جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

مهدعلیا توطئه گر


مهدعلیا توطئه گر

نخستین و آخرین زنی که بر تهران حکومت کرد

ملک‌جهان خانم (۱۲۹۰-۱۲۲۰هـ.ق) نوه فتحعلی‌شاه قاجار که در ۱۶ سالگی با پسردایی‌اش محمدشاه ازدواج کرد به‌عنوان اولین زنی شناخته شده که در تاریخ تهران به مدت ۴۴ روز و به روایتی صد روز حکمفرمایی کرد و از زنان بانفوذ و توانایی بود که هرگز دارالخلافه به چشم خود ندید. او از محمدشاه دو فرزند به نام‌های ناصرالدین و عزت‌الدوله داشت. ملک‌جهان پس از به سلطنت‌رسیدن همسرش، لقب مهدعلیا را از آن خود کرد که پیش از آن، مادر شاه‌عباس صفوی و مادر فتحعلی‌شاه قاجار به این نام خوانده می‌شدند. از نوشته مورخان این‌گونه برمی‌آید که وی زنی نازیبا، لاغراندام و تکیده بود که ادبیات فارسی و قواعد زبان عربی را به خوبی می‌دانست و به مطالعه تاریخ و دیوان اشعار علاقه و کتابخانه‌ای خصوصی مملو از کتاب‌های تاریخی و ادبی داشت و بسیار شیرین‌سخن بود و در انجام فرایض دینی بسیار مصر بود و هر سال در ماه رمضان روزه می‌گرفت. با همه این تفاسیر، تاریخ از او به‌عنوان زنی بدنام، توطئه‌چین، دسیسه‌گر و جاه‌طلب یاد می‌کرد که در فن مکر زنانه بی‌بدیل بوده است. شروع و آغاز دخالت وی در امور دولتی و خصوصی، در همان اوان ازدواجش با محمدشاه شکل گرفت، چراکه سستی اراده شاه و ناتوانی او در اداره کشور، مریضی نقرسش و عقیده درویش‌مسلکی باعث شده بود که محیطی مناسب برای رشد و بروز خودکامگی ملک‌جهان خانم باز شود. او در دربار دم و دستگاهی بسیار گسترده و باشکوه داشت. مهدعلیا با صدراعظم وقت میرزا آغاسی سر ناسازگاری داشت و به‌دنبال بهانه و فرصتی بود که خیلی سریع وی را از میدان به در برد که فوت محمدشاه به او امکان این کار را داد.

● حکومت ۴۴ روزه مهدعلیا در تهران

بعد از مرگ محمدشاه قاجار در محله باغ فردوس، مهدعلیا بلافاصله میرزا آغاسی را طی نامه‌ای از صدارت عزل کرد تا آنجا که آغاسی از ترسش به حرم حضرت عبدالعظیم پناه برد و از فردای روز درگذشت شاه، وی عملا زمام امور مملکت را به دست گرفت و به مدت ۴۴ روز تا رسیدن پسرش ناصرالدین‌شاه به تهران، فرمانروای پایتخت بود و سفرا، نمایندگان خارجی مقیم تهران برای حل مشکلات با وی مذاکره و مکاتبه می‌کردند.

وی با همکاری کشورهای روسیه و انگلیس و ترفندهای خاصش، توانست دست عباس‌میرزا نایب‌السلطنه و خدیجه خانم زن دیگر محمدشاه را از سلطنت کوتاه کند و آنها با کمک میرزا معتمدالدوله به سفارت انگلستان پناه بردند و در آنجا تحصن کردند. مشهور است که در این زمان وی در در‌های پشت‌پرده زنبوری می‌نشست و به گزارش‌های ماموران گوش فرا می‌داد و به رتق و فتق امور می‌پرداخت و علی‌قلی میرزا اعتضادالسلطنه را به پیشکاری خود انتخاب کرد.

مهدعلیا در این دوران دو چادر بر سر می‌کرد، یک چادر مشکی به نشانه سوگواری در مرگ شوهر و چادر دیگری به رنگ الوان به شادمانی از پادشاهی فرزند. با رسیدن شاه و امیرنظام (امیرکبیر) به پایتخت، مهدعلیا تصمیم داشت که میرزا آقاخان نوری را صدراعظم کند که ناصرالدین‌شاه، میرزا تقی‌خان را صدراعظم کرد و تیر مادر شاه به سنگ خورد و برای مدتی، حکومت تهران از دستش خارج شد.

امیرکبیر که با دسیسه‌های مهدعلیا آشنایی داشت و می‌دانست وی در پشت‌پرده‌های حرمسرا مشغول کشیدن نقشه و توطئه است، ‌دایره عمل وی را در دربار محدود کرد.

اگر شاه قاجار بر تخت سلطنت به امیران و وزیران دستورهای مملکتی می‌داد، مهدعلیا نیز در قصر خویش بسیاری از کارها را به دست گرفته بود و شوراهای غیررسمی که نقش مخرب در اداره امور کشور را داشت، به راه انداخته بود.

● بقعه دروغین زبیده خاتون

امیرکبیر معتقد بود که ملک‌جهان، آفتی بزرگ برای سلطنت ناصرالدین‌شاه است و این موضوع را بارها به شاه اعلام کرده بود و شاه هم پذیرفته بود که مادرش به شدت زیرنظر امیرکبیر و یاران وی قرار گیرد تا کار خلافی از او سر نزند، اما مهدعلیا برای آنکه بتواند به دسیسه‌گری‌هایش ادامه دهد و پیغام خود را برای براندازی امیرکبیر به افراد موردنظرش برساند در منطقه شهرری، امامزاده‌ای دروغین ساخت. ماجرا از این قرار بود که پیرمردی به‌نام حاجی‌علی، باغی داشت که پس از مرگ دخترش زبیده، وی را در آن باغ دفن کرده بود. مهدعلیا با آگاهی از این باغ دستور می‌دهد تا یکی از گیس‌سفیدان در میان دربار شایعه کند که خواب‌نما، شده و خواب زبیده خاتون دختر سیدالشهدا، که بعد از واقعه کربلا به شهرری آمده، را دیده که در این باغ مدفون است. جریان خواب قلابی بلافاصله در ارگ بر سر زبان‌ها افتاد و همه کسانی که از قبل توسط مادرشاه تحریک شده بودند، شاه را در فشار گذاشتند تا از مادرش بخواهد گنبد و بارگاهی برای زبیده خاتون برپا کند و شاه جوان و کم‌تجربه نیز خواسته آنها را پذیرفت. مهدعلیا به خواست خود، مخارج احداث بقعه و بارگاه را تقبل کرد و به بهانه سرکشی به ساختمان و زیارت هرچند روز یکبار به شهرری می‌رفت و در آنجا پیغام‌های نهانی‌اش را برای افراد موردنظر می‌فرستاد. توسط همین پنهان‌کاری‌ها بود که نواب توانست فرمان عزل امیرکبیر را از شاه بگیرد و وی را به باغ فین تبعید کند.مادر شاه به دلیل علاقه‌ای که به میرزا آقاخان نوری خوش‌سیما داشت وی را جایگزین امیرکبیر کرد و سرانجام در حالت مستی ناصرالدین‌شاه، حکم مرگ امیرکبیر را از شاه گرفت و عزت‌الدوله دخترش را عزادار کرد. در این دوران، دوباره مهدعلیا به دوران اوج خود بازگشت و دربار را کاملا در اختیار خود قرار داد به‌طوری که در امر عزل و نصب افراد دخالت کامل داشت.

● سال‌های پایانی زندگی مهدعلیا

وی در کنار دسیسه‌بازی و توطئه‌چینی‌هایش برای اینکه نامش در تاریخ به نیکی یاد شود، دست به تعمیر بناهایی، چون کاروانسرا، مدرسه حکیم‌باشی، باغ در مرقد شاه عبدالعظیم و مسجدی که بعدها به نام مسجد مادر شاه نامگذاری می‌شود، زد. بعد از مدتی، یکی از نزدیکان شاه رابطه غیررسمی مهدعلیا و صدراعظم را به‌طور غیرمستقیم به گوش ناصرالدین‌شاه می‌رساند و پس از آن شاه دستور می‌دهد تا دست مهدعلیا برای همیشه از امور مملکت کوتاه شود و در اندرون خانه بنشیند و شاهزاده محمدولی میرزا پسر فتحعلی‌شاه را مامور آن کرد که مراقب مادرش باشد و کسی بدون اجازه وی، مادر شاه را ملاقات نکند. سرانجام مهدعلیا در ۷۰ سالگی در ششم ربیع‌الثانی ۱۲۹۰ه . ق هنگامی که ناصرالدین‌شاه به سفر فرنگ رفته بود، در تهران درگذشت و تا بازگشت شاه، جنازه وی را در مسجد سلطانی شاه، نگه داشتند و بعد از آمدن ناصرالدین‌شاه، وی مدتی بر سر جنازه گریست سپس به فرمان وی جنازه آن زن مکار و فتنه‌گر در حرم حضرت معصومه(س) در قم به خاک سپرده شد.

● همسر وزیر مختار انگلیس در ملاقات با مهدعلیا

«لیدی شیل» همسر «جاستین شیل» وزیرمختار انگلیس در ایران در اواخر سلطنت محمدشاه و اوایل سلطنت ناصرالدین‌شاه، کتابی تحت عنوان «نظری اجمالی به زندگانی آداب و رسوم ایرانیان» نوشت. وی در کتابش درباره دیدارش با مهدعلیا، وی را این‌گونه توصیف می‌کند: «مادر شاه لباس مجللی دربر‌داشت و جواهرات زیادی به خود آویخته بود.

وی زن زیبایی است که به زحمت ۳۰ ساله به نظر می‌رسید درحالی که سن واقعی او باید حداقل ۴۰ سال باشد. او خیلی باهوش است و در اغلب امور مملکتی دخالت دارد و در ضمن اداره امور اندرون شاه هم بر عهده وی است. مادر شاه، از من سوالات متعددی درباره ملکه انگلیس (ویکتوریا) پرسید ازجمله می‌خواست بداند که چگونه لباس می‌پوشد و چند پسر دارد و می‌گفت که به نظرش آدمی خوشبخت‌تر از ملکه انگلیس در دنیا وجود ندارد، چون شوهری فداکار و خانواده‌ای صمیمی و قدرتی فراوان دارد. او از من خواست که چگونگی انجام مراسم و تشریفات پذیرایی در انگلستان را برای او توصیف کنم و تصویری از ملکه به او نشان دهم. مادر شاه در ضمن درمورد وضع تئاتر در انگلستان هم خیلی کنجکاوی می‌کرد.»

احمد نیکروح