یکشنبه, ۱۷ تیر, ۱۴۰۳ / 7 July, 2024
مجله ویستا

چرا مردم سالاری دینی را انتخاب کرده اند


چرا مردم سالاری دینی را انتخاب کرده اند

شکل گیری نظام مقدس جمهوری اسلامی, اندیشه تشیع را درفرصتی تاریخی قرار داده است که در عصر بن بست نظامهای دموکراتیک غربی و پایان تاریخ غرب با ارائه طرحی جدید و حرفی نو در عرصه اداره کشور, بار دیگر به عنوان تمدن اول گیتی عرضه اندام نماید

نظریات در عرصه علوم سیاسی و علوم اجتماعی در بستر سوالات و شبهات شکل گرفته اند. نبود سوال و چالش امکان ذهنی ارائه نظرات و پردازش نظریات را فراهم نکرده و فاصله بین ذهن و عین, نظر و عمل را بیش از پیش افزون می‌کند. وقتی عرصه ای برای تحقق بیرونی نظریات ذهنی شکل می گیرد آنگاه در مواجه با عمل و واقعیت نقاط ضعف و قوت نظریات خودنمایی می کند. در چنین فضای دیالکتیکی بین نظر و عمل است که زمینه برای تکمیل و تصحیح نظریات تکاملی فراهم می‌آید. "توماس اسپریگنز" در کتاب "فهم نظریه سیاسی" خود بر این مطلب که نظریه پردازی سیاسی در شرایط بحرانی شکل می‌گیرد تاکید دارد و نظریات سیاسی را از این منظر مورد بررسی و مطالعه قرار داده است.

با مروری بر اندیشه های سیاسی در تشیع به این نکته بر می‌خوریم که یکی از مشکلات این حوزه نبودِ یک نظریه جامع و کامل معطوف به عمل به منظور پشتوانه ای برای برنامه ریزی و مانیفستی برای اداره جامعه است (برخلاف نظریات اهل سنت که جنبه های عملی و پراگماتیستی بیشتری دارد). نظریات مطرح اغلب در مراحل اولیه و نظری صرف بوده و برای تبدیل شدن به برنامه عملیاتی فاصله زیادی دارند. مهمترین دلیل این مساله نبود شرایط سیاسی اجتماعی لازم برای بروز و ظهور کامل این نظریات بوده است.

در حالی که تشیع در سده های گذشته دوران سختی را برای ادامه حیات خود داشته و شیعیان با ابزار تقیه از ابراز نظریات اولیه شیعه ابا داشتند, دیگر شرح و بسط نظریات حکومتی شیعه در دوران غیبت سالبه به انتفاع موضوع بوده و مساله ای را حل نمی‌کرده است. در عوض در این دوران شاهدیم که دغدغه اصلی شیعه, تعریف هویت مستقل شیعی در برابر دیگر جریانهای مذهبی در درون اسلام است و به همین منظور بیشتر به مساله امامت و ولایت اهل بیت(ع) و دفاع عقلانی و کلامی از این موضوع توجه داشته و این مساله به خوبی بسط داده شده است.

● انقلاب اسلامی و فرصت نظریه پردازی

با پیروزی انقلاب اسلامی و شکل گیری نظام سیاسی مبتنی بر آموزه های سیاسی اهل بیت(ع) اولین تجربه عملی تشیع برای اداره حکومت فراهم آمده و فرصتی است تا نظریات سیاسی شیعی در بوته نقد و تجربه قرار گیرند.

۱) گام اول، مدل جمهوری اسلامی :

در این بین همان معضل انتزاعی بودن و فاصله داشتن از یک مانیفستی فراگیر و همه جانبه معطوف به عمل و مبتنی بر گفتمان حاکم بر جامعه بیش از پیش خودنمایی می‌کند. نظریه "جمهوری اسلامی" گام اولی بود که در این زمینه مطرح گردید و تلاش کرد تا نظریات سیاسی شیعه را با واقعیتهای جامعه پیچیده امروز درهم آمیزد, بطوری که برخی مدعی شدند "ولایت فقیه" مولود اندیشه حضرت امام بوده و قبل از ایشان چنین مساله ای در فقه شیعه مطرح نبوده است!

حضرت آیت الله خامنه ای درباره تلاشی که حضرت امام(ره) در زمینه نظریه پردازی معطوف به عمل کرده اند چنین می فرماید: «ولایت فقیه جزو مسلمات فقه شیعه است. اینكه حالا بعضی نیمه‏سوادها می‏گویند امام "ولایت فقیه" را ابتكار كرد و دیگر علما آن را قبول نداشتند، ناشی از بی‏اطلاعی است. كسی كه با كلمات فقها آشناست می‏داند كه مسأله "ولایت فقیه" جزو چیزهای روشن و واضح در فقه شیعه است. كاری كه امام كرد این بود كه توانست این فكر را با توجه به آفاق جدید و عظیمی كه دنیای امروز و سیاستهای امروز و مكتبهای امروز دارند، مدون كند و آن را ریشه‏دار و مستحكم و مستدل و باكیفیت سازد، به شكلی در بیاورد كه برای هر انسان صاحب نظری كه با مسایل سیاسی روز و مكاتب سیاسی روز هم آشناست، قابل فهم و قابل قبول باشد.» (۱۴/۳/۸۷)

حضرت امام در باب ضرورت پیوند نظریه با عمل می‌فرمایند: «حكومت در نظر مجتهد واقعی فلسفه عملی تمامی فقه در تمامی زوایای زندگی بشریت است, حكومت نشان دهنده جنبه عملی فقه در برخورد با تمامی معضلات اجتماعی و سیاسی و نظامی و فرهنگی است, فقه تئوری واقعی و كامل اداره انسان و اجتماع از گهواره تا گور است. هدف اساسی این است كه ما چگونه می خواهیم اصول محكم فقه را در عمل فرد و جامعه پیاده كنیم و بتوانیم برای معضلات جواب داشته باشیم و همه ترس استكبار از همین مساله است كه فقه و اجتهاد جنبه عینی و عملی پیدا كند و قدرت برخورد در مسلمانان به وجود آورد.»

این تلاش برای نظریه پردازی هنوز برای اینکه بتواند بطور کامل پاسخگوی سوالات مطرح در حوزه عمل سیاسی - اجتماعی باشد نیازمند تکمیل و تلاش فکری است.

۲) گام دوم، مدل مردم سالاری دینی:

گام بعدی طرح نظریه "نظام مردمسالاری دینی" از طرف حضرت آیت الله خامنه ای بود که نظریه تکمیلی ای در ادامه "جمهوی اسلامی" مبتنی بر نیازها و سوالات جدید است که تلاش دارد تا در چارچوب گفتمان حاکم بر جامعه سوالات و ابهامات مطرح مبنی بر تضاد میان دین و دموکراسی را پاسخ دهد و ظرفیتهای جدیدی از حکومت اسلامی را ارائه دهد.

در باب نظریه "مردمسالاری دینی" نکات زیر قابل توجه است:

۱) جعل واژه "مردمسالاری دینی" توسط رهبر معظم انقلاب اسلامی و تلاش برای ورود آن به ادبیات سیاسی و تبدیل آن به گفتمان رایج, یک اتفاق نبود بلکه تلاشی هدفمند و آگاهانه از جانب ایشان بود که در شرایطی خاص و با اهدافی معین طراحی گردید که فهم آن می‌تواند به ما در طرح مساله کمک نماید.

۲) با اولویت قرار گرفتن توسعه سیاسی در عرصه مدیریت کشور در سالهای ۷۶ تا ۸۴ , فرصتی فراهم آمد تا آموزه‌های سیاسی اسلام در زمینه سیاست نیز مورد توجه قرار گیرد. رهبر معظم انقلاب اسلامی که همواره با تدابیر خود از فرصتهای فراهم آمده برای رشد و ارتقاء کشور و حرکت به سمت اهداف انقلاب اسلامی بهره می گیرند, این فرصت تاریخی را مغتنم شمرده و با طرح الگوی "مردمسالاری دینی" به عنوان مدل حکومتی نظام اسلامی, تلاش کردند تا در عرصه توسعه سیاسی یک گام به جلو رفته و ظرفیتهای جدیدی از آموزه های سیاسی اسلام را به منصه ظهور درآورند.

۳) نکته دیگر اینکه نظریه ها در یک سطح نمی مانند, و متاثر از زمان و برخاسته از تجربیات تغییر می‌کنند, تکمیل می‌شوند و در برخی موارد ابطال می‌گردند. "مردمسالاری دینی" نظریه ایست تکمیلی بر مدل جمهوری اسلامی که افزون بر آن حرفهایی برای گفتن دارد و حرکتی است از جنس "جنبش نرم افزاری" در حوزه علوم سیاسی که رهبری خود در آن پیشگام شده است.

۴) طرح این ایده نو, فرصتی است برای نظریه پردازی و تامل در ارائه ایده هایی "معطوف به عمل" و تلاش برای ایجاد پشتوانه ای تئوریک برای نظام جمهوری اسلامی که امروز بیش از ۲۸ سال از شکل گیری آن می‌گذرد. امروز جمهوری اسلامی در حوزه عمل با سوالاتی مواجه است که باید برای آن پاسخهایی مناسب ارائه نمود. پاسخهایی که مانع از متهم شدن حکومت اسلامی و ناکارآمدی و ناتوانی گردد.

اما آنچه در این مدت شاهد آن بودیم تکرار حرفهای گذشته و یا نظرات صرفا ذهنی و نظری فارغ از نیم نگاههایی به حوزه عملی و بدون هرگونه رویکرد پراگماتیستی(عمل گرایانه) است. رویکردی که امروز در دوران حاکمیت نظام اسلامی جای خالی آن احساس می شود و به نیازی ضروری مبدل گردیده است. این نگاه نوی رهبری راه را برای این تحول نگرش فراهم می آورد.

۵) همانطور که رهبری انقلاب خود در بیاناتشان اشاره داشتند "مردمسالاری دینی" چیزی در برابر "جمهوری اسلامی" نیست, بلکه شرحی و تفسیری نو از آن به حساب می‌آید. اینکه در علوم سیاسی جمهوریت به وجهی از نظام سیاسی اشاره دارد و مردمسالاری به وجهی دیگر خود نکته ای است که باید در فرصتی دیگر بدان پرداخت, اما توجه به این نکته ضروری است که مردمسالاری از بار معانی بیشتری بر نشان دادن ظرفیتهای انسانی و متعالی حکومت اسلامی برخوردار است و در دورانی که شعار دفاع از مردم به بوق تبلیغاتی غرب تبدیل شده و دموکراسی به چماقی که بر سر مخالفین می‌کوبند, ارائه مدلی از حکومت مبتنی بر آموزه‌های دینی و حضور و مشارکت مردم در صحنه تصمیم‌گیری جامعه توسط جمهوری‌اسلامی می‌تواند ترفندهای بیگانگان را خنثی سازد.

۶) تغییر الفاظ و اصطلاحات تنها یک تغییری زبانی نیست و از نگاهی که امروزه به نگاه هرمنوتیکی معروف است, واژه ها و اصلاحات معانی خاص خود را تداعی می‌کنند. تاکید بر مردمسالاری و آوردن آن در عنوان اصلی نظام, نشان از عمق نگاه ایشان به جایگاه مردم در تصمیم گیریها دارد. این نگاه به جایگاه مردم که برخاسته از نگاه اسلامی ایشان است, مفهوم کلیدی است که خود می‌تواند جرقه ای برای محققین باشد تا به بسط و تبیین این مقوله بپردازند.

۷) "مردمسالاری دینی" تلاش برای نظریه پردازی از درون معارف خودی و مبتنی بر توامندیهای درونی و اسلامی ماست. ارائه الگویی برای اداره جامعه مبتنی بر مکتبی است که ایرانیان بدان باور دارند.

ولیکن از طرفی آنچه متاسفانه در حوزه های آکادمیک و علوم انسانی مشاهده می‌کنیم این است که این کرسیهای نظریه پردازی نه تنها در خدمت نیازهای جامعه و مبتنی بر آموزه های دینی و بومی ملت شکل نگرفته, بلکه خود به پایگاههای برای تئوریک نمودن دیدگاههای مخالفین تبدیل گشته است. تاکید بر ترجمه دیدگاههای اندیشمندان غربی و تلاش برای القاء آن به دانشجویان, بدون لحاظ کردن شرایط بومی این کشور در حالیکه در خود غرب نیز مدلهای بومی از دموکراسی و ... بوجود آمده است یکی از دردهای اصلی در این حوزه است.

در حالی که در خود غرب امروز مراکز آکادمیک تماما در خدمت رژیم سیاسی حاکم بوده و در جهت تثبیت وضع موجود حرکت می‌کنند, بطوری که به عنوان مثال در مراکز جامعه‌شناسی آمریکا جریان غالب تفکر کارکردگرایان و نئوکارکردگران است که اندیشه‌ای محافظه‌کارانه و مبتنی بر حفظ وضع موجود دارند و عملکرد دولت بوش را تئوری پردازی می کنند, در سرزمین ما اغلب نظریات ارائه شده در خدمت کارآمدی نظام و توسعه کشور نیست. باید اعتزاف کرد که امروز حوزه علوم انسانی به معضلی تبدیل شده که حل آن جهادی علمی و فکری می طلبد!

پژوهشگر: مهدی سعیدی

جمع بندی:

همانطور که اشاره شد شکل گیری نظام مقدس جمهوری اسلامی, اندیشه تشیع را در فرصتی تاریخی قرار داده است که در عصر بن بست نظامهای دموکراتیک غربی و پایان تاریخ غرب!(برخلاف نظر فوکویاما که از پایان تاریخ به معنای حاکمیت بلامنازع لیبرال دموکراسی غرب سخن می گوید) با ارائه طرحی جدید و حرفی نو در عرصه اداره کشور بار دیگر به عنوان تمدن اول گیتی عرضه اندام نماید.

در این فرصت تاریخی حضور انگیزه هایی بلند و افکاری جوشان مبتنی بر آموزه های دینی می تواند بارور نظریه‌های سیاسی جدیدی از دورن گفتمان دینی گردد و ظرفیتهای جدیدی از حکومت مبتنی بر دین اسلام را ارائه دهد و دعوت به فراگیر کردن جنبش نرم افزاری بسترسازی برای این نظریه پردازی هاست.

در این شرایط "مدل نظام مردمسالاری دینی" که در سالهای اخیر توسط حکیم بزرگ انقلاب اسلامی حضرت آیت الله خامنه ای مطرح گردیده نیز گامی در این مسیر است تا ظرفیتها و زوایای جدیدی از نظام جمهوری اسلامی جلوه گر شود.