پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

پله پله به سوی آسمان


پله پله به سوی آسمان

تمام ایتالیا یکصدا خواستار حضور مرد سال سابق فوتبال جهان در تیم ملی بودند اما پیرمرد فوتبال ایتالیا روی حرف خود پافشاری می کرد به هر حال چیزی از ارزش باجو کم نشد او رفت تا به آنچه می خواهد برسد

تمام ایتالیا یکصدا خواستار حضور مرد سال سابق فوتبال جهان در تیم ملی بودند اما پیرمرد فوتبال ایتالیا روی حرف خود پافشاری می کرد. به هر حال چیزی از ارزش باجو کم نشد. او رفت تا به آنچه می خواهد برسد. آخرین نمایش باشکوه آقای سابق دنیای فوتبال چند روز پیش روی پرده رفت؛ هنگامی که خیلی ناگهانی به تکیه گاه مذهبی خود پناه برد و با چند راهب به گفت وگو درباره فوتبال پرداخت. او ابراز امیدواری کرده رسوایی «کالچو پولی» دیگر تکرار نشود و فوتبال درست مانند مذهب ، سکوی پرشی برای رسیدن به آرامش باشد، نه جایی پر از جنجال فوتبال پر از تناقض است. در گوشه ای از دنیا یک فوتبالیست اسطوره ای حتی پس از دوران بازنشستگی و در حالی که دیگر دوربین های تلویزیونی را در تعقیب خود نمی بیند، همچنان به زندگی سالم خود ادامه می دهد و در سویی دیگر عده ای نه چندان سرشناس به محض دیدن اسم خود در چند روزنامه معتبر پا را از خط قرمز فراتر می گذارند. سفر باجو به مناطق بودایی نشین و دیدار با سران مذهبی تبت از یک سو و خبر رسوایی اخلاقی چند بازیکن منچستریونایتد و منچسترسیتی از سوی دیگر باعث اثبات فرضیه نسبیت در فوتبال شد. آدم های این وادی نه کاملاً سفید هستند و نه کاملاً سیاه. داستان زندگی روبرتو باجو را مرور کنید. هنگامی که او با خودروی شخصی مادرش کنار پمپ بنزین التماس کنان درخواست سوختی برای روشن شدن وسیله نقلیه اش را داشت، بی اخلاق های فوتبال انگلستان هنوز به دنیای اشرافی خود پای نگذاشته بودند و وقتی روبی باجو باشکوه هرچه تمام تر اولین بازی ملی خود را انجام داد، بازیکنان بداخلاق منچسترسیتی در حال فریب همبازی های خود در کوچه و خیابان بودند.

به هر حال شاید بد نباشد به بهانه آخرین خبرسازی ستاره بزرگ دهه ۹۰ فوتبال ایتالیا بار دیگر به زندگی شخصی او بپردازیم. روبرتو باجو، ۱۸ فوریه ۱۹۶۷ در «کالدونو» ویچنزا متولد شد. این پسر مومشکی و چشم سبز در آغوش پرمهر پدرش «فلوریندو» و مادرش «ماتیلدا» رشد کرد. آموزه های مذهبی خانواده در دوران کودکی چنان در این کودک تأثیرگذار بود که تصمیم گرفت یک کشیش شود اما وقتی به سن بلوغ رسید ترجیح داد به جای اینکه یک مبلغ مذهبی باشد، در درون خود به جست وجو بپردازد و از این طریق مذهب و تکیه گاه عاطفی را بیابد. کاوش او سال ها به طول انجامید تا اینکه سرانجام یک بودایی نام گرفت. از نظر ایتالیایی های متعصب تغییر مذهب، پشت کردن به آرمان کاتولیک ها تلقی می شد و به همین دلیل عده زیادی از آنها برای همیشه نام روبرتو باجو را از دفتر قلب خود خط زدند. ستاره بزرگ فوتبال همواره متفاوت بود. این موضوع نه از زمان نامیده شدن به عنوان یک بودایی بلکه هنگام درخشش در میادین فوتبال رخ نمود. ویچنزا، اولین تیم روبی نام داشت.

نام او از این تیم جنوبی پرآوازه شد و سرانجام به گوش ویچینی، مربی وقت تیم ملی ایتالیا رسید. حضور در جام جهانی ۱۹۹۰ پله ترقی روبرتو تلقی می شد؛ هرچند او در رقابت های فوق مطابق انتظار ظاهر نشد. لاجوردی های پرامید هم از حضور در فینال و حفظ جام در خانه بازماندند. یووه با امضای قراردادی گرانقیمت، باجو را به خدمت گرفت. حضور کنار بزرگانی مانند ویالی، راونلی و ... روزهای خاطره انگیزی را برای ستاره فوتبال ایتالیا به وجود آورد. جام جهانی ۱۹۹۴ و آن پنالتی... لجبازی ها به اوج رسید و آریگو ساچی، مربی لاجوردی ها بدون هیچ دلیل خاصی اعلام کرد در ینگه دنیا به باجو باج نمی دهد! او نمی توانست تهدید خود را عملی کند چون ایتالیا بدون باجو در خطر حذف از مرحله گروهی قرار داشت. در این شرایط «موبسته مقدس» گام به بازی مرحله یک هشتم نهایی مقابل نیجریه گذاشت و در آخرین دقایق گل تساوی لاجوردی پوشان را درون دروازه نماینده قاره سیاه جای داد.

ماجرا به همین جا ختم نشد. باجو در وقت اضافه از روی نقطه پنالتی، سیاه های سختکوش را به زانو درآورد و تیم ملی کشورش را به جمع ۸ تیم برتر دنیا رهنمون کرد. آنجا اسپانیای «زوبی زارتا» انتظار مردان ساچی را می کشید. گل زود هنگام ماتادورها توسط دینو باجو جبران شد اما یک باجوی دیگر حرف آخر را زد.روبرتو پاس استثنایی همتیمی خود را کنترل کرد و پس از تحقیر زوبی زارتا (این دروازه بان دیگر چنین گل زیبایی دریافت نکرد) از یک زاویه تقریباً بسته گل صعود ایتالیا به جمع ۴ تیم برتر را به ثمر رساند. دقایق پایانی بازی تحت تأثیر ضربه ارانیو به بینی «انریکه» قرار داشت، با این حال مطبوعات دنیا بدون توجه به قیل وقال دقایق پایانی فقط یک نام را برای تیتر یک خود برگزیده بودند؛ روبرتو باجو. حکایت جدال نیمه نهایی هم چندان متفاوت به نظر نمی رسید. بلغارستان شگفتی ساز و لچکوف و استویچکوف جادوگر فقط می توانستند جادوی روبرتو را تماشا کنند.

او گل زد، لاجوردی ها ۲ بر یک پیروز شدند و رئیس جمهوری ایتالیا از فرط شادی گریست. کینه های قدیمی به دست فراموشی سپرده شد و همگان با تمام توان از باجو ستایش کردند. یک بازی باقی مانده بود و چنانچه ستاره فوتبال دنیا در رقابت نهایی گل می زد،علاوه بر تصاحب عنوان بهترین گلزن جام، تیم خود را به مقام قهرمانی جهان رهنمون کرد. استادیوم جهنمی «رزبال» لس آنجلس محل دفن رؤیاهای روبی هم محسوب می شد. ۱۲۰ دقیقه کسل کننده به پایان رسید. به نظر می رسد «الهه شانس» یار دوازدهم آبی های دوست داشتنی باشد اما وقتی باره سی پنالتی خود را به آسمان زد وماسارو نیز پشت دست های تافارل متوقف شد، فرضیه نگاه ویژه خداوند فوتبال به برزیل قطعیت یافت. باجو با پای مصدوم پشت ضربه پنجم ایتالیا ایستاد. موفقیت او کار را به ضربات تک به تک می کشاند و شکست وی به معنای چهارمین قهرمانی برزیل بود. روبی توپ و آرزوی میلیون ها ایتالیایی را توأمان به اوت فرستاد و سپس با تمام وجود اشک ریخت. قصه، جالب به پایان نرسید. روبرتو به سنت بیشتر فوتبالیست های بزرگ دنیا در لحظه آخر آنچه خود ساخته بود را خراب کرد و رفت...

او از یک سوی آنقدر عزیز بود که مورد انتقاد قرار نگیرد و از طرف دیگر به خاطر بی توجهی به قواعد چاپلوسی، پس از جام جهانی ۱۹۹۴ حکم صیدی را داشت که از پی صیاد دویده است. مصائب زندگی روبرتو هر روز بیشتر و بیشتر می شد اما او از بودا آموخته بود کلاغ سیصد سال عمر می کند چون پرواز در اوج را نمی داند و عقاب زود می میرد زیرا به چیزی غیر از سقف آسمان راضی نیست. خب!باجو می توانست فقط فوتبال بازی کند و کاری به کار رؤسای متخلف نداشته باشد اما ترجیح داد تنها درون میدان، زیبا ظاهر نشود. چزاره مالدینی چاره ای جز دعوت باجو به تیم ملی ایتالیا نداشت. در این بین دل پیه رو بیش از روبی سودآور به نظر می رسید و به کمک ابزارهای تبلیغاتی علاوه بر اینکه موفق شد مهر باجو را از دل هواداران یووه بیرون کند، جای وی را در تیم ملی ایتالیا نیز اشغال کرد. لاجوردی پوشان در دوره ای که بحث فلسفی «یا باجو یا دل پیه رو» حرف روز تلقی می شد، در مرحله یک چهارم نهایی جام جهانی ۱۹۹۸ حذف شدند تا ثابت شود دل پیه رو هرگز نمی تواند مانند باجو یک تنه تیمی را به فینال برساند و آنجا کار را خراب کند. سال های از پی هم سپری شد. بره شا ملقب به پرستو های کوچک بود و باجو در آشیانه آنها روزهای آرامی را پشت سر گذاشت، درست مانند دوران بازی برای بولونیا. اینجا هم مصدومیت دست از سر روبی برنداشت اما او معجزه خود را تکمیل کرد و به نوشته روزنامه «گاتزتا دلواسپورت» فاصله تخت بیمارستان تا گشودن دروازه رقیبان را در عرض ۲۴ ساعت طی کرد. دعوت نکردن او به تیم ملی ایتالیا از آن دست کارهایی بود که تنها از عهده پیرمردی به نام تراپاتونی برمی آمد. تمام ایتالیا یکصدا خواستار حضور مرد سال سابق فوتبال جهان در تیم ملی بودند اما پیرمرد فوتبال ایتالیا روی حرف خود پافشاری می کرد. به هر حال چیزی از ارزش باجو کم نشد. او رفت تا به آنچه می خواهد برسد. آخرین نمایش باشکوه آقای سابق فوتبال دنیا چند روز پیش روی پرده رفت؛ هنگامی که خیلی ناگهانی به تکیه گاه مذهبی خود پناه برد و با چند راهب به گفت وگو درباره فوتبال پرداخت. او ابراز امیدواری کرده رسوایی «کالچو پولی» دیگر تکرار نشود و فوتبال درست مانند مذهب،سکوی پرشی برای رسیدن به آرامش باشد، نه جایی پر از جنجال.