چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
مجله ویستا

تقدیر شوم, باید تغییر کند


تقدیر شوم, باید تغییر کند

نقدی بر کارتون «داستان اسباب بازی ۳»

«قصه اسباب بازی» اولین انیمیشن رایانه‌ای تاریخ سینما بود که کمپانی والت دیزنی آن را با همکاری شرکت پیکسار تهیه کرد. منتقدان سینمایی از این فیلم به عنوان انقلابی در تاریخ انیمیشن نام برده اند.

دو قسمت اول این انیمیشن توسط جان لستر کارگردانی شد. اما کارگردانی قسمت سوم را لی آنکریچ انجام داده است. آنکریچ که کار با پیکسار را سالها پیش شروع کرده در قسمت اول داستان اسباب بازیها کار تدوین فیلم را به عهده داشت و بعد به عنوان دستیار کارگردان در چند اثر دیگر پیکسار حضور یافت. سرانجام او نخستین کار شخصی‌اش را با کارگردانی قسمت سوم این مجموعه انجام داد.

همزمان که اندی درحال آماده شدن برای عزیمت به کالج است و قصد دارد عروسک مورد علاقه خود «وودی»(با صدای تام هنکس) را با خود ببرد، «باز لایتیر» ( با صدای تیم آلن) و سایر اسباب بازیها قرار است به یک مرکز نگهداری از بچه‌ها اهدا شوند. ولی این مکان آن چیزی نیست که اسباب بازیها قصد داشته باشند در آنجا اقامت کنند پس وودی باید راهی پیدا کند که بتواند دوستان خود را نجات دهد. این را میتوان خلاصه خط داستان یا plot این انیمیشن نامید. «داستان اسباب بازی۳» فیلمی بسیار خنده‌دار و البته تاثیرگزار برای کوچک و بزرگ است. اتفاقات زیادی در طول فیلم می‌افتد که با جوک‌های بسیار و اشاره‌های متعدد به قسمت‌های قبلی همراه است که دوباره دیدن فیلم را واقعا ضروری می‌کند.

نکته جالبی که میتوان به آن اشاره کرد این است که در یکی از صحنه‌های فیلم آقای کله سیب زمینی بر روی یک پیانو اسباب بازی حرکت می‌کند و صدایی که از پیانو بلند می‌شود «نوای پتروشکا» است که یکی از بن مایه‌های یکی از بالت‌های معروف «استاروینسکی» است در مورد عروسکی که جان گرفته است.

این اسباب بازی‌ها شکست ناپذیرند. و این سری از انیمیشن‌های پیکسار تا «ابد» و فراتر از آن نیز ماندگار خواهد ماند. شرکت دیزنی/ پیکسار سومین قسمت داستان اسباب بازی را به کارگردانی لی انکریچ و بر اساس داستانی از جان لستروآندرو استانتون ساخته است. مدت زمان نمایش فیلم ۱۰۲ دقیقه و از منظر درجه کیفی؛ فیلم نشان «جی» را دریافت کرده است که برای همه سنین مناسب است.

نقش‌ها و صداپیشگان نقش‌های این فیلم؛ وودی (تام هنکس)، بوز لایتیر(تیم آلن)، کن (مایکل کیتون)، آقای سیب زمینی(دان ریکلز)، جسی(جان کیوزاک)، لوتسو(ند بیتی)، رکس(والاس شاون)، هام(جان راتزنبرگر)، خانم سیب زمینی( استله هریس)، آقای پریکلمپنتز(تیموتی دالتون)، اندی (جان موریس)، مادر اندی(لاری متکالف)، باربی (جودی بنسون) هستند.

دو نسخه اولی سلسله فیلم‌های داستان اسباب بازی به موضوع ارتباط یک پسربچه و عروسک‌هایش پرداخته بود اما در نسخه جدید این داستان، شخصیت همین پسربچه که اندی نام دارد حالا دیگر بزرگ و به یک جوان دانشجو تبدیل شده است.

قسمتهای قبلی را می‌توان دوقصه پیاپی مرتبط با پیوستگی زمانی عنوان کرد چرا که دو فیلم پشت سر هم قبلی، فاصله خیلی کوتاهی را بین خود دارند اما در فیلم سوم این فاصله محسوس و به شدت قابل لمس است به‌ویژه آنکه شخصیت اصلی دیگر یک کودک نیست و باید کاری کرد تا مثل پسربچه قبلی برای مخاطبان که حود کودک و نوجوانند جذاب و شاد باشد.

در داستان جدید اسباب بازی، عروسک‌ها در یک کامیون که به محل دفن زباله‌ها منتقل می‌شود، گرفتار می‌شوند و برای جدال با سرنوشت شوم خود، مبارزه می‌کنند و دست به هر کاری می‌زنند تا به محل دفن زباله‌ها ریخته نشوند.

نسخه جدید داستان، این اندیشه را به بیننده منتقل می‌کند که این نسخه از داستان اسباب بازی، می‌تواند«محاکمه اسباب بازی» نام داشته باشد.

داستان جدید فیلم سوم داستان اسباب بازی این بار با وحشتی متفاوت با فیلم‌های قبلی در نماهای ابتدایی فیلم آغاز می‌شود.

اتاق اندی به تصویر کشیده می‌شود و اینکه چقدر این اتاق به هم ریخته است. از طرفی هر کسی به‌ویژه هر مادری می‌داند که با وجود چنین اتاق به هم ریخته ای، هیچ مشکلی برای صاحب اتاق در موقع نیاز به یک وسیله ایجاد نمی‌شود چراکه خودش، جای هر چیزی را به خوبی می‌داند. مادر اندی هم با توجه به به هم ریختگی اتاق به اندی هشدار می‌دهد که فقط سه انتخاب پیش رودارد:

انتخاب اول؛ انتخاب اتاق زیر شیروانی برای نگهداری اسباب بازی هاست. دومین توصیه انتقال آنها به یک مرکز مراقبت‌های روزانه است. سومین پیشنهاد انتقال عروسکها به صورت مستقیم به زباله دانی است.

اندی در حالی که به اسباب بازی‌های قدیمی‌اش نگاه می‌کند، ناگهان نگاهش به «وودی» خیره می‌شود و تصمیم می‌گیرد او را با خود به کالج ببرد. از طرفی سایر اسباب بازی‌ها فکر می‌کنند تقدیر شومی در انتظارشان است، آنها به مرکز مراقبت‌های روزانه از اطفال منتقل می‌شوند و از این موضوع خوشحالند چرا که مطمئن هستند روزانه کودکان زیادی با آنها بازی می‌کنند.

این موضوع تا حد زیادی، به این باز می‌گردد که دوری عروسک‌ها از اندی و توجه نکردن او به آنها، موجب ناراحتی‌شان شده است. از طرفی یادآوری لحظه‌هایی که اندی آنها را برای چند سال در جعبه نگهداری می‌کرد به خودی خود آنها را از اندی دور و دلگیر کرده است.با این همه، گزینه انتقال به مرکز مراقبت روزانه یک انتخاب مناسب برای اسباب بازی‌ها به نظر می‌رسد. تا جایی که یکی از عروسکها شروع به خالی کردن دل آنها و ایجاد بدبینی بینشان می‌شود. از طرفی اسباب بازی جدیدی به نام کن که یک عروسک بود بهجمع آنها اضافه شده.

کاراکتر باربی کارتون، یک کاراکتر بی‌اشتها و بی‌رمق است. در این سری از داستان، باز لایتیر با صدای تیم آلن به جمع اسباب بازی‌ها برگشته است و هنوز هم در شخصیت یک قهرمان بیچاره ظاهر می‌شود. اما پس از یک بازیابی، شروع به صحبت کردن با زبان اسپانیایی می‌کند و حرکات خنده داری از خود به نمایش می‌گذارد.

من از گرفتاری‌هایی که برای خانم سیب زمینی رخ می‌دهد، لذت می‌برم حتی چشم نابینای این سیب زمینی در جاهایی از داستان به کمدی قصه افزوده است.

این سری از داستان‌های اسباب بازی، چندین سوال روان‌شناسانه را نیز مطرح می‌کند مثلا اینکه اگر آقای سیب زمینی گوشش را از دست داده، آیا هنوز قادر به شنیدن است یا اگر این سیب زمینی دهان نداشت، می‌توانست به خوردن ادامه دهد؟ اینها سوالات آکادمیکی نیستند.

از طرفی در یک نگاه میستر به یک ساندویچ آماده تبدیل می‌شود. در این شرایط آقا و خانم سیب زمینی باید شرایطی را تحمل کنند که در شرایط طبیعی نرمال نیست. البته اسباب بازی‌ها وقتی خود را در گاراژ زباله‌ها می‌بینند با خطراتی نیز روبه‌رو می‌شوند تا جایی که حتی عروسک ایندیانا جونز نیز امکان نجات از تیغه‌ها را ندارد. با همه اینها یک پایان خوش برای داستان رقم می‌خورد.البته اگر فرض کنیم این عروسک‌ها شرایطی را سپری می‌کنند تا جاودانه شوند.

داستان اسباب بازی یک شوخی است، یک کمدی خنده دار و خالی از شاخصه‌های دردآور انسانی که پیش از این در نسخه‌های پیشین کارتون وجود داشت،البته داستان اسباب بازی ۳ از گذشته شادتر شده و دارای صحنه‌های اکشن و جوک‌های بیشتری با وجود حس‌های گوناگون شده است.با همه اینها، مخاطب این سینما چگونه می‌تواند داستان اسباب بازی‌۳ را دوست نداشته باشد، مخصوصا با وجود انسان‌هایی خارج از صحنه نمایش. مطمئنم که بینندگان فیلم را می‌پسندند و در گیشه باکس آفیس استقبال خوبی از آن می‌کنند.