جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

ظلم ستیزی و عدالت طلبی در قیام امام حسین ع


ظلم ستیزی و عدالت طلبی در قیام امام حسین ع

ماه محرم و صفر, فرصت مناسبی برای شناخت وجودهای مقدسی است که شناخت آنها با معرفت راه و طریق را به ما می دهد

ماه محرم و صفر، فرصت مناسبی برای شناخت وجودهای مقدسی است که شناخت آنها با معرفت راه و طریق را به ما می دهد. تمام آن چیزهایی که انسان در زندگی به آن نیازمند است، در گرو شناخت و معرفت نسبت به اهل بیت(ع) به دست می آید و در میان اهل بیت(ع)؛ شناخت نسبت به حضرت سیدالشهداء(ع) و واقعه عاشورا؛ بسیار تأثیرگذار و سازنده است. در این مقاله نویسنده کوشیده است نگاهی گذرا به فرهنگ عاشورائیان داشته باشد

سه اتفاق در طول تاریخ بشریت هست، که قبل از وقوعشان در مورد آن ها بحث و بررسی و صحبت شده است اول بعثت حضرت خاتم(ص)، دوم حادثه عاشورا و سوم ظهور و قیام حضرت صاحب الزمان(ع). نقطه مشترک میان این سه موضوع، روشنگری و احیا ی دین خدا بعد از انحرافات عظیم است.

در مورد بحث ما که واقعه عظیم عاشوراست؛ مطالب بسیاری گفته شده است. اساساً مقطع شش ماهه حرکت امام از مدینه به مکه و بعد از آن به سوی کوفه و جریانات این برهه از زمان، آن قدر روشن و شفاف است که اگر با نگاهی دقیق آن را بررسی کنیم؛ به راستی خواهیم توانست «اسلام» را به درستی فرا بگیریم و به مرحله عمل در زندگی درآوریم. در این مقطع جریاناتی رخ داده است که هرکدام آن یک کلاس درس و دانشگاه انسان سازی است.

مهم ترین مسئله و سؤالی که در ذهن هر پژوهشگر و یا هر شنونده ماجرای کربلا، شکل می گیرد این است که «علت قیام اباعبدالله الحسین چه بوده است؟»

به این سؤال پاسخهای گوناگونی داده شده است؛ هرکس از دیدگاهی که به موضوع نگاه کرده، دلیلی آورده است؛ من جمله بحث تشکیل حکومت اسلامی مطرح می شود که امام می خواستند حکومتی اسلامی برپا کنند دلیل دیگر برای قیام، سرباز زدن امام از بیعت با یزید است؛ چون یزید فردی فاسق و فاجر است و علناً حرام های خدا را حلال کرده و فسادش بارز و آشکار شده؛ امام بیعت با او را نمی پذیرد و همین مسئله به قیام ایشان منجر می شود. علت دیگر نامه های مردم کوفه و دعوت ایشان از امام است، امام برای اتمام حجت و پاسخ به آیندگان دعوت ایشان را لبیک گفته و به سوی کوفه حرکت می کنند و البته قبل از عزیمت، نماینده ای از سوی خود به جانب مردم کوفه گسیل می دارند تا از صحت موضوع مطمئن نشده اند، به سوی کوفه حرکت نمی کنند.

مطلب دیگر وصیت نامه امام به محمد حنفیه است که در آن علت قیام؛ امر به معروف و نهی از منکر ذکر شده است. بعضی دیگر بحث احیاء سنت های الهی از جمله شهادت طلبی را مطرح می کنند، که امام حسین(ع) با قیامش به همگان نشان داد آنجا که لازم است باید جان را فدا کرد. و نه تنها جان خود که عزیزان و یارانش را تقدیم می کند و حتی خانواده و اهل بیت اش را به همراه خویش به مصاف می برد؛ که درباره شهادت حضرت و اسارت خاندانش از گذشتگان روایت ها شده و شهادت حضرت در تاریخ تصریح گشته است، از زبان پیامبر اکرم(ص) و حضرت امیرالمؤمنین(ع) در جریان عبور از کربلا و بعض دیگر، نقل شهادت اباعبدالله بیان شده است.

به هر حال علت قیام حضرت را هرکس به نوعی مطرح می کند و تمام این دلایل هم بنا بر مستندات و روایات بیان شده صحیح است و البته ما وارد بحث در مورد این دلایل نمی شویم که هرکدام از این ها به جای خود، در خور بحث جداگانه ای است و به همین فهرست گویی بسنده کرده و می گذریم.

گفتیم تمام دلایل مطرح شده برای قیام اباعبدالله(ع) قابل توجه است، ولی هدف اساسی و علت اصلی قیام چیز دیگری است که آن ذبح عظیم که بی مثال در تمام طول تاریخ است برای آن اتفاق می افتد، چیز دیگری است. مسئله ای که انگشت اشاره امام به آن سو می رود و قیام صورت می گیرد، «انحراف» است. انحرافی که جز با قیام امام حسین(ع) و به شهادت رسیدن حضرتش، اصلاح نشده و به مسیر اصلی برنمی گردد.

در خصوص انحراف باید بدانیم انحراف ۲ نوع است، برای روشن شدن موضوع به این مثال توجه کنید: قطاری روی ریل قرار گرفته و در مسیر مشخص برای رسیدن به مقصدی معین در حال حرکت است، ممکن است چند آدم خلافکار و منحرف در قطار باشند یا مثلا نقصی جزیی در قطار رخ دهد؛ اما به هر حال قطار بر روی ریل و به سمت مقصد می رود؛ ولی یک وقت هست که کلا ریل قطار از مسیر اصلی جدا شده و به مقصدی نامعلوم برگردان شده است و اصلا قطار از ریل خارج شده، خب در این زمان نابودی و انحراف قطار حتمی است.

در مورد اسلام هم، آن اسلامی که پیامبر(ص) آن را بر روی ریل صراط مستقیم قرارش داد تا به غایت الهی خود برسد، گرچه نقطه انحرافش از بعد از رحلت حضرت و از سقیفه شروع شد، لیکن اوج انحراف و خارج شدن از ریل، در زمان اباعبدالله الحسین(ع) به وقوع پیوست.

حضرت اباعبدالله(ع) به جامعه فاسدی می نگرد که حاکمش علناً فساد و فحشا می کند، حلال های خدا در آن حرام و حرام های الهی حلال شده است، حاکمی که به هیچ یک از حدود الهی پایبندی ندارد، شرابخوار و قمارباز و... است در این جا، حضرت انحراف ایجاد شده در دین خدا را جز با قیام و در نهایت شهادت خویش نمی تواند اصلاح کرده و دین خدا را به مسیر اصلی برگرداند.

حرکت سیدالشهداء(ع) و قیام و به پا خاستن حضرت، حرکت و پیامی است که در طول تاریخ؛ همه انسانها را مورد خطاب قرار می دهد و به انسانها تا روز قیامت این پیام را می رساند که هرگاه ظلم ظالم تثبیت شد و انحراف علنی گشت، باید به پاخاست و هدایت کرد و حضرت بشریت و انسانیت را هدایت کرده، نه فقط دین جدش را در این مسیر و این قیام حضرت ندای «هل من ناصر ینصرنی» را سرمی دهد. یار می طلبد و این یارطلبی برای همیشه تا زمانی که انسان هست وجود دارد.

امام یار می طلبد ولی نه هر یاری، بلکه ناصر و یاوری را می طلبد که معرفت داشته باشد. با نگاه به تاریخ اسلام و به ویژه حوادث و تاریخ کربلا، این موضوع روشن می شود که تنها صرف کنار امام و پیامبر(ص) بودن، برای هدایت شدن کافی نیست. تنها کسانی موفق می شوند که در مسیر یاری امام گام بردارند و همراه امام باشند، که نقشه راه را در دست داشته باشند. کسی که نقشه را داشته باشد، حتی اگر از لحاظ جسمی از امام دور باشد، هم در مسیر امام است.

در تاریخ می بینیم بسیاری از افراد که صاحب ادعا و صاحب نام، همچون عبداله بن عباس، عبداله بن عمر و... به امام می گویند و به خیال خویش حضرت را نصیحت کرده و از سفر به کوفه منع می کنند؛ اینها کسانی هستند که امام را دیده اند و حضور حضرت را درک کرده اند، پس چرا یار امام نشده اند؟

همین عبدالله عمر که حاضر نبود با یزید بیعت کند، با امام حسین(ع) نیز بیعت نکرد ولی بعدها به خاطر بیعت با عبدالملک مروان و با امیر او «حجاج بن یوسف ثقفی» جنایتکارترین فرد در زمان خود، بیعت کرد. این نتیجه نداشتن نقشه راه یعنی نداشتن شناخت و معرفت است.

پس صرف در زمان امام بودن و به نوعی از اصحاب بودن؛ دلیل بر یاری واقعی معصوم نمی شود. به این نکته قرآن مجید هم اشاره فرموده است، در سوره توبه به پیامبر (ص) می فرماید، همه کسانی که در کنار تو هستند مومن نیستند بلکه منافقانی نیز در کنار تو به اسم اصحاب وجود دارند.

با این اوصاف، ما باید خود را محک بزنیم و ببینیم آیا هم اینک جزو یاران و ناصران حضرت حجت(عج) قرار داریم یا فقط یک ادعای باطل در سر می پرورانیم؟

مرتبا آرزو می کنیم که ای کاش ما در کربلا بودیم و جان خویش را نثار اباعبدالله(ع) می کردیم، ندای یالیتنا کنا معک، سر می دهیم و انی سلم لمن سالمکم می خوانیم، در عزاداری شرکت می کنیم، نذری می دهیم، مجلس برپا می کنیم... اما آیا واقعا نقشه راه در دستمان است؟ آیا واقعا معرفت و شناختمان تکامل یافته است؟ آیا حقیقتا خصوصیات یاوران دین خدا را داریم؟

کسانی که در لشکر امام حسین(ع) قرار داشتند و تا آخر پای جان ایستادند، دارای خصایص ویژه ای بوده اند، که این ویژگی ها برای همه افراد در همه زمان ها در برابر امام معصومشان صدق می کند.

این ها کسانی بودند که با در دست داشتن نقشه راه، بسیار مسئولیت پذیر بودند. یعنی احساس مسئولیت نسبت به دین خدا و ولی امرشان می کردند، آنچنان که گویی هیچ کس دیگر غیر از این ها نیست که به یاری بیاید. بحث مسئولیت محوری، در همه زمان ها جاری است؛ ما چنان باید احساس مسئولیت کنیم که انگار تنها این من هستم که می توانم این کار را انجام دهم.

هرکس به هر نحوی که می تواند باید تلاش کند و منتظر نباشد تا دیگران بیایند و کاری کنند.

در جریان واقعه عاشورا کسانی که در سپاه امام قرار می گیرند، به راستی غربال شده اند؛ بسیار شنیده اید آنهایی که مقابل حضرت ایستادند همان مسلمانانی بودند که خیلی از آنها نمازشب خوان و صوت قرآن و ... داشتند. پس نماز و روزه و حج و حجاب و... ظواهر دینی ملاک سعادت نیست؛ این که ما تا چه اندازه احساس مسئولیت می کنیم و معرفت به حق و باطل داریم، مهم است.

از خصوصیت برجسته افرادی که نقشه راه در دستشان است و معرفت دارند و انسان هایی مسئولیت پذیرند، این است که چنین افرادی گذشته از داشتن ایمان قاطع و یقین به رسالت و برخورداری از صفات روحی والا و تقوای الهی؛ اسلام را به عنوان اصلی اساسی در زندگی خویش پذیرفته و باور دارند؛ به بیانی دیگر اسلام در متن زندگی آنها جاری است نه در حاشیه.

در زندگی خویش بررسی کنیم، آیا این اسلام است که در همه امور ریز و درشت زندگی من حرف اول را می زند؟ آیا اعمال کوچک و بزرگ من با معیارهای اسلامی همخوانی دارد؟. آیا من حج و نماز و روزه و شرکت در مجالس مذهبی دارم ولی در عمل هرچه را خودم دلم خواست انجام می دهم نه آن چیزی را که خدا از من خواسته است؟ خصوصیت بارز یاران حضرت، تسلیم محض شدن در برابر احکام و دستورات الهی است.

و احکام و دستورات الهی، تنها تکالیف شرعی نیست. در روایتی از معصوم آمده است: که شیعیان ما را به بسیاری نماز و روزه و انفاق نشناسید، به طول رکوع و سجده نشناسید، بلکه به تسلیم بودن به «امر» ما بشناسید.

اگر این تسلیم در ما وجود داشت، می توانیم امیدوار باشیم که از یاران قرار بگیریم، افراد تسلیم، بر سر عهد و پیمانی که می بندند باقی هستند، من المومنین رجال صدقوا ما عاهدوالله...

صادق بودن و باقی بودن بر سر عهد و پیمان، خصوصیت برجسته افراد «تسلیم» است.

ویژگی دیگر یاران واقعی پیامبر و ائمه(ع)؛ این است که هرگز در مقابل امام نمی ایستند و این شاید همان برگرفته شده از تسلیم امر مولا بودن است.

غلبه بر هوای نفس و پیروی نکردن از وسوسه های شیطانی و هواهای نفسانی، خصویت دیگر یاران ولایت است. حب دنیا و قدرت طلبی و جاه طلبی و گرایش به سمت غرایز نفسانی، با اطاعت از امام جمع نمی شود.

عمرسعد، مسلمان بود و اتفاقا به پیامبر (ص) و امام حسین(ع) علاقه داشت و به خوبی می دانست که جنگ با امام حسین(ع) عاقبتی شوم دارد و مورد خشم پروردگار است؛ اما این حب دنیا و کسب جاه و مقام بود که او را به این درجه از پستی تنزل داد.

امکان ندارد که ما گرایش به سمت دنیا داشته باشیم و بتوانیم ادعای کمال و خوبی بنماییم. مبارزه با هوای نفس و ریشه کن کردن حب دنیا کاری سخت و دشوار است که مجاهدت و ممارست لازم دارد.

دنیا حتی به سمت اولیای خدا نیز می رود و خودنمایی می کند؛لیکن ایمان و باور بالای آنهاست که فریفته دنیا نمی گردند.

پس، عدم دنیاطلبی و دنیا دوستی از خصوصیات یاران و انصار امام است. و اساسا حب به دنیا مانع تسلیم شدن و اطاعت از امام می گردد.

همه این خصوصیات را بیان کردیم تا بیشتر بدانیم که یاران و اصحاب ائمه چگونه باید باشند و ما برای سربازی امام زمان (عج) خود را چگونه بسازیم. برای خدمت به حضرت و نصرت او، چه ویژگی ها در خود می بایست ایجاد کنیم.

هنگامی که در واقعه عاشورا دقت می کنیم، درمی یابیم که افراد مقابل امام که دست به جنایاتی آنچنانی زدند جزو شقی ترین انسان ها بودند، گرچه به ظاهر همگی مسلمان بودند و خودشان دعوت نامه برای حضرت فرستاده بودند، پس چرا به این درجه از شقاوت رسیدند؟

نکته قابل اهمیت، مسئله ظلم پنهانی است. بسیاری از امور در زندگی ما به جهت عدم معرفت رخ می دهد که باعث ظلم می گردد؛ اموری که به ظاهر ظلم نیست، و این ظلم هایی پنهانی انسان را به شقاوت می کشاند تواضع و ادب، نسبت به ولی خدا بسیار مهم است. احترام به ولایت، باعث سعادت است و یکی از مصداقهای ظلم پنهانی، بی ادبی به ولی خداست.

انصاف داشتن، اندیشه های محکم و تزلزل ناپذیر، اعتدال در امور، انتقاد پذیر بودن و عدم کینه و حسادت از اموری است که باید در خود ایجاد کنیم تا بتوانیم جزو یاران و انصار ولایت قرار بگیریم.

یکی از صفات منفی که باعث عقب ماندن از قافله یاران امام می گردد؛ غفلت است.

قرآن می فرماید: غفلت یا از یاد خدا و یا غفلت از آخرت. هر دو موجب خسران است.

به مسئله غفلت خیلی کم توجه می شود؛ یک وقت هست که خیلی مواظب نماز و روزه مان هستیم، نمی گذاریم خدای نکرده قضا شود و مسائلی از این دست. ولی گاهی اوقات غفلت در اموری حساس و جبران ناپذیر روی می دهد، در حالی که ما اصلاً متوجه آن نیستیم.

یکی از اموری که ما از آن غافلیم و توجهی به آن نداریم، در بحث تربیت فرزندان و ایجاد نسلی مهذب است. امام خمینی(ره) همواره تأکید داشتند که حفظ انقلاب اسلامی در گرو تربیت نسل مهذب صورت می گیرد.

و در واقع اگر می خواهیم از انصار امام زمان (عج) باشیم و فرزندانمان سربازان حضرت باشند، باید که آنها را تزکیه شده و مهذب تربیت کنیم و این مستلزم آن است که خود در مسیر تقوی و تزکیه گام برداریم و خیلی دقیق به مسائل توجه کنیم؛ تا خودمان ساخته نشویم و اسلام را در جای جای زندگی خود وارد نکنیم، چطور خواهیم توانست نسل مهذب دلخواه امام را بپروریم؟

چه بر سر ما آمده است که هرچه می گذرد از آرمان های الهی دورتر می شویم؟ در گذشته علم و فقاهت از نسلی به نسل دیگر به ارث می رسید، علمای بزرگ اسلامی نه تنها خودشان که همسر و فرزندانشان نیز مجتهد و مجتهده بودند. مثلاً شیخ طوسی که هم خود و هم همسر و دختر و پسرش صاحب اجتهاد بودند، حتی نوه های ایشان از علمای بزرگ تاریخ تشیع به شمار می آیند.

مادر سیدرضی و سیدمرتضی فرزندانش را برای تعلیم خدمت شیخ مفید می آورد. آمده است که شیخ مفید بسیار به این بانو احترام می گذاشته و کتابی در این باب تألیف کرده است.

همین طور علامه حلی، که از اعجوبه های جهان اسلام است، پسرش فخرالمحققین می باشد.

سیدبن طاووس، دخترانش قبل از سن بلوغ، تمام احکام را فراگرفته و تعلیم می دادند.

همه این موارد و بسیاری از علمای بزرگ تاریخ تشیع که خود و خانواده هایشان در خدمت اسلام و اهل بیت(ع) بوده اند، همه اش در اثر تربیت صحیح فرزندان و از دامان پاک مادران مقدس و مهذب آنها پیدا شده اند.

ماجرای تولد مقدس اردبیلی را شنیده اید.

حاصل آن ازدواج پاک و الهی، فرزندی همچون مقدس اردبیلی را تحویل جامعه اسلامی می دهد.

حال به خودمان بنگریم، ما چقدر در امر تربیت فرزندانمان تلاش کرده ایم؟ چقدر در تهذیب آنها کوشیده ایم چقدر وقت صرف کرده ایم؟ چقدر مادی و معنوی خرج کرده ایم؟ حتی به اندازه گوشه ای از کلاس های تقویتی و درسی و هنری آنها؟...

الان زمان جنگ نرم دشمن است؛ دیگر سلاح و توپ و تانک نیست، جنگ نرم جنگی است که با فکر و قلب و ذهن ما در ارتباط است.

چهره باطل را باید شناخت، باید از نقشه ها و برنامه ریزی های دشمن در این زمینه آگاه شد. چقدر ما با غفلت در این موارد برخورد می کنیم، ما خیلی نسبت به این موضوعات فرهنگی غفلت داریم.

یک مورد خاص از جنگ نرم و از ابزارهای دشمن، همین ماهواره است؛ این ماهواره را که به فتوای بسیاری از مراجع و هم چنین فتوای رهبری، داشتن و دیدنش را جایز نمی دانند، در خانه هایمان به راحتی راه داده ایم با این توجیه که برنامه های خوبش را می بینیم.

دشمن به نماز و روزه ما کاری ندارد، او فکر و اندیشه ما و نحوه زیستن ما را نشانه گرفته است؛ و تغییر دادن افکار و اندیشه ها در سایه جنگ نرم اتفاق می افتد.امام خمینی(ره) بارها فرموده اند «اسلام ناب» و «اسلام آمریکایی»؛ در هر دو اسلام نماز و روزه و شعائر دینی هست. اما آنچه اسلام ناب محمدی(ص) را از اسلام آمریکایی متمایز می سازد؛ ظلم ستیزی و عدالت خواهی آن است.

آن چه دشمن می خواهد، بی تفاوتی و غفلت ما مسلمانان است. مسلمان باشیم ولی نسبت به ظلم بی تفاوت باشیم، ندای عدالت خواهی سرندهیم. دشمن با ابزارهای خاص خودش به فرهنگ اسلامی ما نفوذ کرده و این خصوصیت ظلم ستیزی و عدالت طلبی را در ما نشانه گرفته است.

پس بر ما لازم است ترفندهای او را بشناسیم و با آن مقابله کنیم و با تربیت صحیح و اصولی، فرزندانی بامعرفت بپرورانیم که بتوانند سربازان جبهه اسلام ناب محمدی(ص) علیه تهاجمات فرهنگی کفر جهانی باشند.

راضیه محمدزاده