چهارشنبه, ۳ بهمن, ۱۴۰۳ / 22 January, 2025
اخلاق جدیدی در راه است
در روزی که دانشکده علوم اجتماعی بسیار شلوغ بود و نشستها و سخنرانیهای مختلفی در آن برگزار شد، تالار شریعتیِ این دانشکده به سخنرانی سارا شریعتی اختصاص یافت. یکشنبه این هفته نخستین جلسه از سلسله جلسات، پیرامون «اخلاق» به همت جامعه فرهنگی دانشکده علوم اجتماعی با عنوان «دورکیم و اخلاق» برگزار شد. این جلسات که قرار است هر هفته با سخنرانی یکی از اساتید برگزار شود به موضوع کلی اخلاق اختصاص دارد. سارا شریعتی هم که بحث خود را به «دورکیم و اخلاق» اختصاص داده بود اولین جمله خود را با این نکته آغاز کرد که «هیچ عنوانی بیخاصیتتر از این عنوان نیست». اما دلیل پذیرش این سخنرانی از سوی وی صرفاً انگیزههای شخصی بود؛ «طی دو هفته گذشته شش دعوت گوناگون به سخنرانی، مصاحبه، بحث و مجادله در حوزه اخلاق از سوی افراد و نهادهای مختلف پیش آمد. در نتیجه این مسئله که تا بدین حد اخلاق مهم شده برایم جالب شد و اینکه آیا جامعه ما دچار بحران اخلاقی است یا خیر؟» آنچه در پی میآید بخشهای اصلی صحبتهای شریعتی در این جلسه است. برای سخنرانی درباره موضوع اخلاق انگیزههای مختلفی داشتم از جمله اینکه بر سر همه چهارراههای پایتخت نوشته شده: «تهران، شهر اخلاق». همچنین این کلیشه رایج که همه ما بارها از زبان بسیاری از کارشناسان رادیو و تلویزیون شنیدهایم: «فرق ما و غربیها در اینست که جامعه ما جامعهای اخلاقی است اما غربیها دچار بیبندوباری اخلاقیاند». در صحبتهای روشنفکران نیز از رعایت «اخلاق علمی» بسیار سخن گفته میشود. اما راستش را بخواهید اهمیت موضوع اخلاق در جامعه ما دلیل شرکتم در این جلسه نبود. موضوعاتِ مهمِ بسیاری وجود دارد که ما درباره آنها هیچ نمیگوییم. چیزی که موجب شد به این دعوت پاسخ مثبت بدهم این بود: در جایی که بحث از اخلاق بود فردی از موضعی فلسفی به من اشاره کرد و گفت البته جامعهشناسی میتواند در این زمینه مشارکتی داشته باشد. انگار که بگوید در عینحال که موضوع اخلاق مربوط به ماست اما به شما هم اجازه میدهیم نظراتتان را بگویید و باز هم در جایی خواندم تنها کسی که در جامعهشناسی به این موضوع پرداخته دورکیم است که البته او هم چند مقاله کوتاه در اینباره نوشته و چندان دست ما را نمیگیرد. این دو نکته مرا عصبانی کرد و علت حضورم در اینجا نیز همین عصبانیت است. بدین معنا که اگر دورکیم را پدر جامعهشناسی میخوانیم، باید بدانیم کلِ جامعهشناسی با اخلاق آغاز شده و به نحوی با اخلاق نیز به پایان میرسد، در عینحال که «اخلاق» موضوعی است که ابتدا فلسفه و سپس حقوق بدان میپردازد.
▪ یادآوری چند نکته
۱) دورکیم صدها صفحه درباره اخلاق نوشته و صحبت کرده و از میان این همه به گمانم فقط مقاله کوچکی با عنوان «موجبیت امر اخلاقی» ترجمه شده است. بنابراین برای گفتن اینکه دورکیم در این زمینه کار زیادی نکرده اسبابی لازم است. یکی از آن اسباب اینست که متوناش را در اختیار داشته و ترجمه شده باشد. بنابراین هنگامیکه چنین اسبابی هنوز فراهم نیامده نمیتوان بهسادگی حکم کرد که دورکیم درباره اخلاق چندان مطلبی برای گفتن ندارد.
۲) جریان جامعهشناسی با اخلاق آغاز شد و با اخلاق نیز به پایان رسید. اولین مقاله دورکیم «علم پوزیتیو اخلاق» است که در ۲۷ سالگی نوشته شده است. پس اولین دغدغه او اخلاق است. او در آلمان با «اخلاقگرایان» از طرفی و با فلسفه کانت از طرف دیگر آشنا میشود. آخرین نوشته دورکیم نیز آغاز کتابی است با عنوان «اخلاق» که به گفته خود وی، پروژه زندگیاش بوده است. کتابی که یک فصل آن را با دستهایی لرزان نوشته اما دیگر نتوانسته ادامه دهد. بنابراین اخلاق در متن پروژه جامعهشناسی قرار دارد. از همینرو برخی جامعهشناسان اساساً دورکیم را جامعهشناس اخلاق نامیدهاند. مابقی متون دورکیم درباره اخلاق نیز درسگفتارهای وی در بوردو و سوربن است. تمامی این درسها در کتابی با نام «درسهای جامعهشناسی و تربیت اخلاقی» جمعآوری شده است.
۳) به دلیل تصویب قانون لائیسیته در آموزش، مسئله اخلاق در کانون توجهات روشنفکری فرانسه قرار گرفت. دورکیم نیز در این مجادلات شرکت کرد چرا که وی مدافع لائیسیته در آموزش بود. حتی دورکیمِ جامعهشناس مسئله اخلاق را در متن کتابهای خود قرار میدهد. بنابراین تامل درباره اخلاق در مرکز کارهای دورکیم قرار دارد.
۴) آخرین نکته اینکه تاکنون همواره ما از دورکیمِ جامعهشناس، دینشناس و . . . سخن گفتهایم. حال کمی هم به دورکیمِ روشنفکر بپردازیم: دورکیم به عنوان روشنفکر زمان خود؛ به عنوان کسی که در همه پروندههای بازِ دوران خود مشارکت داشته است، اگرچه تیپِ استاد محترمِ دانشگاه و شاخص جامعهشناسیِ پوزیتیو است اما همه مباحث مطرح شده از سوی وی ناشی از دغدغههای اجتماعی اوست. دورکیم فرزند چه جامعهای است؟ فرزندِ جمهوری سوم در میانه دعوای میان سلطنتطلبان و جمهوریخواهان؛ جامعهای که شکست سختی از آلمانها خورده، تحقیر ملی شده، بخشی از خاکاش را از دستداده، سربازان آلمانی در کشور رژه میروند، سرکوب کارگران در کمون پاریس به وقوع میپیوندد؛ همان جامعهای که ظهور روشنفکری و ماجرای دریفوس را از سر گذرانده؛ دورکیم در چنین جامعهای زندگی میکند؛ در جامعهای که خود اینگونه توصیفاش میکند: «ما شاهدان مضطرب شرایط اجتماعی هستیم»؛ شرایطِ بههمخوردگی تعادل اخلاقی و فروپاشی آن، تقسیم جامعه، جنگ داخلی پاریس علیه وِرسای و تمامی شهرستانها علیه پاریس و همچنین شرایطِ بههمریختگیِ فکری؛ از یک طرف سوسیالیستها، از طرفی جمهوریخواهان، از طرف دیگر سلطنتطلبان و جمهوریِ سوم که میخواهد پایههای خود را مستحکم کند. در چنین جامعهای است که دورکیم، سوای از خصوصیات شخصی همچون یهودیبودن، مسئله اخلاق را موضوع مرکزی خود قرار میدهد. چرا که فکر میکند اخلاق میتواند راهحلی باشد برای پیوند مجدد تکههای از هم گسیخته جامعه و هدف خود را از این کار، پایهگذاری یک علمِ پوزیتیوِ اخلاق میداند.
بنابراین او تحت تاثیر اخلاقگرایانِ آلمانی اولین کاری که میکند نقد رویکردهای سوبژکتیو به اخلاقِ رایج و معمولِ مردم کوچه و بازار است. رویکرد علمی از فکتها، دادهها و فعل اجتماعی آغاز میکند نه از مفاهیم و ایدههای انتزاعی. بنابراین دورکیم برای ساختن علم اخلاق و استفاده از دادههای علمی به «فیزیکِ آداب» میپردازد: مطالعه آداب اجتماعی با بهرهگیری از دادههای علمی در جهت ساخت علم اخلاق. این پروژه اولیه دورکیم است. برای این کار نیاز به تامل درباره اخلاق داریم.
● معیار قاعده اخلاقی
از چه زمانی قاعدهای اخلاقی یا غیراخلاقی نامیده میشود؟ چه چیز عملی را اخلاقی میکند؟ از نظر دورکیم «قضاوت». وی در یک سخنرانی در کنفرانس بینالمللی فلسفه میان «قضاوت ارزشی» و «قضاوت واقعی» تفاوت قائل میشود. قضاوت واقعی صرفاً به توصیف امور میپردازد در حالیکه قضاوت ارزشی به ارزشگذاری میپردازد. با چنین تفکیکی دورکیم به سراغ پرسش از قاعده اخلاقی میرود. قاعده اخلاقی دو نوع رابطه برقرار میکند:
الف) زمانی که نسبت کنش و واکنش اتوماتیک است (یا همان توصیفی بودن قضاوت)؛ برای مثال نتیجه عدم رعایت قاعده پاکیزگی بهصورت اتوماتیک، بیماری و مریضی است.
ب) زمانی که میان کنش یا عمل انجامشده و واکنش یا نتیجه آن میانجیِگری جامعه وجود دارد. یعنی نتیجه عمل محصول مداخله جامعه است. برای مثال این جامعه است که دزد را به زندان میافکند. بین دزدی و زندان رابطه مستقیمی وجود ندارد. چگونه جامعه در این فرآیند مداخله میکند؟ با «محاکمه»، حکم دادن و قضاوت ارزشی. (قضاوت در لغت به معنای متصلکردن است؛ متصلکردنِ فعل اخلاقی به جامعه) لذا جامعه، یا فرد را به دلیل زیرپا گذاشتن قاعده اخلاقی تنبیه میکند یا به دلیل تبعیت از آن پاداش میدهد. بنابراین دو مفهوم با قاعده اخلاقی پیوند خورده است:
تنبیه و پاداش. مفهوم وظیفه و تکلیف (obligation) وجه اجباری قاعده اخلاقی است و نیز مفهوم خواستنیبودن؛ امر اخلاقی همچون دین دو وجه دارد: وجه تکلیفی و اجباری و وجه خواستنیبودن. دورکیم بر اساس همین مفهومِ دو سویه امر اخلاقی که آن را همپای دین میکند، قصد بناکردن اخلاقی پوزیتیو دارد. با این مقدمات دورکیم نتیجه میگیرد که امر اخلاقی از آنجا آغاز میشود که جامعه و زندگی جمعی شروع میشود. مفهوم اخلاق ضرورتاً با مفهوم اجتماع پیوند خورده است. شاخصه اجتماع در نظر دورکیم چیست؟ اقتدار و نظمی که به افراد حاکم میکند. بدینترتیب دورکیم اخلاق لائیک خود را بنا میکند که بر سه پایه استوار است:
۱) روحیه نظم برای پاسخ به وجه اجباریِ امر اخلاقی
۲) تعلق به گروهداشتن
۳) خودآیینی اراده انسان.
● مناظرهای در باب مبانی دینی یا لائیک اخلاق
برای تطبیق این بحث با شرایط اجتماعی به مناظرهای از دورکیم با چند تن با عنوان «بحثی در باب مبانی دینی یا لائیک دادن به اخلاق» اشاره میکنم که چهار سال پس از تصویب قانون لائیسیته و چهار سال قبل از چاپ کتاب «صور بنیانی حیات دینی» انجام شده است. دورکیم میپرسد: بر مبنای چه حقی از فرزندان خود تکلیف میخواهیم؟ مشروعیت این حق از کجا میآید؟ سوال وی مبنای وجودی اخلاق است. در این مناظره دِوُلوِه از موضع لاادریگری معتقد به مفهومی مرکزی برای اخلاق است که میتواند «طبیعت» یا «الوهیت» باشد. دورکیم در پاسخ میگوید: اولاً بایستی میان آموزش و پرورش تفکیک قائل شد. کار آموزش فهماندن است و کار پرورش درونیکردن آموزههاست. (خودِ من زمانی به مدیر مدرسه فرزندم گفتم: شما کارتان آموزش است، پرورش را به ما واگذار کنید. مدرسه کارش آموزش است و خانواده خود به پرورش میپردازد. این تفکیک در ذهن من ناشی از بحث دورکیم بود.) دورکیم معتقد است وظیفه ما صرف آموزش است نه آموزشِ لائیک و نه آموزش مذهبی. در نتیجه آموزش مذهبی، از منظر وی صورتِ القائی به خود میگیرد. تا پیش از این تعلیمات مذهبی را القا میکردند در حالیکه از این پس ما میخواهیم به آموزشِ صرف بپردازیم. نکته دیگر اینکه بایستی در مدارس پایه و مبنای اخلاق را آموزش داد. در اینجا دورکیم خطاب به دولوه میگوید: شما از ما میخواهید خدا و دین را پایه امر اخلاقی قرار دهیم اما توجه به این نکته ضروری است که خدا مفهومی ثابت و لایتغیر است در حالیکه اخلاق ثابت نیست. اگرچه پایه قرار دادن مفهوم خدا میتواند وجه ثابت اخلاق را توضیح داده و شانیت استعلایی به اخلاق ببخشد اما نمیتواند پشتوانه امر دینامیک، متغیر و فعالِ اخلاق باشد. لذا همواره کسانی که مفهوم پایهای خود را خدا قرار میدهند در برابر تحولات و تغییرات اخلاقی مقاومت میکنند.بنابراین دورکیم مفهوم دیگری را جانشین میکند که همانا «جامعه» است. جامعه، هم میتواند وجه ثابت و پایدار داشته باشد که ما در «تاریخ» مشاهده میکنیم و هم، وجه متغیر.
اما در «صور بنیانی حیات دینی» دورکیم چنین نتیجه میگیرد که ما امروز در شرایط سردیِ اخلاقی بهسر میبریم و جوامع، حس آفرینندگی خود را از دست دادهاند. به این دلیل که دورکیم پس از تعریف اخلاق مفهوم مهم دیگری را مطرح میکند با عنوان «آرمان اخلاقی»: هر اخلاقی به سمت یک ایدهآل میرود. اخلاق یک جامعه در نهادها و سنن آن متبلور میشود. اخلاق ایرانی در سنن و نهادهای اجتماعی قابل مشاهده است و این همان «واقعیت اجتماعی» ماست، اما اخلاق دیگری در پشت این اخلاق در حال شکلگیری است که دورکیم آن را «اخلاقِ فردا» مینامد. لذا وی «انحرافات اجتماعی» را بر پایه همین ایده تحلیل میکند. او معتقد است اگرچه ما انحرافات اجتماعی را منفی ارزیابی میکنیم اما همین انحرافات میتوانند به شکل مستقیم و غیرمستقیم نتایج سازندهای داشته باشند. انحراف بهطور مستقیم موجب میشود وجدان جمعی با چنان اقتداری خود را تحمیل کند که مانع از هرگونه جرم و جنایتی شود. از طرف دیگر انحراف به صورت غیرمستقیم میتواند نقش مثبتی داشته باشد. چرا؟ چون «گاهی، فقط گاهی، جانی پیشگامِ اخلاق آینده است.» این جمله شوکآوری است که دورکیم بر زبان میآورد.
● زیستن در غلیانِ مدام
فایده این بحث برای جامعه ما چیست؟ جامعه ما بیشباهت به جامعه دوره دورکیم نیست. دورکیم دلیل بههمخوردن جامعه اخلاقیِ زمان خود را، تحولات سریع سیاسیـ اجتماعی میداند. ایران نیز در فاصله سی سال انقلاب، جنگ خارجی و تنشهای داخلی بهویژه در سالهای اول افزایش جمعیت، عمومیشدن آموزش عالی، تحول حضور زنان، تکنولوژیهای جدید ارتباطی و . . . را از سر گذرانده است . این همه تحولات سریع که بایستی در طول یک قرن صورت گیرد در کشور ما در طی ۳۰ سال اتفاق افتاده است. این تحولات موجب تقسیم جامعه و تنش درونی شده است: در نتیجه اخلاق فردا و دیروز و امروز در این جامعه با هم همزیستی میکند. بنابراین ما در غلیان اجتماعیِ مدام زندگی میکنیم و نوبتِ روزمرهگی در جامعه ما بسیار دیر و دور فرا میرسد. لذا این شرایط تعادل اخلاقی جامعه را بههم زده است. در چنین جامعهای معضل رویکرد دورکیمی خود را نمایان میکند. از آنجا که دورکیم مبنای اخلاق خود را جامعه قرار میدهد نمیتواند نتیجهای حاصل کند، چراکه خود «این» یا «آن» جامعه دچار مشکل است و از هم پاشیده است. لذا اخلاقی که دورکیم میخواهد روی پایهای سوار کند که خود استوار نیست، با مشکل مواجه میشود. از همینرو دورکیم مدام از خود میپرسد آیا جامعه میتواند مبنای اخلاق قرار گیرد؟ یا اینکه باید از امر قدسی به عنوان مبنای امر اخلاقی مدد گرفت؟
شرایط ما نیز از این منظر قابل مقایسه است. هم جامعهای، که بایستی اخلاق را بر اساس آن شکل داد، دچار بحران است و هم دین در جامعه ما تغییر جایگاه داده است. همان دینی که میخواهیم به کمک آن به عدم تعادل اخلاقی سامان دهیم نیز جایگاه مشخصی ندارد. در نتیجه ما، هم دچار بحرانهای جامعه دورکیمی هستیم و هم با بحرانهای مختص به خود دست و پنجه نرم میکنیم.
● طرحریزی اخلاقی نو
زمانی که نه معیار «جامعه» میتواند مبنای اخلاق باشد و نه دین، چه افقی فرا روی ماست جز تصویر بحران و فروپاشی؟ اینجاست که بهگمانم باید در امیدواری دورکیم سهیم باشیم. نه اینکه به لحن پیامبرگونه دورکیم متوسل شویم که «روزی فرا خواهد رسید . . .» بلکه، همچنان که خود دورکیم میگوید، اگر در جامعهای اخلاق سنتی مورد تعرض و نقد قرار نگیرد و اخلاق چنان در جامعه نفوذ کند که همچون طبیعت ثانویه افراد شود، تاملات اخلاقی دچار بحران میشود و آفرینندگی به وجود نمیآید و هیچ اتفاق خاصی نمیافتد. طرحریزیِ اخلاقی نو فقط زمانی تحقق مییابد که جامعه بحرانیترین شرایط خود را از سر میگذارند. چنین شرایطی نشان میدهد که جامعه زنده، خلاق و در حال تولید است. تنها با زیر سوال قرار گرفتنِ اخلاق سنتی است که اخلاقی نو میتواند ظهور کند.
پس آیا نمیتوان از شرایط آنومیکِ (بیهنجاری) امروزِ خود به عنوان جوانههای ظهور اخلاقی جدید نام برد؟ و آیا چنین شرایطی نشانگر این نیست که اخلاق جدیدی در راه است؟ آیا اینها نشانه مرحله آفرینشگری جامعه ما نیستند؟ این تشتت، تنش و بههمخوردنِ تعادل اخلاقی نیست که باید ما را به وحشت بیندازد. اگر، به قول دورکیم، گوش به زمین بسپاریم شاید از دور دست، قطارهای جدیدی در راه باشند که طرحِ اخلاقی نو در جامعه میاندازند.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست