جمعه, ۱۹ بهمن, ۱۴۰۳ / 7 February, 2025
برنامه ریزی فرهنگی مراحل اساسی, تمهیدات نظری و مقدمات عملی
![برنامه ریزی فرهنگی مراحل اساسی, تمهیدات نظری و مقدمات عملی](/web/imgs/16/145/umsg01.jpeg)
با وجود قدمت بحث در مورد فرهنگ، بررسی آن از دیدگاههای جدید، كاملاً تازگی دارد. وقتی از برنامهریزی در رابطه با هر موضوعی سخن میگوییم، منظور ما ایجاد تغییری است آگاهانه در جریان تحول آن موضوع، مطابق خواست و الگوی ذهنی خود برنامهریز. برنامهریزی فرهنگی به این مفهوم در عمل از آغاز قرن بیستم آغاز گردید، اما مفاهیم مرتبط با آن از سال ۱۹۷۰ به بعد توسط سازمان یونسكو در میان كشورهای مختلف مطرح گردید. به همین منظور، یونسكو در تشكیلات اداری خود سازمانهای نوین، ویژه مسایل فرهنگی و از جمله مركز اسناد و مدارك و تحقیقات آماری فرهنگ ایجاد كرده است.
● دبیرخانه شورای فرهنگ عمومی
با وجود قدمت بحث در مورد فرهنگ، بررسی آن از دیدگاههای جدید، كاملاً تازگی دارد. وقتی از برنامهریزی در رابطه با هر موضوعی سخن میگوییم، منظور ما ایجاد تغییری است آگاهانه در جریان تحول آن موضوع، مطابق خواست و الگوی ذهنی خود برنامهریز. برنامهریزی فرهنگی به این مفهوم در عمل از آغاز قرن بیستم آغاز گردید، اما مفاهیم مرتبط با آن از سال ۱۹۷۰ به بعد توسط سازمان یونسكو در میان كشورهای مختلف مطرح گردید. به همین منظور، یونسكو در تشكیلات اداری خود سازمانهای نوین، ویژه مسایل فرهنگی و از جمله مركز اسناد و مدارك و تحقیقات آماری فرهنگ ایجاد كرده است.
آغاز برنامهریزی فرهنگی در ایران نیز به سالهای آغاز این قرن خورشیدی (۱۳۰۰ه۰۳۹; . ش) برمیگردد. طی سالهای پس از آن فنون ومحتوای برنامهریزی فرهنگی دایماً در پیشرفت بوده است و در سالهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی شاهد جهشی كیفی در آن بودهایم. سه تجربه مكتوب در زمینه برنامهریزی و سیاستگذاری فرهنگی در سطح ملی داشتهایم: برنامه اول توسعه، برنامه دوم توسعه، اصول سیاستهای فرهنگی. اما تقریباً همه متفقالقولند كه تا دستیابی به وضعیت مطلوب راه درازی در پیش داریم. طی سطور آینده میكوشیم تا به برخی از تمهیدات نظری و عملی لازم برای تكمیل فرآیند برنامهریزی در عرصه فرهنگ كشورمان اشاره نماییم.
برنامهریزی فرهنگی بویژه در مقیاس میان مدت و بلند مدت مستلزم پنج مرحله اساسی است. این مراحل مانند آنچه در مورد برنامهریزی در سایر عرصههای اجتماعی وجود دارد، عبارتند از:
الف) تجزیه و تحلیل گذشته
هدف اصلی از این كار، تشخیص نیروها و عواملی است كه بر عملكردهای فرهنگی جامعه مؤثر هستند. با تشخیص عوامل مؤثر بر عملكردهای گذشته و تلاش برای كمی كردن میزان تأثیرهاست كه میتوان نحوهٔ اثرگذاری بر پدیدهها را در آینده مشخص كرد وقانونمندیهای تغییر و همبستگیهای میان متغیرها را كشف كرد.
ب) دستیابی به قانونمندیها و همبستگی میان متغیرها و تخمین روابط آنها
برنامهریزی به مفهوم دقیق آن در واقع بدون نظریه امكانپذیر نیست. سیاستها و خط مشیها در واقع شكل دستوری شده نظریهها هستند. نظریه به ما میگوید كه «اگر الف تحقق یابد ب تحقق خواهد یافت». بر این اساس میتوانیم به صورت دستوری بگوییم كه «برای داشتن ب باید الف را تحقق بخشید». نظریه راه را برای برنامهریزی، طراحی و پیشبینی هموار میكند.
پ) گزینش هدفهای آرمانی، هدفهای كلی و هدفهای كمی
یكی از حساسترین مراحل برنامهریزی، مرحلهای است كه پس از تحلیل روندهای گذشته و تشخیص همبستگیها و قانونمندیهای موجود در روابط میان عوامل فرهنگی و درك موقعیت و وضعیت فعلی فرهنگ، آرمانها و هدفهای قابل دستیابی در افق زمانی آینده مشخص میگردد. در این مرحله، كارشناسان و پژوهشگران با استفاده از اطلاعات و آمارها و نظرسنجیها و به مدد علوم مختلف و با استناد به منابع معتبر چون قانون اساسی، به برآورد و ارزیابی خواستهها و نیازهای مبرم مردم و جامعه میپردازند و با قراردادن حاصل این برآوردها و ارزیابیها در چارچوب محدودیتهای امكانات و منابع و محدودیتها و الزامات جهانی و بینالمللی، هدفهای مشخصی برای بلندمدت (هدفهای آرمانی) و برای میان مدت (هدفهای كلی) تعیین كرده و سپس با استفاده از الگوهای برنامهریزی، هدفهای برنامه را به صورت كمی مشخص مینمایند.
ت) تعیین راهبردها و سیاستهای برنامه
وقتی كه هدفهای برنامه تعیین و مشخص گردید، نحوهٔ رسیدن به آن هدفها به مهمترین دلمشغولی برنامهریزان و سیاستگذاران تبدیل میشود. واضح است كه رسیدن به هدفها، از هر طریق ممكن، مطلوب و مورد نظر نیست. راهبردهای برنامه است كه راه و روشها را برای رسیدن به هدفها معین مینماید. سیاستهای برنامه، مجموعه تدابیری است كه به صورت انگیزهها، مشوقها، تسهیلات یا محدودیتها و بازدارندهها فعالان و كارگزاران مختلف فرهنگی را به صورتی مشخصتر و عملیتر از راهبرد، به انجام اموری كه از اولویتهای برنامه هستند وادار میكند یا از انجام اموری كه در اولویت قرار ندارند منع مینماید.
در واقع راهبرد هدایت منابع انسانی و غیرانسانی جامعه به مسیر تعیین شده برای نیل به هدفهای برنامه و سیاست، ترغیب و ترویج فعالیتهایی است كه در راستای راهبرد برنامه به تحقق هدفهای آن كمك میكنند.
ث) نظارت بر اجرای برنامه و ارزشیابی عملكردها
برنامهریزی تلاشی زمانبر و پرهزینه است. از این رو پس از شروع اجرای آن بایستی بطور دایم نحوهٔ اجرا و نتایج حاصل از آن مورد توجه و ارزیابی قرار گیرد.
با مشخص شدن مراحل برنامهریزی فرهنگی به مهمترین تمهیدات نظری و عملی لازم برای موفقیت در برنامه فرهنگی اشاره میكنیم.
۱) موفقیت یك برنامه فرهنگی در گرو آن است كه بتوان مشاركت و پشتیبانی سیاستمداران، كاركنان كشوری، مؤسسات بخشخصوصی، اجتماع و شهروندان را در آن جلب كرد.
برنامه فرهنگی ملی در اساس یك فرآیند سیاسی است. فرآیندی كه سیاستمداران آن را آغاز میكنند و میكوشند تا بر آن حاكم گردند. برای تحقق اهداف فرهنگی، باید میان رهبران سیاسی و برنامهریزان، پیوسته تبادلنظر صورت گیرد. برنامهریزی نمیتواند از فرآیند سیاسی جدا افتد و بیتوجه به آن ادامه یابد. كاركنان، چه كارشناسانی كه برنامه را تهیه میكنند و چه كارمندانی كه آن را اجرا مینمایند در صورتی كه برای اجرای آن مشتاق نباشند، و یا ورزیدگی كافی نداشته باشند، برنامه را با شكست مواجه میكنند.
موفقیت برنامه در گرو پشتیبانی و مشاركت بخش خصوصی نیز هست. چون خط مشی برنامه شامل اقداماتی است كه بر منافع خاص گروههایی از بخش خصوصی اثر میگذارد، ممكن است اینان به مخالفت با برنامه برخیزند. از این رو، برنامهریزان باید هر یك چند با گروههای مختلف بخش خصوصی ارتباط برقرار كنند و دربارهٔ جنبههایی از برنامه كه ممكن است بر منافع آنان اثر گذارد، رایزنی كنند.
مشاركت شهروندان عادی در فرآیند برنامهریزی، عامل مهمی در مشروعیت بخشیدن به مجموعه جریان برنامهریزی است. مشاركت شهروندان در فرآیند برنامهریزی، برنامه را برای آنها معنیدار كرده وتهیه و اجرای برنامه را تسهیل مینماید. بویژه نقش اجتماعات محلی را نبایستی دست كم گرفته و بهآن بیتوجه بود.
۲) سرمشق پذیرفته شده توسط مسؤولان از اهمیتی اساسی در برنامهریزی فرهنگی برخوردار است. اگر برنامهریزی را به صورت سیستمی مورد مطالعه قرار دهیم، نخستین درونداد(input) این سیستم، آمیزهای است از تحلیل واقعیتها و ارزشداوری در مورد آنها. این آمیزه در واقع راهنمای مسؤولان در گزینش اهداف والگوهاست و شكلگیری و اجزای آن را میتوان به صورت زیر نشان داد:
استنباط شخصی سیاستگذاران از وضعیت فرهنگی كشور تا پایان اثر خود را بر برنامهریزی فرهنگی حفظ مینماید. كارشناسان در صورتی كه نتوانند این سرمشق را دگرگون ساخته یا بر آن تأثیر بگذارند، نمیتوانند با سیاستگذاران در مورد برنامه (اهداف و راهبردهای آن) به توافق برسند. در كشور ما كه هنوز برنامههای مشخصی در زمینه فرهنگ از طرف افراد و گروههای سیاسی به جامعه ارایه نشده است، سرمشقها نقشی اساسی در جهتدهی به سیاستهای فرهنگی بازی میكنند.
مطالعات مقدماتی انجام گرفته از وجود چهار سرمشق اصلی در زمینه سیاستگذاری و برنامهریزی فرهنگی در ایران مینماید. در صورت تدقیق این سرمشقها میتوان در آینده الگوهای مشخصی را در زمینه بخش فرهنگ به جامعه ارایه كرده و از طریق نقد آنها برنامهریزی فرهنگی را ارتقا داد.
۳) اغلب مسؤولان اجرایی گله دارند كه چرا پژوهشهای انجام گرفته در زمینه فرهنگ كاربردی نیست و نمیتواند مبنای عمل مسؤولان برنامهریزی و اجرایی قرار گیرد؟ علت این امر را بایستی در این واقعیت جست و جو كرد كه اغلب تبیینها و تحلیلهایی كه در جامعه ما ارایه میشود (بویژه در زمینه بحثهای فرهنگی) از جنس تفسیرهای فلسفی است. به بیان دیگر، شناخت ما از فرهنگ جامعه بیشتر از نوع شناختهای فلسفی است. در حالی كه برای تأثیرگذاری بر روی یك پدیده نیازمند به شناخت علمی آن پدیده هستیم. توضیح آن كه شناختهای بشر از جهان پیرامون و پدیدههای اجتماعی یا ارزش عملی و فنی دارد و یا ارزش نظری. ارزش نظری در مورد یك دانش وقتی وجود دارد كه آن دانش واقعیت جهان را همانگونه كه هست در آیینه خود منعكس میسازد. اما ارزش عملی و فنی آن است كه یك دانش خواه آنكه واقعیت نما باشد و یا نباشد، در عمل به انسان توانایی ببخشد و مثمر ثمر باشد. شناخت علمی انسان وطبیعت و شناخت فلسفی انسان و طبیعت، هر دو مقدمهٔ عمل هستند، ولی به دو صورت مختلف. دید علمی به این صورت مقدمه عمل است كه به انسان قدرت و توانایی تصرف و تغییر در طبیعت و جامعه را میدهد واو را بر طبیعت تسلط میبخشد تا آن را در جهت میل و آرزوی خود استخدام كند. اما تفكر فلسفی به این صورت مقدمهٔ عمل و مؤثر در عمل است كه جهت عمل و راه انتخاب زندگی انسان را مشخص میكند. تفكر فلسفی در طرز برخورد و عكسالعمل انسان در برابر جهان مؤثر است. موضع انسان را در بارهٔ جهان معین میكند، به انسان ایده میدهد یا ایده او را میگیرد، به حیات او معنی میدهد یا او را به پوچی و هیچی میكشاند.
با توجه به آنچه گفته شد، نگرش فلسفی به فرهنگ ما را در تعیین اهداف و ارزشها یاری میكند، اما امكان تصرف و تغییر را به ما نمیدهد. یعنی به ما شناختی از پدیده اعطا نمیكند كه براساس آن بتوانیم به شناخت جزیی و مشخص از فرهنگ دستیافته و عوامل مؤثر در آن را شناخته و مقدار تأثیر هركدام را برآورد نماییم. چنین شناختی تنها از طریق دید علمی به پدیدهها حاصل میگردد.
منابع و مآخذ
- فیروز توفیق، درآمدی بر برنامهریزی اقتصادی، مجموعه آموزش وتوسعه، اسفندماه ۱۳۵۹.
- محمدتقی مصباح یزدی، جامعه وتاریخ از دیدگاه قرآن، تهران، سازمان تبلیغات اسلامی، تابستان ۱۳۶۸.
- حسن احمدی، روش برنامهریزی در بخش فرهنگ، تهران، سازمان برنامه و بودجه، ۱۳۷۰.
- عبدالله جیروند، مالیه عمومی جدید، تهران، مولوی، تابستان ۱۳۶۶.
- گزاویه دوپویی، فرهنگ وتوسعه، مترجمان: فاطمه فراهانی و عبدالحمید زرینقلم، كمیسیون ملی یونسكو، تهران، ۱
منبع: http://eccc.ir
![](/imgs/no-img-200.png)
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست