سه شنبه, ۲ بهمن, ۱۴۰۳ / 21 January, 2025
مجله ویستا

تکرار بد نیست


تکرار بد نیست

مهران رجبی بازیگری است که در کنار مهارت ذاتی اش در بازیگری, اعتقاد زیادی به نقش هایش دارد اولین حضور او در دنیای بازیگری در مجموعه تلویزیونی «بچه های مدرسه همت» بود سال ۷۸ با بازی در فیلم سینمایی «کودک و سرباز» به کارگردانی رضا میرکریمی نخستین کار سینمایی را در کارنامه اش ثبت کرد

مهران رجبی بازیگری است که در کنار مهارت ذاتی‌اش در بازیگری، اعتقاد زیادی به نقش‌هایش دارد. اولین حضور او در دنیای بازیگری در مجموعه تلویزیونی «بچه‌های مدرسه همت» بود. سال ۷۸ با بازی در فیلم سینمایی «کودک و سرباز» به کارگردانی رضا میرکریمی نخستین کار سینمایی را در کارنامه‌اش ثبت کرد.

با فیلم بعدی میرکریمی یعنی «زیر نور ماه» که رجبی در آن ایفاگر نقش یک روحانی رییس حوزه بود مورد توجه همگان و بخصوص منتقدان قرار گرفت.

مهران رجبی تاکنون در نقش‌های زیادی ظاهر شده که بعضی از آنها همچون میرزا علی اصغر، پدر دکتر محمد قریب در مجموعه تلویزیونی «روزگار قریب» همواره در اذهان خواهد ماند.

او در این سریال که در حال حاضر از شبکه چهار در حال پخش است، بنکداری سنتی است. بنکداری که پدر یکی از مفاخر پزشکی یعنی محمد قریب است. با او درباره نقش میرزا در این سریال به گفت‌وگو نشستیم.

یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های بازی شما، صادقانه بازی کردن روبه‌روی دوربین است. چطور به این مهارت رسیدید؟

من خودم را نسبت به اجرای نقش‌ها کاملا بی‌هنر می‌دانم و تنها کاری که در بازیگری می‌کنم این است که خودم را به بهترین نحو عرضه کنم. من توانایی اضافه کردن و پر و بال دادن به نقش‌ را ندارم و به قول کیانوش عیاری باید برای این‌که بازی خوب از کار در بیاید، خودم باشم.

اما شاید بیننده انتظار داشته باشد نقش‌ها را ببیند نه مهران رجبی را...

نه وقتی عنوان‌ها فرق کند، بازی یکسان نمی‌شود. کاری که من می‌کنم این است که یک نقش را با اخلاقیات خودم بازی می‌کنم. اگر قرار است روحانی، معلم، عاقد، جانی یا هر نقش دیگری را بازی کنم باز هم آن نقش را از فیلتر خصوصیات رفتاری خودم عبور می‌دهم. تنها تفاوت، متنوع بودن نقش‌هایی است که به عهده می‌گیرم.

اما بعضی از نقش‌ها را باید جور دیگر بازی کرد؟

تا حدی که تفاوت را در کار خود ایجاد کنم از لاک خودم بیرون می‌آیم. اما این‌که بخواهم برای متفاوت کردن نقشی صدایم را عوض کنم یا مثلا میمیک صورتم را به نوعی تغییر دهم که اغراق شده به نظر بیاید، عمل نمی‌کنم.

با این روش بازی شما تکراری می​شود؟

به نظر من تکرار اصلا بد نیست. وقتی یک چیز خوب باشد تکرارش اتفاقا باعث لذت می‌شود. غذاخوردن تکراری است. اما هر روز آن کار را انجام می‌دهیم و کلی هم لذت می‌بریم.

اما بازیگری با فوتبال و غذا فرق دارد...

تیپ شدن و درجا زدن در آن بد است. مثل این می‌ماند که مثلا در نقش یک پلیس و سرهنگ خوب ظاهر شوید و بعد همیشه در همین کسوت بازی کنید. این یعنی که شما نتوانسته‌اید بازیگر خوب و حرفه‌ای باشید.

اما یک بازیگر توانا باید بتواند نقش ​های مشابه را متفاوت بازی‌کند.

اگر بخواهم این کار را انجام دهم بازی ام مصنوعی می‌شود و دیگر از جنس خودم نیست. من اگر نتوانم یک نقش را با بازی خودم ارائه کنم و خودم نباشم، خراب می‌کنم. ممکن است این موضوع به ضرر من باشد اما من حاضر نیستم نقش مصنوعی و ضعیفی ارائه کنم.

نقش میرزا در سریال دکتر قریب یکی از بهترین نقش‌های شماست. از این نقش برایمان بگویید؟

او یک آدم مورد قبول جامعه بود. یک منش و اخلاق بسیارجوانمردانه داشت. تحویل دادن یک فرزند خوب به جامعه با گوشه‌نشینی و دریوزگی شکل نمی‌گیرد. یک پدر قدرتمند و موفق باید روابط عمومی بالایی داشته باشد و به فرزندش اعتماد به نفس بدهد. به قول مولوی میرزا صاحب سر بود.

ارتباط شما با محمد (دکتر قریب) در دوران کودکی بسیار شیرین و صمیمی بود. چه طور به این ارتباط رسیدید؟

اصولا آدم بچه دوستی هستم. شاید باور نکنید که چقدر از این‌که سه فرزند من دارند، بزرگ می‌شوند دلم می‌گیرد. من از بودن با بچه‌ها لذت می‌برم و هر وقت در جایی بچه‌ای را ببینم او را در آغوش می‌کشم. در این سریال هم باید نقش پدر پسری را بازی می‌کردم که قرار است آینده درخشانی داشته باشد و بنیانگذار طب نوین کودک شود. ارتباط برقرار کردن با این کودک به دلایلی که گفتم برای من بسیار آسان بود. این پدر باید با این کودک خیلی خوب رفتار می‌کرد باید خیلی دوستش می‌داشت و به او احترام می‌گذاشت تا او هم احترام گذاشتن به دیگران را یاد بگیرد.

شما دوست آقای عیاری هستید آیا در زمان کار پیشنهادهای خود را به او می‌گفتید؟

یادم می‌آید که در سکانسی در شلوغی‌های بازار می‌خواستند مغازه میرزا را تا سه ماه ببند. من در آنجا برای نشان دادن زمان طولانی این تعطیلی بدون هماهنگی گفتم «سه ماه که دم شتر هم به زمین می‌رسد». آن زمان این جمله در متن نبود. من رفاقت زیادی با عیاری دارم و او هم متقابلا در این کار اعتماد زیادی به من داشت. سریال دکتر قریب را هم بسیار دوست دارم. یادم می‌آید حتی در جایی به یکی از بازیگران تذکر دادم که منجر به دلخوری او شد. اما عیاری در جمع گفت که من حق دارم راجع به کار دیگران نظر بدهم.

یعنی اهل بداهه‌پردازی هم بودید؟

نه. این‌کار بداهه‌پردازی نیست دیالوگ را مال خود کردن است.

اینها چه فرقی با هم دارند؟

بداهه‌پردازی یعنی این‌که متن خوبی وجود ندارد اما دیالوگ را مال خود کردن یعنی افزودن چیزهایی به فراخور متن به دیالوگ.

مهراوه فردوسی