جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

روستازاده ای بر قله


روستازاده ای بر قله

پس از عزل «استیو مک کلارن» چند تن از مربیان برجسته از جمله فابیو کاپلو, خوزه مورینیو و مارچلو لیپی کاندیداهای مربیگری تیم ملی انگلیس شدند و سرانجام کاپلو گوی سبقت را از دیگران ربود و به شغل رویایی خود دست یافت تخمین زده شده که درآمد سالانه او در این سمت شش میلیون پوند است

● افتخار

«فابیو کاپلو» مربی فوتبال ایتالیایی و بازیکن سابق این کشور است که اخیرا با امضای قراردادی از تاریخ هفتم ژانویه ۲۰۰۸ مربی تیم‌ملی انگلیس شد. او که یکی از بهترین مربیان فوتبال دنیاست، در هر تیمی که بوده، سعی کرده آن تیم، تیم برتر لیگ شود. کاپلو یکی از معدود مربیانی است که چهار تیم از شهرهای بزرگ اروپا یعنی میلان، مادرید، رم و تورین را قهرمان کرد.

زمانی که مربی رئال بود، به خاطر به بازی نگرفتن دیوید بکام و رونالدو مورد انتقاد قرار گرفت. او بعد از این‌که بیشتر طول فصل گذشته را در مقام دوم لالیگا بود، توانست با نتیجه برابر، بارسلونا را شکست دهد ولی علیرغم پیروزی، سرپرست رئال‌مادرید در پایان فصل ۲۰۰۷ او را اخراج کرد. بعد از این‌که فابیو کاپلو به سمت مربی تیم‌ملی انگلستان منصوب شد، اعلام کرد این آخرین شغل او در حرفه مربیگری خواهد بود.کاپلو کار حرفه‌ای خود را به عنوان یک فوتبالیست در پست هافبک باشگاه SPAL در سال ۱۹۶۴ شروع کرد و البته قبل از آن در کنار پدر خود به تمرین فوتبال می‌پرداخت. بعد از سه فصل، او وارد باشگاه رم شد و برای اولین بار کاپ ایتالیا را به دست گرفت. مدتی بعد به یوونتوس فروخته شد و دهه هفتاد را در آن باشگاه گذراند. او سرانجام بازی‌های حرفه‌ای خود را با باشگاه «آث.‌میلان» و در سال ۱۹۸۰ به پایان رساند و پس از آن وارد وادی مربیگری شد.

● انگلیس

پس از عزل «استیو مک‌کلارن» چند تن از مربیان برجسته از جمله فابیو کاپلو، خوزه مورینیو و مارچلو لیپی کاندیداهای مربیگری تیم‌ملی انگلیس شدند و سرانجام کاپلو گوی سبقت را از دیگران ربود و به شغل رویایی خود دست یافت. تخمین زده شده که درآمد سالانه او در این سمت شش میلیون پوند است.

● کاپلو و مواد نیروزا

فابیو کاپلو، مربی جدید انگلیس در دوران بازی فوتبال خود مواد نیروزای خطرناکی مصرف می‌کرد. او در سال ۲۰۰۴ و زمان مربیگری باشگاه یوونتوس در مصاحبه‌ای اعتراف کرد که در جوانی زمانی که فوتبال بازی می‌کرد، نوعی مواد نیروزا و محرک به نام «میکورن» مصرف می‌کرد. او اظهار داشت: «همه ما از آن مواد مصرف می‌کردیم. حتی وقتی برای تیم‌ملی هم بازی می‌کردم، از این دارو می‌خوردم. آن وقت‌ها این چیزها غیرقانونی نبود، بعدا ممنوع شد. تازه در سال ۱۹۸۵ معلوم شد که «میکورن» برای سلامتی مضر است و از بازار جمع‌آوری شد. ما سال‌ها از این مواد مصرف می‌کردیم بدون این‌که کسی به ما بگوید این مواد مضر هستند ولی هیچ ناراحتی هم پیدا نکردیم. آزمایش‌های ضددوپینگ هم معنا نداشت.»

● پدر در زندان آلمان‌ها

پدر فابیو کاپلو قهرمان جنگ و مردی فوتبالدوست بود. «گورینو کاپلو» که از اردوگاه‌های ترسناک آلمان نازی در جنگ جهانی دوم جان سالم به در برده بود، به پسرش می‌آموخت که سختکوش باشد، همه چیز را خوب و درست فرابگیرد و از هیچ‌چیز نهراسد ولی موضوعی که همواره بر آن تاکید داشت، «اهمیت شاد زیستن» حتی در سخت‌ترین شرایط بود.

«بیانکو شوپرانو» خواهر ۶۶ ساله کاپلو پس از انتخاب برادرش به سمت مربیگری تیم انگلستان گفت: «بابا همیشه می‌گفت انگلستان یکی از بهترین مردمان فوتبالدوست دنیا را دارد و برادرم همیشه آرزو داشت یک روز مسئولیتی در انگلستان داشته باشد تا روح پدر از او شاد شود. سال پیش، جشن تولد شصت سالگی فابیو را گرفتیم. یادم هست که آن شب گفت در عالم فوتبال تنها یک آرزو برای او باقی مانده و آن این‌که مربی انگلستان شود و بالاخره به آرزویش رسید. اگر پدرمان زنده بود، از شنیدن این خبر غرق شادی می‌شد.»

هرچند وقتی گورینو کاپلوی مجارستانی‌الاصل به ارتش ایتالیا پیوست و راهی جنگ جهانی دوم شد، فابیو هنوز متولد نشده بود ولی تجارب زیادی را از تعریف‌های پدر در آن دوران آموخته بود. گورینو در زمان حمله آلمان و ایتالیا به یوگسلاوی سابق در آوریل ۱۹۴۱ در واحد توپخانه فعالیت می‌کرد و وقتی ایتالیا در سال ۱۹۴۳ از جنگ عقب‌نشینی کرد، گورینو هم در میان سربازانی بود که به محاصره نیروهای آلمانی درآمد. در آن زمان نزدیک به شصت هزار اسیر جنگی ایتالیایی در اردوگاه‌های نازی جان خود را از دست دادند ولی گورینو خوش‌شانس بود که زنده ماند.

● دهکده‌ای پرغرور

آخرین باری که مردم دهکده، فابیو کاپلو را دیدند، هنوز شلوارک به پا داشت و به همراه مادرش «اولینا» پیاده به سوی دبستان می‌رفت. حالا پنجاه سال از آن زمان گذشته ولی فابیو همچنان پسر محبوب دهکده «پیریس» واقع در بیست کیلومتری مرز اسلوونی است. اگر کسی وارد قهوه‌خانه‌های این دهکده شود، حتما صحبتی از کاپلو به گوشش می‌خورد زیرا مردم این دهکده همیشه از او حرف می‌زنند.

یکی از همکلاسی‌های سابق کاپلو می‌گوید: «خانه پدر کاپلو حدود صد متر با مدرسه‌مان فاصله داشت. فابیو کوچولو و خواهرش «بیانکو» هر دو در همان آپارتمان کوچک، بزرگ شدند ولی الان مدت‌هاست که آنها را ندیده‌ام. او پسر خیلی دوست‌داشتنی‌ بود و ما به او افتخار می‌کنیم.»

«اولینا» مادر فابیو هنوز هم در همان آپارتمان کوچک و محقر زندگی می‌کند و اوقات خود را در کنار دوستان همسن و سال خود سپری می‌کند. با این‌که پسرش الان بسیار ثروتمند است ولی اولینا نمی‌پذیرد آن دهکده و آن آپارتمان را ترک کند. اولینا تمام عمر خود را در این مکان بوده و دوستان زیادی دارد که سابقه آشنایی‌شان به قبل از جنگ جهانی دوم برمی گردد.

فابیو از شانزده سالگی یعنی از زمان آغاز زندگی فوتبالی خود این دهکده را ترک کرده است. «آلفردو بولیان» یکی از اولین مربیان فابیو که الان ۷۵ سال دارد، با چشمانی که از اشک پر شده‌اند، می‌گوید: «حالا که فابیو مربی انگلستان شده، مطمئنم که آنها می‌توانند قهرمان دنیا شوند و این باعث غرور و مباهات ماست. او همیشه پسر خوبی بود، بازیکن خیلی خوبی هم بود. این پاداش زحمات اوست.»

«گورینو» پدر فابیو کاپلو، معلم ریاضیات مدرسه دهکده بود ولی در اوایل دهه پنجاه در کنار تدریس به شغل مربیگری تیم فوتبال «آث‌پیریس» هم می‌پرداخت. بریده‌های روزنامه‌هایی که در کتابخانه دهکده به چشم می‌خورد، حاکی از آینده‌نگری درستی درباره فابیو کاپلوی نوجوان است. روزنامه‌نگاران از همان سال‌ها او را مردی مقتدر در دنیای فوتبال آینده می‌دیدند.در این دهکده تنها ۲۵۰۰ نفر زندگی می‌کنند، ولی تک‌تک این مردم وقتی نام کاپلو را می‌شنوند، چشمان‌شان از غرور می‌درخشد. آنها از این‌که کاپلو مربی انگلستان شده به خود می‌بالند. به نظر می‌رسد که ذات زحمتکش، مشتاق و تشویق‌گر پدر، تاثیر بسزایی در آینده کاپلو داشته است. وقتی او به مدرسه می‌رفت، ریاضیاتش از همه بهتر بود. وقتی بزرگ‌تر شد، در رشته هندسه ادامه تحصیل داد و همواره نگاهی خاص و ویژه به فوتبال داشت.

نایب‌رییس باشگاه «آث‌پیریس» درباره او می‌گوید: «از وقتی چند سانتیمتر قد داشت، او را می‌شناسم. باعث شرمندگی است که این روزها او را زیاد نمی‌بینیم ولی فابیو حسابی گرفتار است. او بهترین مربی دنیاست. او برنده است و همه این پیروزی‌ها را از پدرش دارد. یادم می‌آید پدرش آن زمان‌ها مربی تیم فوتبال مردان، جوانان و بچه‌ها بود. او با دست‌های خودش تخم چمن را روی زمین گل‌آلود می‌پاشید تا زمین فوتبال چمن برای بچه‌هایش درست کند.»

پدر کاپلو بیست سال پیش در ۶۷ سالگی از دنیا رفت ولی بعد از مرگ او، کاپلو همچنان با مادرش رابطه نزدیکی دارد. با این‌که در سال‌های اخیر او در چهار شهر مختلف (تورین، رم، میلان و مادرید) و در چهار باشگاه بزرگ دنیا مربی بوده ولی هنوز هم هرازگاهی همسرش «لورا» را به خانه پدری خود می‌برد.

● کوتاه از فابیو کاپلو

تاریخ تولد کاپلو هجدهم ژوئن ۱۹۴۶ است.

او پس از چهل سال زندگی مشترک با «لورا کاپلو» به همه ثابت کرد همسری وفادار است و به تک‌همسری اعتقاد دارد.

آنها پسری به نام «پی‌یر فیلیپو» دارند که وکیل و مدیر برنامه‌های پدرش است.

همانقدر که کاپلو به فوتبال علاقه دارد، از هنر و اوپرا هم لذت می‌برد. او در سالن اوپرا به شدت احساس آرامش می‌کند و یک کلکسیون هنری به ارزش ده میلیون پوند برای خود دارد.

کاپلو در عالم فوتبال علاقه‌ای به دوست‌یابی ندارد و فقط به موفقیت می‌اندیشد. او به جز روش‌های خود، هیچ روشی را نمی‌پسندد. شعار همیشگی کاپلو این است: «پیروزی بر هر چیزی ارجحیت دارد.»

کاپلو چهل سال پیش در اتوبوس شماره پنج شهرش با لورا (همسرش) آشنا شد. لورا در آن زمان در رشته حقوق تحصیل می‌کرد و کاپلو در رشته نقشه‌برداری درس می‌خواند.

او در باشگاه تورین به «پروفسور کوچک» معروف بود زیرا اوقات فراغتش را به مطالعه فلسفه و تماشای فیلم‌های «فلینی» می‌پرداخت، به آهنگ‌های «باخ» و «الا فیتزجرارد» گوش می‌کرد و نقاشی‌های «گئورگیو دوچیریکو» را می‌ستود.

کاپلو در مصاحبه‌ای گفت دوست دارد در جام‌جهانی ۲۰۱۰ و در فینال بین انگلیس و ایتالیا، حاضرباشد.

مردم ایتالیا نمی‌توانند تصور کنند روزی با غذاهای انگلیسی و آب‌وهوا و آداب و رسوم آن کشور خو بگیرند ولی کاپلو چنین مشکلی ندارد. او می‌تواند خود را خیلی خوب با عرف یک جامعه وفق دهد. وقتی در مادرید بود، به ندرت اسپاگتی می‌خورد و بیشتر ترجیح می‌داد به رستوران برود و غذاهای اصیل اسپانیایی بخورد.

وقتی پسر کاپلو اعلام کرد پدرش در لندن به دنبال خرید خانه است تا همسرش به او بپیوندد، مطبوعات ایتالیایی همگی نقشه‌‌هایی از شهر لندن را چاپ کردند که در آن، محله «می‌فیر» که احتمال می‌دادند کاپلو آنجا را برای سکونت انتخاب کند، با رنگ دیگری مشخص شده بود.