اگر این درست باشد و اگر مطالعات ما نشان بدهد، چنانكه من در كتاب اخیر نشان دادم، در ایران زمینداری عمده، زمینداری دولتی و حكومتی بود، دیوانی و خالصه و زمینداری خصوصی ناچیز بود. فقط در دوران ناصرالدین شاه بود كه یك دگرسانی در زمینداری رخ داد و زمینداری خصوصی بهوجود آمد، آن هم توسط دستاندازی بسیاری از افرادی كه در ردههای بالای مملكت وجود داشتند، مانند نظامیان، تجار، روسای قبایل و برخی روحانیون كه زمینداران جدید ایران شدند. از همینرو هم بود كه بسیاری از كسانیكه در انقلاب مشروطیت شركت كردند ازجمله كسانی بودند كه تازه صاحب زمینهای كشاورزی شده بودند. یكی از عوارضاش نبود امنیت ارضی در ایران و غصب زمینها توسط دولتها بود. كسانیكه صاحب ملك و مال و منالی بودند آنها را وقف امامها میكردند تا دولت نتواند به آنها دستاندازی كند. یكی از اولین قوانینی كه مجلس اول گذراند، قانون تثبیت مالكیت بود، بنابراین، آنانكه در روستاها صاحب مالكیت میشدند خواهان آزادی دهقانان و خواهان رفرم ارضی نبودند و یك تداخلی بین سرمایهداری گرد تجارت و زمینداری بهوجود آمد. این برخلاف اروپا بود كه بورژوازی خواهان تغییر مناسبات ارضی در روستاها بود تا بتواند آنجا را به بازارهای فروشاش تبدیل كند. این كار در ایران انجام نشد و بسیاری از رهبران مشروطه خودشان زمیندارهای كوچك و بزرگی بودند كه مسلماً انعكاساش را هم ما در اولین قانون انتخابات میبینیم، دهقانان و همچنین زنان كوچكترین حقی برای انتخاب نمایندگانشان نداشتند. بعدها كه دهقانان حق انتخاب كردن را پیدا كردند، متأسفانه، به علت ستمی كه از طریق زمینداران نوخاسته بر آنان وارد میشد و بویژه از سوی رؤسای ایلات، دهقانان چارهای جز این نداشتند كه به نامزدهای رسمی بالادستیهایشان رأی بدهند و در عمل رأی دهقانان به سود زمینداران تمام میشد تا به سود نیروهای آزادیخواه و دموكرات در جامعه.
صرفنظر از این قدمت مبارزاتی گام به گام و آهسته در دوران نزدیك به پنجاه سال پادشاهی ناصرالدین شاه، باید توجه داشت از زمانیكه آن شخص بلژیكی بهنام نوز (Naus) به مسئولیت گمركات ایران منصوب شد، در اثر برنامههایی كه او تدوین كرد و به مورد اجرا میگذاشت بسیاری از تجار و نیز اجارهداران خصوصی گمركات كشور اظهار نارضایتی میكردند و علیه حضور یك خارجی غیرمسلمان و حتی با ذكر اینكه یهودی نیز بود، نزد علما به شكایت میرفتند. یكی از شكوههای تجار و دیگر كسانیكه از بابت این رفرمها در گمركات كشور متضرر میشدند، این بود كه روسیه تزاری حامی گروه بلژیكی گمركات بود و این وضعیت نفوذ روز به روز روسیه تزاری را در كشور بیشتر میكرد و كل اقتصاد و سیاست ایران از طریق دربار در اختیار روسیه تزاری قرار میگرفت. توجه داشته باشیم كه این فقط موجب نارضایتی این دسته از ایرانیان نبود، بلكه دولت بریتانیا و سفارتخانه بریتانیا در تهران هم متوجه نفوذ روزافزون روسها و ایران بود و میكوشید به نحوی از انحا جلوی ازدیاد این نفوذ را بگیرد. متأسفانه اسناد و مداركی كه به زبان فارسی باید از آن زمان وجود داشته باشد یا در اختیار مورخان قرار نگرفته یا كلاً از بین رفتهاند. اما بررسی بایگانی بریتانیا از حدود سال ۱۹۰۰ به بعد نشان میدهد كه بسیاری از كسانیكه ناراضی بودند به علما رجوع و شكوه میكردند و سعی داشتند علما را وادارند كه با تذكر به شخص شاه و فشار آوردن به دستگاه حكومتی او جلوی ازدیاد نفوذ روسها و بویژه اصلاحاتی را كه قرار بود نوز انجام دهد یا داشت انجام میداد بگیرند. با توجه به این نارضایتی كه روز به روز در اقشار معینی از جامعه رشد میكرد، انگلستان نیز مجدداً متوجه اهمیت روحانیت در مبارزه با روسیه تزاری شد و میكوشید از راههای مختلف با برخی از علما وارد مذاكره بشود و آنان را در مخالفت با روسیه تشویق كند و ضررهای نفوذ روزافزون روسیه را متذكر بشود. مسلم است كه بریتانیا دلش برای ایران نمیسوخت، ولی تطابق منافعی كه آنان با منافع تجار و به هر حال قشرهای ثروتمند، ولی متضرر ایران داشتند موجب میشد كه آن دولت از حمایت از این خواستهای تجار وارد معركه بشود.
ناصر رحیمخانی
خسرو شاكری*پژوهشگر تاریخ معاصر ایران، گفتوگو به نقل از فصلنامه باران، شماره ۱۲ـ۱۱.
پینوشتها:
۱ـ تنها تعریفی كه خواست رهبری آن روزها را مدون میكند نظر ملاكاظم خراسانی است به شرح زیر: «اصلاح حال كلیه متصدیان امور و ترتیب آنها به طبقاتهم به اغماض از وضع ناهنجار و گماشتن وجهه همت به مصالح نوعیه و حفظ نوامیس دین، دولت و ملت... تحصیل اتحاد كامل فیمابین دولت و ملت، بهطوریكه از روی واقعیت، نه محض لفظ و صورت، پدر و فرزند باشند... تهیه اسباب استغنا از اجانب و احداث كارخانجات و ترویج امتعه داخلیه و افتتاح مكاتب و مدارس كامله به تعلیم و تعلم علوم و صنایع محتاج الیها... در تهیه مقدمات این متحیر بودیم كه به چه وسیله ممكن تواند بود؟... تا آنكه مقدمات مشروطیت به میان آمد... با اینكه اجمالاً فوائد و محسناتش معلوم بود، معهذا... در مقام فحص و از خصوصیات آن برآمدیم. بعد از تأمل كامل دیدیم مبانی و اصول صحیحه آن از شرع قویم اسلام مأخوذ است... و مجلس شورای ملی همان رابطه اتحاد و اتصالی است كه همیشه فیمابین دولت و ملت آرزومند آن بودیم و مفتاح تربیت و ترقیاتی است كه دیگر ملل نایل و ما محرومیم.» برای متن كامل این نامه به محمدعلی شاه، نگاه كنید به: ناظمالاسلام، تاریخ بیداری ایرانیان، بخش ۲، صص ۲۸۷ـ۹۱)
در برابر این نظر، دهقانان گیلان نظر دیگری داشتند. مالكان گیلان به مجلس نوشتند كه «رعایای گیلان همچون فرض كردهاند كه مشروطه بالمره آزادبودن و ندادن مالیات [سهم ارباب] است.» و مجلس هم پاسخ داد: «اهالی رشت به درستی معنی مشروطیت و حریت را نفهمیدهاند.» (پیشین، بخش ۲، صص ۱۲۰ـ۱۱۹) خسرو شاكری.
۲ـ این از نادانی محض است كه ادعا شود روحانیت زمان مشروطه كلاً مخالف مشروطیت بود. خسرو شاكری.
۳ـ این برنامه باعنوان «نظم و ترقی» خلاصه برنامه جمهوری ممالك متحده ایران به تاریخ عاشورای ۱۳۲۷، نزدیك چهارده ماه پیش از فتح تهران و شكست محمدعلی شاه (۱۴ جمادیالثانی ۱۳۲۷ هجری قمری برابر ۱۵ ماه مه ۱۹۰۹ میلادی) منتشر شده است. واژه «محروسه» در این عنوان وجود ندارد. متن این سند یكبار در مسائل انقلاب و سوسیالیسم، مانیفست ۴، تابستان ۱۳۵۴ و سپس در اسناد تاریخی، جنبش كارگری، سوسیال دموكراسی ایران، ج ۱۳، در سال ۱۳۶۲ خورشیدی منتشر شد و هر دو به كوشش شاكری و با همان عنوان برنامه جمهوری ممالك متحده ایران، ناصر رحیمخانی.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست