یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا

قیام جاوید


قیام جاوید

غبار غم و غربت بر در و دیوار شهر نشست و غروب آسمان سرخ و گلگون شد. دیگر فریادی به گوش نمی‌رسید و کسی شعار «از جان خود گذشتیم و با خون خود نوشتیم یا مرگ یا خمینی»‌ را سر نمی‌داد. صدای …

غبار غم و غربت بر در و دیوار شهر نشست و غروب آسمان سرخ و گلگون شد. دیگر فریادی به گوش نمی‌رسید و کسی شعار «از جان خود گذشتیم و با خون خود نوشتیم یا مرگ یا خمینی»‌ را سر نمی‌داد. صدای صفیر گلوله‌ها خاموش شده بود و هیچ‌کس به چشم نمی‌آمد جز ماموران شهربانی که همه‌جا را احاطه کرده بودند.

در آن میان آنچه دیده می‌شد، عبا و عمامه و کفش آغشته به خونی بود که روی زمین افتاده بود. میدان خالی از جمعیت بود و مردم در خیابان‌ها و کوچه پس‌کوچه‌های اطراف پراکنده شده و مجروحان حادثه را به داخل خانه‌ها برده بودند.

فریاد خاموش مردم این طور سرکوب شد، اما شعله‌های آن، رژیم را در آتش قهر خود سوزاند. جرقه این آتش مقاله‌ای بود که عنوان «استعمار سرخ و سیاه» نام گرفت و با امضای احمد رشیدی‌مطلق در روزنامه‌ای به چاپ رسید، نوشته‌ای که به امام خمینی (ره)‌ اهانت می‌کرد و مردم تاب این اهانت را برتافتند و احساسات و عواطف آنان را برانگیخت و خشم و نفرت و انزجار آنان را به نظام ستمشاهی به نمایش گذاشت.

این خشم و اعتراض مردمی روز بعد از انتشار مقاله با تعطیلی حوزه علمیه و پس از آن بازار قم نضج گرفت و با تظاهرات و راهپیمایی مردم و علما به سمت بیوت مراجع تقلید ادامه یافت، هر چند حرکت مردم آرام بود و روز نوزدهم دی‌ سال ۵۶ هم ادامه یافت و حوزه و بازار همچنان تعطیل بود و مراجع تقلید در جمع مردم معترض به ایراد سخن پرداختند و آنان را به آرامش دعوت نکردند، اما حرکت آرام مردم در یکی از میدان‌ها سد شد و ماموران ساواک و شهربانی با برنامه‌ای ساختگی و از پیش تنظیم شده با شکستن شیشه بانک به سوی مردم آتش گشودند و جمعی را به خاک و خون کشیدند.

قیام نوزدهم دی قم، نشانی از بصیرت مردم داشت، بصیرتی که حکومت خودکامه رژیم ستمشاهی را به خاک مذلت کشاند و پایه‌های بی‌بنیان آن را فروریخت، قیامی که خشم و نفرت از استبداد و ظلم را به همراه داشت و بنیادهای اعتقادی را تحکیم کرد.

محمد خامه‌یار