جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

پوپولیسم, دموکراسی قلابی


پوپولیسم, دموکراسی قلابی

ایدئولوژی پوپولیسم یا عوام فریبی برآرای هربرت شیلر و بر این فرض اولیه مبتنی است که عامه مردم را افرادی ناآگاه, منفعل و ضعیف می پندارد

ایدئولوژی پوپولیسم یا عوام فریبی برآرای هربرت شیلر و بر این فرض اولیه مبتنی است که عامه مردم را افرادی ناآگاه، منفعل و ضعیف می پندارد. از نظر تاریخی ریشه پوپولیسم در میان روشنفکران تندرو روسیه در دهه ۱۸۶۰ با ظهور نارودنیکی ها پدید آمد. آنها بر آن بودند که روسیه بی آنکه مرحله سر و سازمان یافته پدیدار شد که دهقانان طرفدار این حزب معتقد بودند; ملی سازی دولتی زمین و راه آهن بهتر از تاکید بر عملکرد بانکها و شرکتهای خصوصی انحصارطلب، منفعت ایجاد می کند (توانا، ۱۳۸۵). از دیگر جنبشهای مهم پوپولیستی می توان به جنبش پرونیسم در اواسط دهه ۱۹۳۰ در آرژانتین، جنبش پوژادیسم و ژان ماری لوپن در فرانسه، جنبش موگنس کلیستروپ در دانمارک و... اشاره کرد. پوپولیسم از واژه لاتین popularis یاpopulous به معنای توده مردم یا عامه گرفته شده و به واژه هایی چون مردم انگیزی، عوام گرایی و مردم باوری ترجمه شده است. پوپولیسم پدیده ای متنوع و فاقد جوهری خاص می باشد و در نتیجه به راحتی قابل تعریف نیست. اما می توان گفت پوپولیسم به معنای دموکراسی مستقیمی است که حکومت های دیکتاتوری با دستاویز قرار دادن آن، اذهان عمومی را فریب می دهند. یعنی با بهانه قرار دادن عدم مشارکت مردم در دموکراسی پارلمانی، آنان را به اسم مشارکت سیاسی در راستای منافع خود بسیج می کند و نوعی امید واهی به جامعه تزریق می کنند (تاگارت،۱۳۸۱). به عبارتی ویژگیهای کلی پوپولیسم عبارتند از: ۱.جلب پشتیبانی مردم با توسل به وعده های کلی و مبهم و معمولا تحت کنترل رهبر فرهمند و شعارهای ضدامپریالیستی. ۲.پیشبرد اهداف سیاسی، مستقل از نهادها و احزاب موجود، با فراخوانی توده مردم به اعمال فشار مستقیم بر حکومت. ۳. بزرگداشت و تقدیس مردم، با اعتقاد به اینکه هدفهای سیاسی باید به اراده و نیروی مردم و جدا از احزاب یا سازمان های سیاسی پیش برود (ابوطالبی، ۱۳۸۷).

● علل اجتماعی ظهور پوپولیسم

ظهور پوپولیسم را از زوایای گوناگونی چون روان شناختی، سیاسی و اقتصادی می توان مورد بررسی قرار داد. اما در این نوشته، ظهور پوپولیسم درکشورهای جهان سوم از زوایه جامعه شناختی مورد تحلیل قرار گرفته است. از این زوایه می توان استدلال نمود که پوپولیسم در کشورهای جهان سوم در واکنش به درونمایه غربی فرایند نوسازی (ationzMoberni) به مثابه جریان گذار اجتماع سنتی به جامعه نوین در ابعاد مختلف خودنمائی می کند. در واقع نوسازی به لحاظ اقتصادی و در تمایز از صنعتی شدن، متضمن تقسیم کار، استفاده از مدیریت علمی، پیشرفت فنی و رشد تسهیلات بازرگانی است; به لحاظ سیاسی از بسط احزاب، پارلمان، انتخابات مخفی و مشارکت جمعی در تصمیم گیریها حکایت دارد; به لحاظ اجتماعی نشانگر افزایش باسوادی، رشد شهرنشینی و کاهش اقتدار سنت به واسطه تفکیک پذیری ساختی است و به لحاظ فرهنگی به دنیوی شدن، عقلانیت، علم گرایی، سلب امور فرهنگی از نظام دین یاری و بیعت با ایدئولوژیهای ملی گرایانه ناظر است (محمدی اصل، ۱۳۸۵). بنابراین جریان گذار اجتماع سنتی به جامعه نوین در ابعاد مختلف به سادگی صورت نمی گیرد; بلکه تا رسیدن نقطه تعادل و ثبات، مشکلات و گاه بحرانهایی را موجب می گردد; در این هنگام برای پاسخ به احساس وقوع بحران و فروپاشی اخلاقی، فردی با ویژگیهایی کاریزمایی ظهور کرده و با دادن شعارهای جذاب و امیدوارکننده برای هواداران بالقوه خود در چنین دورانهای دشوار، آرامش بزرگی به همراه می آورد. به این معنی که مشکلات جامعه را همان اموری قلمداد می کند که مدرنیته به ارمغان آورده و موجب اختلال در نظم و هماهنگی سنتی شده است. لذا به انتقاد از دستاوردهای مدرنیته چون نظام دمکراسی پارلمانی، تعدد احزاب سیاسی، تنوعات اجتماعی، فردگرایی، نخبه گرایی، مادی گرایی و سکولاریزم می پردازد و در مقابل دموکراسی مستقیم، برچیدن تعدد احزاب، هم شکل کردن توده، جمع گرایی، عامه گرایی، آخرت گرایی و دین گرایی را مورد ستایش قرار می دهد. بدین ترتیب امیدی واهی به جامعه تزریق نموده و با سوار شدن بر موج احساسات توده ای، رسیدن به جزیره سعادت و کمال را به پیروان خود بشارت می دهد. بر همین اساس هست که تورکواتو دی تلا پوپولیسم را محصول فرایند توسعه جوامع به سمت مدرنیته و پل تاگارت نیز آن را واکنشی به عنصر سیاسی مدرنیته یعنی نظام لیبرال دمکراسی می دانند(تاگارت،۱۳۸۱).

● ویژگی های پوپولیسم

صاحب نظران از دیدگاههای مختلف، ویژگیهایی را برای پوپولیسم برشمرده اند. (تاگارت،۱۳۸۱: ۲۹ و ۳۸). در این نوشته با استفاده از نظریات مختلف، خصوصا نظریه تاگارت، ویژگیهای پوپولیسم در پنج ویژگی اصلی خلاصه گردیده است:

۱) دشمنی با نظامهای دمکراسی پارلمانی: در نظام های دمکراسی پارلمانی یا مبتنی بر نمایندگی، خواسته های مردم توسط نمایندگان منتخب آنها و از طریق نهادها و نظامهای سیاسی برکرسی می نشیند. اما پوپولیستها به دلیل دشمنی با نهادها به ایجاد اشکال ساده تری از سازماندهی گرایش داشته و خواهان ایجاد سیاستهای شفاف و صریح هستند. آنها مدعی اند که امور سیاسی باید ساده و صریح بوده و در واقع تجسم خرد مردمان ساده باشد. به این ترتیب پوپولیسم ابتکارات سیاسی پیچیده و فنی را فاقد مشروعیت می کند. البته بیان ادعای سادگی و صراحت تا حدی موجب موفقیت پوپولیسم می شود; چراکه احزاب دیگر مجبور می شوند مواضع خود را هم در مخالفت با ادعاهای پوپولیستی و هم به پیروی از سبک ساده پوپولیسم بازسازی کنند. توسل مکرر به مردم به پوپولیستها امکان می دهد تا با دست و پا کردن وجهه ای دمکراتیک برای خود بتوانند سیاست های دمکراتیک مبتنی بر نمایندگی را رد کنند. چنانکه به نظر کورن هاوزر دمکراسی پوپولیستی با مشارکت مستقیم مردم، نهادها و نظامهای سیاسی پارلمانی را تضعیف و آزادی افراد را کاهش می دهد. زیرا در دمکراسی پوپولیستی، مردم به دلیل اینکه یکپارچه فرض می شوند; دست بالا را دارند. اما رهبری فعالانه، آموزش و برانگیختن توده های مردم به وسیله حکومت پوپولیستی، دست کم به این معناست که اراده مردم از بالا پدید می آید نه از پایین (تاگارت،۱۳۸۱).

۲) ایجاد جامعه توده ای: مفهوم پوپولیستی مردم اساسا مبتنی بر یکپارچگی و انسجام است. البته عامل انسجام نه امری اجتماعی بلکه روانی است. مردم چون تنی واحد بازنموده و چون موجودیتی متحد و هم بسته و مبرا از تقسیمات طبیعی و بنیادی پنداشته می شود. در اندیشه پوپولیستی مردم شکل یافته و خودآگاه هستند و همین ویژگی است که آنان را به سوژه های ساده ای تبدیل می کند. توسل به مردم به سادگی امکان پذیر می شود. پوپولیستها برای اینکه بگویند چه کسی هستند به نام مردم سخن می گویند. پوپولیسم اگرچه در عمل به حمایت طبقات خاصی وابسته است اما غالبا در نظریه فراتر از طبقه و حتی بی طبقه تلقی می شود. مردم را توده ای یکدست و همگون تبلیغ می کنند و معتقدند مردم به واسطه جمعی بودن، خرد را بوجود می آورند.

پوپولیسم منافع جامعه را از زبان حزب مسلطش بیان می کند و حزب مسلط را عامل آزادی و توسعه اقتصادی تبلیغ می کند (تاگارت، ۱۳۸۱ ). پوپولیستها همواره تایید سیاستهای خویش را نه در مجامع کارشناسانه که آشکارا در میادین بزرگ شهرها و در ارتباط رودررو با توده مردم می جویند. در مرام یک پوپولیست تایید سیاست های اجرا شده و یا در معرض اجرا باید به نحوی توسط عوام فریاد شود تا آن برنامه رنگ واقعی و عملی به خود گیرد; برنامه ها خوانده شده و بر درستی این امر پای فشاری می گردد; فارغ از آنکه پرسیده شود، آیا عقیده و باور مردم برای بسیاری از موضوعات غامض و تخصصی که سطح مطالعه و سواد خاصی را طلب می کند، می تواند احسن آرا» باشد و یا خیر (موسوی خوانساری، ۱۳۸۶). در اینجا این سوال اساسی مطرح می شود که "چرا مردم در معادله پوپولیستی چنین عنصر مهمی به شمار می آیند؟"

در جواب باید گفت اولا مردم مقوله ای است که دقیقا بنا به نیاز پوپولیسم شکل پذیر و انعطاف پذیر است. ثانیا پوپولیستها می توانند از عده پرشمار مردم استفاد ه های عملی بیشتری کنند. زیرا از آنجا که تعداد مردم پرشمار هست، پس مشروعیت بیشتری به کسانی می دهد که به نام آنها سخن می گویند و پایگاه اجتماعی قدرتمندی هستند که اگر کسی به طور کامل حمایت آنها را جلب کند از چنان توان خردکننده ای برخوردار می شود که هیچ نیرویی توان مقاومت در برابر آن را نخواهد داشت. هر چند که پایبندی پوپولیسم به مردم در بهترین حالت، ادعایی مبهم است (تاگارت، ۱۳۸۱ ).

۳) مخالفت با نخبگان: پوپولیستها با پلید نشان دادن گروههای اجتماعی و به ویژه انزجار از نخبگان برای خود دشمن مشخصی می آفرینند; البته همین کار، بخش مهمی از تلاش آنان برای هویت یابی است. زیرا بدون آن، مردم فقط توده ای بی شکل و نامتجانس است. پوپولیستها می کوشند خود را بر حسب تقابل شان با آن دسته از گروههای اجتماعی که ناخوشایندشان می پندارند، توصیف کنند. بنابراین پوپولیستها در عمل غالبا از آنچه نیستند; بیشتر مطمئن اند تا اینکه چه هستند. زبان گزافه گوی پوپولیستی سرشار از تصاویر منفی و اهریمنی از روشنفکران، بورکراتها، آدمهای سرشناس و پرنفوذ، اشراف غارتگر، نویسنده های سرخورده و پولدارهای مفت خور است. پلید نشان دادن گروههای اجتماعی توسط پوپولیستها به دو دلیل موثر است.

نخست حمایت آنهایی را جلب می کند که از این گروه های اجتماعی ناراضی اند. به این ترتیب پشتیبانی بیشتری را برای هم مسلکان پوپولیستی فراهم می آورد. دوم میان آنهایی که چنین گروههایی را پلید می شمارند; احساس همبستگی را تقویت و حتی ایجاد می کند (تاگارت، ۱۳۸۱). مخالف خوانی پوپولیستها فقط به درون مرزهای ملی محدود نمی شود بلکه فراتر از آن نیز پیش می رود. پوپولیستها در درون جامعه خود با مسایلی و بحرانهایی مواجه می شوند که قادر به رفع آن نمی شوند; در چنین وضعیتی ریشه آن مسایل را با تکیه بر نظریه توطئه به بیرون از جامعه خود به دشمن فرضی و موهومی نسبت می دهند.

۴) نبود ایدئولوژی مشخص: ایدئولوژی پوپولیسم از ارزشهای بنیادین بی بهره است. چراکه تاثیر پذیری و همرنگی آن با محیط خود بسیار زیاد است. پوپولیسم به واقع ظرفی خالی در دستان حکومتگر پوپولیست است تا مظروف دلخواه را در آن جای دهد (روزنامه هم میهن، ۱۳۸۹). قلب توخالی پوپولیسم پیوسته با ارزشهای سایر ایدئولوژیها پر می شود. میان تهی بودن پوپولیسم و نبود ارزشهای بنیادی در آن به این معناست که پوپولیسم به ویژه پذیرای رهبری کاریزماتیک و شخصیت پرستی است.

ماهیت رهبری کاریزماتیک این است که اراده رهبر را جایگزین نهادها و قوانین می کند و به این ترتیب نهادگرایی را که در ذات نظامهای سیاسی پارلمانی است; طرد می کنند. پوپولیسم دارای تنوع هست اما فاقد جوهری خاص می باشد. به همین جهت ورسلی معتقد است که بهتر است پوپولیسم را به طور کلی تاکید بر بعدی از فرهنگ عام سیاسی بدانیم نه نوع خاصی از نظام ایدئولوژیکی و یا سازمانی (تاگارت، ۱۳۸۱ ).

۵) کاریزما گرایی: پوپولیسم بیشتر در وجود فردی کاریزماتیک فراخوان پوپولیستی همه مردم را خطاب قرار می دهد، تمام آنانی که به سکوت در برابر بی عدالتی و بینوایی تن داده اند. در این فراخوان، کنشهای بزرگ جمعی و ارزشهای مشترک، طلب می شود (ماهنامه لوموند دیپلماتیک،۱۳۸۲)

● سرانجام پوپولیسم

پوپولیسم که همزاد با جست وجوی مردم برای چیز های نو است، خودش هم به سرعت کهنه و فرسوده می شود. شور و هیجان اولیه به مرور می خوابد. امید های برانگیخته شده به سد سکندر واقعیات و مقدورات می خورد و نهایتا دچار تنگناهایی لاینحل می گردد.

تنگنای نخست اینکه پوپولیسم، توده ها را به دشمنی با نخبگان و روشنفکران می انگیزد و آنان را از عرصه عمومی به کنج محافل خصوصی می راند. صحنه سیاست را به زیر موج هیجان می برد; تصمیمات را از عقلانیت خالی می کند و امور را غیرقابل پیش بینی می کند (قاضیان، ۱۳۸۶). ثانیا پوپولیستها که به عنوان افرادی کاریزما برای پاسخ به احساس وقوع بحران و فروپاشی اخلاقی ظهور می کنند و به این وسیله برای هواداران بالقوه خود در دورانهای دشوار، آرامش بزرگی به همراه می آورند; به عنوان تدبیری موقت مشروعیت می یابند تا به عنوان راه حلی پایدار. ثالثا پوپولیستها به دلیل دشمنی با نهادها به ایجاد اشکال ساده تری از سازماندهی گرایش دارند و همین سادگی به معنای کاهش نظارت بر رهبری است. بنابراین پوپولیسم به سمت شکلی از رهبری سوق می یابد که حفظ آن به ویژه در درازمدت بسیار دشوار است و آشکارا با ستایش از مردم به عنوان نیروی محرک خویش در تضاد است. نهایتا اینکه وقتی پوپولیستها قدرت می یابند، می کوشند با تاکید بر تفاوت خود با احزاب موجود، بر حمایت مردمی خود بیفزایند; اما منطق نهادی نظامهای نمایندگی وادارشان می کند تا به احزاب سیاسی مورد نقد خود، شبیه شوند. پوپولیستها با کسب موفقیت به چیزی تبدیل می شوند که از آن متنفرند.

در نتیجه در دراز مدت یا کمتر پوپولیستی می شوند (مثل پوپولیسم اعتبار اجتماعی کانادا در دهه ۱۹۳۰) یا با مناقشات داخلی تجزیه می شوند (مثل پوپولیسم جدید) و یا کلا از بین می روند (مثل پوپولیسم حزب مردم در آمریکا در قرن ۱۹). هر کدام از این بدیلها به معنای آن است که محدودیت و تنگنای درونی در سرشت پوپولیسم است (تاگارت، ۱۳۸۱). در پایان باید گفت آموزش و آگاه ساختن مردم از طریق شیوه هایی چون تشکیل انجمنها و سازمان های غیردولتی از جمله راههای غلبه بر ظهور پوپولیسم مرتجعانه هستند.

نویسنده : رحیم زایرکعبه

کارشناس ارشد جامعه شناسی

منابع در روزنامه موجود است.