جمعه, ۲۹ تیر, ۱۴۰۳ / 19 July, 2024
مجله ویستا

فلسفه در میان ایرانیان, از بندر گناوه تا تبریز


فلسفه در میان ایرانیان, از بندر گناوه تا تبریز

نزدیک به سه هزار سال است که فلسفه نزد غربی ها جایگاه مقدسی دارد آنچنان فلسفه نزد یونانیان باستان دارای جایگاه بلندی بود که در قبال آموزش آن پول دریافت نمی داشتند و بر این باور بودند نباید فلسفه را تا سطح خرید و فروش تنزل داد

نزدیک به سه هزار سال است که فلسفه نزد غربی‌ها جایگاه مقدسی دارد. آنچنان فلسفه نزد یونانیان باستان دارای جایگاه بلندی بود که در قبال آموزش آن پول دریافت نمی‌داشتند و بر این باور بودند نباید فلسفه را تا سطح خرید و فروش تنزل داد. اما پس از سه هزار سال اکنون اگر بخواهیم در ایران تحقیقی پیرامون فلسفه داشته باشیم به زحمت غیرلازم و ضروری خواهیم افتاد. چون که به جای سطح اجتماع باید به لایه‌های اجتماع و زیرپوست شهرها رفت تا توانست فهمید فلسفه نزد ایرانیان چه جایگاهی دارد.

تحقیقی پیرامون فلسفه در سه استان بوشهر، خوزستان و فارس به انجام رسانده‌ام که آن را در اختیار خوانندگان روزنامه اعتماد قرار می‌دهم. پیش از پرداختن به این مطلب باید این واقعیت را در نظر داشته باشیم که میل و رغبت قشر باسواد و روشنفکر ایرانی به جانب فلسفه و فلسفه‌سیاسی در رواج روزافزون است و بر همین اساس شهرهای جنوبی ایران نیز همپای دیگر نقاط کشور در این مسیر و کشش قرار دارند. اما آن چیزی که مسلم است راغب بودن قشر جوان و باسواد جنوبی نسبت به فلسفه بیشتر حالتی زیرپوستی دارد. به عبارتی روشن‌تر گرایش به جانب فلسفه و فلسفه‌سیاسی در جنوب ایران نسبت به شهرهایی چون تهران و تبریز نمود کمتری دارد و بیشتر این گرایش در لایه‌های اجتماع و زیرپوست شهر است.

در استان بوشهر به دو شهر یکی مرکز استان یعنی بندر بوشهر و دیگری به بندر گناوه می‌پردازیم.

در دانشگاه‌های استان بوشهر همانند هر دانشگاه دیگری دانشجویان علوم نظری واحدهایی فلسفی را پاس می‌کنند اما متاسفانه رشته خاص فلسفی در دانشگاه‌های این استان وجود ندارد البته همین واحدهای فلسفی که دانشجویان در کنار دیگر دروس و واحدها پاس می‌کنند از لحاظ کیفیت و محتوا در سطحی نازل و غیرمطلوب قرار دارند. اما متاسفانه‌ تاکنون هیچگونه سمینار و نشست فلسفی در این استان برگزار نشده و اکثریت قریب به اتفاق سمینارها و نشست‌های فرهنگی متعلق به شعر بوده است که بیشتر این سمینارهای شعر برای شعرهای آنچنانی و کم‌مایه بوده و هست. البته چند شاعر بسیار خوب در این استان هستند که هم با درد و هم با فلسفه آشنا هستند. از آن جمله ایرج شمسی‌زاده (ایرجو) و فرج‌الله کمالی هستند. جمعیتی قابل توجه از قشر جوان در استان بوشهر به جانب فلسفه و فلسفه‌سیاسی گرایش دارند که می‌توان صدق این ادعا را در خرید و تهیه کتاب‌های فلسفی دانست. قشر روشنفکر این استان اگر همگی کتاب «جامعه باز و دشمنان آن» را نخوانده باشند اما روی هم‌رفته همگی با محتویات این کتاب آشنایی دارند و بسیاری از این جوانان هر دو ترجمه کتاب جامعه باز را که یک ترجمه از آقای فولادوند و نشر خوارزمی است و ترجمه دیگر از آقای اعلم و نشر نیلوفر است را در اختیار دارند.

یکی از مدارک قابل توجهی که سند علاقه‌مندی جوانان استان بوشهر به فلسفه است و به خوبی گواهی خواهد داد که فلسفه زیر پوست شهرهای این استان جریان دارد وجود چند کتابفروشی بسیار غنی است که این کتابفروشی‌ها هرچند از لحاظ وسعت چندان وسیع نیستند اما از لحاظ کیفیت همپای کتابفروشی‌های میدان انقلاب تهران هستند. نخستین کتابفروشی «فروشگاه پارکر» در خیابان لیان بندربوشهر قرار دارد که مدیریت آن را آقای شهبازی‌فرد برعهده دارند. دومین کتابفروشی «فروشگاه مرکزی» نام دارد که در خیابان فرمانداری بندرگناوه قرار دارد و مدیریت و مالک آن آقای خدرپور است. از کتاب‌های غیرفلسفی که بگذریم این دو کتابفروشی مهم‌ترین کتاب‌های فلسفی جهان را عرضه می‌دارند که از آن جمله هر دو ترجمه «جامعه باز و دشمنان آن» از «کارل پوپر» و «جمهور» و «ضیافت» از «افلاطون» و «سیاست» از «ارسطو» و «اخلاق» از «باروخ اسپینوزا» هستند.

اما وضعیت و جایگاه فلسفه در استان خوزستان نسبت به استان بوشهر متفاوت و حتی برتر است. در این تحقیق به دو شهر اهواز و آبادان از استان خوزستان می‌پردازیم. اهواز و آبادان از لحاظ مسافت هشتاد کیلومتر از یکدیگر فاصله دارند اما از لحاظ گرایش به فلسفه مردمان این دو شهر نسبت به یکدیگر بسیار متفاوت هستند. شهر اهواز بیشتر دارای یک بافت سنتی است و بر همین اساس مردمان و جوانان این شهر بیشتر به جانب علوم دینی گرایش دارند. برخلاف اهواز بندر آبادان به علت حضور مهاجرین خارجی و ایرانی در این شهر دارای بافت ‌سنتی آنچنان زمخت و پیچیده‌یی نیست و بر همین اساس مردم به خصوص جوانان این شهر گرایش فراوانی نسبت به فلسفه دارند و فیلسوف‌ها و فلسفه‌های بزرگ و حتی نه چندان مشهور در میان جوانان آبادانی و حتی قشر میانسال و پیرسال شناخته شده هستند.

فعالیت احزاب و گرایشات چپ در پیش از انقلاب و حتی پس از انقلاب در آبادان به خوبی گواه این مدعاست و وفور کتاب‌های فلسفی در میان کتاب‌های کتابفروشان این شهر نیز مدرک معتبری برای اثبات این ادعا است. البته چنین برداشت نشود که گرایش به جانب فلسفه را در شهر اهواز تخطئه باید کرد، بلکه گرایش به جانب فلسفه و فلسفه سیاسی را در میان مردم به خصوص قشر جوان اهوازی نسبت به مردم و قشر جوان آبادانی پایین‌تر می‌دانم و از نظر نباید دور داشت که گرایش مردم اهواز به جانب فلسفه به غیر از آبادان بسیار بیشتر از دیگر شهرهای استان خوزستان است. وجود کتابفروشی‌های فراوان و وجود حجم بالای کتاب‌های فلسفی در کتابفروشی‌های اهوازی و حتی وجود کتاب‌های فراوان فلسفی در دست‌فروشی‌های این شهر بزرگ معرف گرایش مردم به خصوص جوانان این شهر به جانب فلسفه است.

برخلاف استان بوشهر در دانشگاه‌های این دو شهر خوزستانی فلسفه به صورت رشته‌یی مستقل تدریس می‌شود. اما متاسفانه همانند استان بوشهر نشست‌ها و سمینارهای رسمی فلسفه در این دو شهر خوزستانی هم چندان رونقی ندارد. اما سواد عمومی در استان فارس به مراتب نسبت به استان‌های بوشهر و خوزستان در سطح بسیار بالاتری قرار دارد. شهر شیراز با داشتن شخصیت‌های بسیار بزرگی چون حافظ و سعدی نه فقط یک قطب فرهنگی ملی بلکه یک قطب فرهنگی جهانی است. سواد عمومی در میان مردمان دیگر شهرهای استان فارس همچون فسا و مرودشت نیز در سطح قابل قبولی اگر نباشد در سطح امیدوارکننده‌یی است. اما واقعیتی مسلم که وجود دارد تمامی شهرستان‌های استان فارس در برابر شیراز مشی ارادت و چاکری‌ پیشه کرده‌اند.

در میان شهرهای جنوبی تا آنجایی که آگاهی یافته‌ام فقط شیراز است که در سال چند نشست رسمی و سمینار کوچک و بزرگ درباره فلسفه و حول موضوعات فلسفی و فلاسفه برگزار می‌کند. هر چند این نشست‌ها در حد و اندازه نام و آوازه ایران و شهر شیراز نیستند اما با ملاحظاتی باید نیمه پر لیوان را دید. وفور کتابفروشی‌های کوچک و بزرگ در سطح شهر شیراز به خصوص در خیابان‌های «زند» و «ملاصدرا» گوشزد این واقعیت مسلم است که سطح مطالعه در این استان و در این شهر در سطح بسیار خوب و حتی مطلوبی قرار دارد.

دو کتابفروشی بسیار بزرگ در خیابان ملاصدرای شیراز که یکی به نام «کتابفروشی محمدی» و دیگری به نام «شهرکتاب» است سند معتبری برای تایید سطح مطالعه مردم این شهر است که همراه با چند شهر بزرگ دیگر جور مطالعه اندک دیگر شهرها و استان‌های ایران را به دوش می‌کشند و با تقسیم سطح مطالعه خود با دیگر شهرها و استان‌ها، میانگین مطالعه در ۲۴ ساعت چند دقیقه (۳ الی ۱۰ دقیقه) در عرصه جهانی را به نمایش می‌گذارد. باید خداوند بزرگ را به خاطر داشتن شهرهای شیراز و تبریز و اصفهان و چند شهر دیگر سپاس گوییم و الا سطح مطالعه ایرانیان را در ۲۴ ساعت X ثانیه اعلام می‌کردند. هرچند ۳ الی ۱۰ دقیقه هم شرم‌آور است اما گناهی به گردن شیراز و اصفهان و تبریز... نیست. وقتی پی خواهیم برد که میانگین مطالعه ۳ الی ۱۰ دقیقه در ۲۴ ساعت چه اندازه شرم‌آور است که میانگین مطالعه کشورهای اسکاندیناوی و آلمان و سویس را میان ۵/۲ تا ۳ ساعت اعلام می‌کنند و آن هم می‌شود سطح زندگی‌شان، پس به نتیجه‌یی مسلم دست می‌یابیم که سطح زندگی و سطح مطالعه با یکدیگر در ارتباط مستقیم هستند.

در میان کتابفروشی‌های شیراز «کتابسرای قائم» به مدیریت آقای خادم بالاتر از بیمارستان نمازی در میدان دانشجو قرار دارد که هرچند از فضای بسیاری برخوردار نیست اما یک کتابفروشی اختصاصی برای فلسفه است و آثار فلاسفه طول تاریخ چه شرقی و چه غربی را به فراوانی دارا است. اما چنان که باید و توقعی که از شیراز می‌رود فلسفی نیست و بیشتر یک شهر ادبی است. تا آنجایی که تحقیق کرده‌ام و خود برداشت دارم باور عمومی بیشتر روشنفکران ایرانی این است که شهر شیراز فلسفی‌ترین شهر ایران است. البته این باور به استثنای تهران است.

تهران کلانشهری است که دارای جمعیتی بسیار زیاد است و بر همین اساس به مراتب رشد جمعیت در یک محیط تعداد انسان‌های فلسفی هم افزایش خواهند یافت. از جانبی دیگر تهران چکیده ایران است و معمولان روشنفکران شهرستانی و به خصوص اهالی فلسفه برای رشد و ترقی به این کلانشهر مهاجرت می‌کنند. وجود نشرهای بزرگی چون «خوارزمی» و «طرح نو» و «حکمت» و «امیرکبیر» و «ققنوس» و «علمی فرهنگی» و «نگاه» و «نی» در تهران کافی خواهد بود تا تهران پشت هر شهری از شهرهای ایران را در رقابت فلسفی به زمین بزند. اما براساس تحقیقی که کرده‌ام و تا آنجایی که توانسته‌ام و جلب آگاهی داشته‌ام پس از تهران فلسفی‌ترین شهر ایران باید خال هندوی شیر (ایران) شهر تبریز باشد.

قیصر بهرامی (کللی)