جمعه, ۱۲ بهمن, ۱۴۰۳ / 31 January, 2025
مجله ویستا

نگاهی به زندگی و شعر خیام


نگاهی به زندگی و شعر خیام

زندگی و مرگ و سیر اندیشه و آثار حكیم ابوالفتح عمر بن ابراهیم خیام نیشابوری فوت ۵۱۷ تا ۵۳۰ مصداق تمام عیار و كامل این سه ویژگی شاهكارها, یعنی پایندگی, گستردگی و قبول عام بوده است

پایندگی ( سیر زمان )، گستردگی ( سیر مكان ) و قبول عالم ( روان بودن اندیشه و آثار شاعر و نویسنده در بین عوام و خواص ) سه ویژگی مشترك تمام شاهكارهای جهانی و ملّی به حساب می‌آید.

زندگی و مرگ و سیر اندیشه و آثار حكیم ابوالفتح عمر بن ابراهیم خیام نیشابوری ( فوت ۵۱۷ تا ۵۳۰ ) مصداق تمام عیار و كامل این سه ویژگی شاهكارها، یعنی؛ پایندگی، گستردگی و قبول عام بوده است.

من با كسب اجازه از محضر حضار اجازه می‌خواهم در فرصت كوتاه باقی مانده مطالب خود را در ۴ بخش :“ ابعاد زندگی خیام براساس آثار او ، قبول عام خیام، نگاهی به منابع رباعیات اصیل و اندیشه های خیامی براساس رباعیات اصیل” ، مطالبی را ارائه نمایم.

۱- ابعاد زندگی خیام براساس آثار او

خیام در نیمه نخست قرن پنجم ( حدود سالهای ۴۳۹ هـ ق ) در نیشابور به دنیا آمد و در بین سالهای ۵۱۷ ـ ۵۳۰ چشم از جهان فرو بست.

خیام در متون فارسی و عربی با القاب “ حكیم ، امام، حجت الحق، خواجه، شیخ، دستور، فیلسوف، سید حكماء المشرق و المغرب” مشهور بوده است. از وی در زمینهٔ ترجمه از عربی، ریاضی ، نجوم، فلسفه و الهیات و مردم شناسی و اجتماعیات به زبانهای فارسی و عربی جمعاً حدود ۱۸ اثر نام برده اند كه بخش زیادی از این رسالات تا كنون به دست ما رسیده است.

نوروزنامه، رساله جبر و مقابله ( كه اوپكه آن را به فرانسوی ترجمه كرده است) ، رساله در “ كون و تكلیف ” ، رساله در معراج، روضه القلوب ( رسال وجودیه ) و ترجمه “ خطبه الغراء ” ابوعلی سینا و مجموعه رباعیات از مهم ترین آثار عمر خیام هستند.

بنابراین ما در برخورد با خیام ناگزیریم به تمام ابعاد زندگی و اندیشه این حكیم اشارت داشته باشیم:

ابعاد زندگی خیام

الف ـ بعد فلسفی

ب ـ بعد مذهبی

ج ـ بعد علمی

د ـ بعد ادبی

در بعد فلسفی و مذهبی آنگونه كه از رسالات فلسفی و مقدمات و موخرات سایر كتب وی بر می‌آید، و نیز آن گونه كه از نقل قولها و یادداشتهای نویسندگان پس از وی دانسته می‌شود، خیام دارای یك چهار چوب منسجم فكری و فلسفی بوده است و اینكه او را تالی ابوعلی سینا دانسته اند، مؤید همین معناست. اما اینكه چرا عده‌ای از عارفان قرون متأخر و نیز كسانی از محققان و نویسندگان در دوران اخیر تنها با استناد به درك شخصی خود از رباعیات اصیل و غیر اصیل او اندیشه وی را متناسب با اندیشه خود ـ الهی ، غیر الهی ـ تفسیر كرده اند، محل تأمل جدی است. اعتقاد به آفریننده واحد در آفرینش، اعتقاد به نبوت، آخرت و معاد به قدری در آثار وی روشن بیان شده است كه نفی آن جز براساس تكیه بر یك اعتقاد جزمی ممكن نیست . بنابراین اندیشه‌های وی در نقد آفرینش هرگز به جهان بینی و فلسفه الهی وی خدشه ای وارد نمی‌كند. كما اینكه این نقد آفرینش را ما در آثار سایر عارفان و شاعران نیز می‌بینم. اگر خیام در نقد آفرینش و جهان احسن فریاد اعتراض بر می‌آورد كه :

گر بر فلكم دست بدی چون یزدان

برداشتمی من این فلك را ز میان

وز نو فلكی چنان دگر ساختمی

كآزاده به كام دل رسیدی آسان

سالها قبل بابا طاهر همدانی ندای اعتراض خود را در عوالم عرفانی خویش بیان كرده بود:

اگر دستم رسد بر چرخ گردون

از او پرسم كه این چین است و آن چون

یكی را می‌دهی صد گونه نعمت

یكی را نان جو آلوده در خون

ما همین حالت اعتراض به ناموس خلقت را در منطق الطیر عطار هم در قالب یك حكایت كوتاه مشاهد می‌كنیم:

در خراسان بود دولت برمزید

زانكه پیدا شد خراسان را عمید

صد غلامش بود تركِ ماه روی

سرو قامت، سیم ساعد، مشك بوی

با كمرهای مرصع بر میان

هر یكی را نقره خنگی زیر ران ….

از قضا دیوانهٔ بس گرسنه

ژندهٔ پوشنده سر، پابِرهنه

دید آن خیل غلامان را ز دور

گفت ( اینان ) كیستند این خیل حور

جملهٔ شهرش جوابش داد راست

كین غلامانِ عمید شهر ماست

چون شنید این قصه آن دیوانه زود

اوفتاد اندر سر دیوانه دود

گفت ای دارندهٔ عرش مجید

بنده پروردن بیاموز از عمید

نتیجه اینكه چه آن دسته از عارفان فلسفه ستیز كه با استناد به برخی رباعیات خیام وی را “ دهری و گم گشته و سرگردان ” خطاب كرده اند و چه آن دسته ا زكسانی كه در یكصد و پنجاه سال اخیر پس از شهرت خیام در اقصای عالم آنهم بواسطه ترجمه رباعیات وی به انگلیسی توسط فیتز جرالد در سال ۱۸۵۹ م یكسره او را عیاش و خوش گذران و بی اعتنا به دین و آخرت معرفی كرده اند، نتوانسته اند خیام را به درستی بشناسند. به عنوان نمونه شیخ نجم الدین دایه در كتاب مرصاد العباد كه آن را در سال ( ۶۱۸ ـ ۶۲۰ ) تألیف كرده است و از جمله قدیمی ترین منابعی است كه دو رباعی خیام را به ثبت رسانده است، در بی خبری فلاسفه از مقام ایمان و عرفان اینگونه از عمر خیام انتقاد كرده است:


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 3 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.