جمعه, ۱۲ بهمن, ۱۴۰۳ / 31 January, 2025
مجله ویستا

ستم های​کوچک ولی سهمگین


ستم های​کوچک ولی سهمگین

گفت وگو با مسعود شاه محمدی, نویسنده و کارگردان سریال خرده ستمگران

مسعود شاه‌محمدی، نویسنده و کارگردان سریال تلویزیونی «خرده ستمگران» است که به مناسبت دهه اول محرم از شبکه سه پخش ‌شد. هر قسمت از این سریال داستان مجزایی دارد. خرده ستمگران محصول سال ۱۳۸۷ است و تلاش شده به موضوعات به ظاهر بی‌اهمیت پرداخته شود که ما به آنها توجه نمی‌کنیم. مضمون قصه درباره خرده‌ستم‌هایی است که انسان‌ها در روابط اجتماعی‌شان در حق یکدیگر مرتکب می‌شوند. شاه‌محمدی معتقد است وقتی اثری خوب می‌شود که سازنده‌اش به آن ایمان داشته باشد و او هم با ایمان سریال خرده ستمگران را کارگردانی کرده است. گرچه شاه‌محمدی اهل مصاحبه نیست و اعتقاد دارد خبرنگاران، آدم‌های غریبه‌ای هستند که تق تق در می‌زنند و بعد درباره خصوصی‌ترین مسائل سوال می‌کنند، اما سرانجام رضایت داد تا پاسخگوی چند پرسش ما شود. برای خواندن این گفت‌وگو با ما همراه شوید.

چرا برای این سریال نام خرده ستمگران را انتخاب کردید؟ این در حالی است که ستم‌هایی که در این سریال می‌بینیم به ظاهر ساده، اما عمیق و بزرگ هستند. بویژه قسمت دوم این سریال که درباره دختر بچه‌ای بود که در مخالفت با نامادری‌اش هر کاری انجام می‌داد یا قسمت سوم که درباره پسر بچه‌ای بود که دوستش را به چاه ​‌انداخت. فکر نمی‌کنید ظلم‌هایی که در این سریال به تصویر کشیده‌اید، فراتر از خرده ستم است؟

وقتی در تعاریف سیاسی و اخلاقی درباره ستمگران صحبت می‌کنیم، منظورمان آدم‌های قدرتمند ستمگر است و معمولا ظلم این ستمگران در تاریخ هم ثبت می‌شود. در گذشته نام افرادی همچون استالین را به‌عنوان ستمگران بزرگ به زبان می‌آوریم. در حالی که نمی‌توان از ستم‌های کوچک براحتی عبور کرد.

متاسفانه خرده ستمگران کوچکی در اطراف ما هستند مثل همسایه، دوست، همسر و همکار که ستم‌هایی نسبت به هم می‌کنند، ستم‌هایی که ممکن است سهمگین‌تر از ستم‌های یک ستمگر باشد که در مقام قدرت سیاسی‌اش اعمال می‌کند. این ستم‌ها به ظاهر کوچک، اما سهمگین هستند. برایتان مثالی می‌زنم. وقتی در یک اداره منشی پاسخ سلام شما را نمی‌دهد یا همسایه‌تان با شما بد حرف می‌زند، این رفتار می‌تواند زندگی شما را تغییر بدهد.

ستم‌های این سریال هم بزرگ نیست، ولی سهمگین است. معتقدم ستم‌هایی که انسان‌های معمولی به یکدیگر روا می‌دارند تاثیرات عمیق‌تر بر افراد می‌گذارد. به همین دلیل نام این سریال را خرده ستمگران گذاشتم. ما قبل از این‌که با ستمگران بجنگیم باید با خرده ستمگران مبارزه کنیم. ما نمی‌توانیم در مقابل ستمگران پیروز شویم، مگر آن‌که با خرده ستمگران مبارزه کنیم.

قسمت دوم و سوم این سریال درباره ستم‌هایی است که بچه‌ها مرتکب می‌شوند. این در حالی است که تاکنون در آثاری که درباره یا برای کودکان ساخته شده، چنین نگاهی را ندیده‌ایم، چرا از این زاویه به کودکان نگاه کردید؟ آیا این اتفاقات برگرفته از ماجراهای واقعی بود یا زاییده تخیل‌تان؟

در روان‌شناسی اثبات شده که بچه‌ها از دو سالگی می‌توانند دیگران را آزار بدهند. بچه‌ها بازیگوش هستند و خیلی مواقع هم پیش آمده بچه‌ها کارهایی انجام داده‌اند که نامادری‌شان خودش را آتش زده است یا این‌که به مادر و پدرهایشان اجازه نداده‌اند ازدواج مجدد کنند. دلیل این مسائل هم خودخواهی بچه‌ها و نبود دانش‌ آنهاست.

این تعریف عام که می‌گوییم بچه‌ها معصوم هستند، کاملا اشتباه است. ممکن است بچه‌ها اشتباهات کوچک و ساده کنند، اما گاهی عمق این اشتباهات زیاد است. علاقه‌مند بودم در سریال خرده ستمگران این تعریف عام اشتباه را به چالش بکشم.

از سوی دیگر نمی‌توان برای نویسنده مرزی قائل شد که داستان‌هایش چقدر بر​گرفته از واقعیت است و تا چه میزان تخیل نقش داشته است. داستان برآیند واقعیت و تخیل است و نمی‌توان این دو را از هم تفکیک کرد. حوادث پیرامون ما قادر نیستند به درام تبدیل شوند، مگر آن‌که از فیلتر تخیل عبور کنند.

سریال خرده ستمگران در ده قسمت تولید شده است و زمان هر اپیزود به اندازه یک فیلم است، چرا قسمت‌های بیشتری نساختید؟

یک ماه بعد از پایان پخش سریال «خداوند عشق را آفرید» شروع به نوشتن سریال خرده ستمگران کردم. سال ۱۳۸۵ بود و نمی‌دانستم قرار است هفت سال انتظار بکشم تا این کار پخش شود. طی چند ماه حدود ده قسمت از سریال را نوشتم. خودم فکر می‌کردم فیلمنامه‌های خوبی نوشته‌ام، اما نظر دیگران این نبود و کار متوقف شد.

تا این‌که سه سال گذشت و طی این سه سال من هیچ کاری نکردم جز اصرار برای ساختن خرده ستمگران. بعد از سه سال موافقت شد و در سال ۸۸ خرده ستمگران جلوی دوربین رفت. ده قسمت ساخته و قرار شد که پخش شود. طی این سال‌ها چندبار قرار بود که این کار پخش شود؛ اما پخش نشد تا این‌که محرم امسال پخش شد. تولید یک اثر مراحل زیادی دارد که باید طی کند و اگر بخواهم توضیح بدهم مثنوی هفتاد من می‌شود. فقط این را می‌توانم بگویم که تلاش​ کردم تا این ده قسمت را با ایمان و علاقه‌ای که به کارم دارم، بسازم.

این سریال با تعویق زیادی پخش شد. آیا به‌عنوان سازنده خرده ستمگران به این موضوع اعتراض کردید؟

کار من تولید است و صاحب اصلی کار سازمان صدا و سیماست. بنابراین سازمان می‌تواند تصمیم بگیرد اثری را پخش کند یا نکند. ممکن است تصمیم آنها را دوست نداشته باشم، ولی سازمان به‌عنوان صاحب کار این اجازه را دارد تا تصمیم گیرنده نهایی باشد.

شاید هم اگر این سریال هفت سال پیش پخش می‌شد، درگیر ممیزی‌ می‌شد؛ چون نگاه‌تان به واقعیات جامعه خیلی تلخ است؟

بحث ممیزی فرا شخصی و فرا سازمانی است. هر کاری قبل از آن‌که ساخته شود، تصویب می‌شود و این‌طور نیست که من ساخته باشم و بعد کار تصویب شده باشد. ​ ابتدا فیلمنامه تصویب ​ و بعد تولید آن با حمایت مدیر گروه فیلم، سریال و مدیر شبکه آغاز شد. سریال خرده ستمگران که در حال حاضر پخش می‌شود با حمایت آقای ضرغامی ساخته شد. آقای تخشید مدیر گروه فیلم و سریال و آقای پورمحمدی مدیر پیشین شبکه سه مدافع پخش این اثر بودند؛ اما من هیچ‌وقت شکایت نکردم که چرا این سریال را پخش نمی‌کنید. حتی آقای زین‌العابدین مدیر فعلی شبکه سه پخش این سریال را در اولویت‌ قرار داده بود.

همه این سریال را دوست داشتند و علاقه‌مند بودند کار پخش شود. معتقدم این سریال بیشتر از آن‌که درگیر ممیزی شود، درگیر استنباط شخصی شد. الان هم می‌گویند این کار سیاه است، بحث نظری این است که کار سیاه چیست و سیاه‌نمایی چیست؟ آیا فرار از واقعیت، یعنی نبود سیاه‌نمایی؟ آیا می‌توان دردها را به فکاهی تبدیل کرد؟ فکر نمی‌کنید در این صورت مردم احساس می‌کنند به آنها توهین شده است.

نسبت‌های سیاه‌نمایی فرق می‌کند. قرار نیست از واقعیت فرار کنیم. ​ بحث ممیزی در سازمان هم چیز مکتوبی نیست و گاهی متاسفانه به سلایق شخصی بستگی دارد. باید بگویم این‌که برخی کارها ضعیف می‌شود به این دلیل است که سلایق شخصی و ممیزی باعث شده تا سازندگان یک اثر، غرور و ایمانشان را از دست بدهند.

کاری را می‌سازیم که به آن ایمان نداریم. اگر این سریال خوب شده به این دلیل است که من به آن ایمان داشتم، نه این‌که کار بی‌عیب شده است؛ ولی شخصا به آن ایمان داشتم. زمانی ما در صدا و سیما کارهایی می‌ساختیم که به تک تک پلان‌های آن ایمان داشتیم، اما بعضی اعمال ساخته‌های شخصی این علاقه و حساسیت را از بین برده است.

ترکیب بازیگران این سریال هم جالب است. در یکی از قسمت‌ها از حمید آذرنگ استفاده کردید که هفت سال پیش سابقه زیادی در تئاتر داشت، اما کار تصویری نکرده بود یا این‌که زنده‌یاد احمد آقالو و فلامک جنیدی در یکی از قسمت‌ها به‌عنوان زن و شوهر بازی می‌کردند. این در حالی است که وزن بازی آقالو با جنیدی یکی نبود و جنیدی بیشتر در سریال‌های طنز بازی کرده بود. چطور به این انتخاب‌ها رسیدید. نگران نبودید؟

این مساله به دستگاه قالب‌سازی برمی‌گردد. همه ما یک مُهر داریم و صبح تا شب به هم می‌زنیم و با این مهری که به یکدیگر می‌زنیم به هم نگاه می‌کنیم. فلامک جنیدی، بازیگر خوبی است و من با او در دو کار همکاری کرده‌ام. در فیلم «دیروز، امروز، فردا» هم خیلی خوب بود. گرچه جنیدی در ایفای نقش‌های کمدی خوب است، اما نقش‌های جدی را هم خیلی خوب بازی می‌کند. معتقدم او بازیگر توانمندی است. گرچه ما نقش کمدی بیشتر از او دیده‌ایم، اما این دلیل نمی‌شود که نقش جدی را نتواند بازی کند.

حمید آذرنگ هم در آن زمان در حوزه تئاتر کار می‌کرد و قابل احترام است. اصرار نداشتم از بازیگران معروف استفاده کنم، بلکه می‌خواستم نقش‌ها بخوبی در آورده شود. ترکیب بازیگران به زیباشناسی و جهان‌بینی کارگردان بر​می‌گردد. آیا فقط می‌خواهیم اثری بسازیم که مردم خوششان بیاید​ یا این‌که می‌خواهیم کلیشه‌ها را تکرار کنیم؟ وقتی انتخاب‌هایمان تکراری باشد، طبیعی است بازیگران هم تکراری می‌شوند.

من نمی‌گویم کلیشه‌ها بد هستند. اتفاقا هنر و سینما به‌طور عام وامدار کلیشه‌های ناب است. گاهی نگاه کم ارزش به کلیشه‌ها داریم و به فکر راهی است که پیروز شویم. من به دنبال ترکیبی برای بازیگران این سریال بودم که جایگاه و نقش‌شان نو باشد تا مردم آنها را با نقش‌های قبلی‌شان مقایسه نکنند.

چرا در فاصله پخش این سریال، دیگر کاری نساختید. آیا خودتان تمایل به کارگردانی نداشتید یا دلایل دیگری داشتید؟

حقیقت پاسخ شما حرف‌ها و درد و دل‌هایی است که آنها را نمی‌گویم، دلیل آن هم مشخص است. ما مردم اهل تعارف هستیم و بشدت مواظب هستیم که آهسته برویم و آهسته بیایم تا گربه شاخ‌مان نزند. بنابراین پاسخ پرسش شما، پاسخ تکراری دیگران می‌شود که مشغول نوشتن فیلمنامه بودم، وقتم را با مطالعه سپری کردم و همه چیز خوب و خوش بود و ملالی نبود. آسمان آفتابی، هوا فرحبخش و آنقدر سرخوش بودم که پنج سال یادم رفته بود که کارگردان هستم و نویسنده و این‌که عشق و زندگی‌ام نوشتن است. من در این گفت‌وگو از این کم کاری پوزش می‌خواهم و قول می‌دهم که دیگر تنبلی نکنم!

فاطمه عودباشی ‌