سه شنبه, ۲ مرداد, ۱۴۰۳ / 23 July, 2024
مجله ویستا

مدیریت پر اشتباه در جنگ افغانستان


مدیریت پر اشتباه در جنگ افغانستان

خبرهایی که از میدان جنگ افغانستان می رسد همه برنامه های عادی کاخ سفید را بر هم ریخته است

خبرهایی که از میدان جنگ افغانستان می‌رسد همه برنامه‌های عادی کاخ سفید را بر هم ریخته است. اوباما که با وعده خاموش ساختن این بحران به صحنه آمد باور نمی‌کرد در نهمین ماه زمامداری او، فرمانده‌اش، استنلی مک کریستال، زنگ شکست را برای او به صدا در آورد. اوباما یک هفته گذشته را اغلب به حضور در جلسات اضطراری گذراند که فرماندهان نظامی و رؤسای سیا و پنتاگون در باره گزارش مک کریستال برپا کردند.

از مجموع آنچه مقام‌های نظامی امریکا و ناتو بازگو کرده‌اند می‌توان دریافت که جنگ افغانستان در هشتمین سال آن شاهد چند تحول مهم است:

▪ شمار تلفات نیروهای خارجی در افغانستان به شدت روبه فزونی است. بر خلاف جنگ عراق، میزان کشته‌های امریکایی‌ها و ناتو در افغانستان یک سیر ملایم داشت به گونه‌ای که تا یک سال پیش مجموع تلفات امریکا از ۵۰۰ نفر فراتر نمی‌رفت اما سال جدید این منحنی یک باره سیر صعودی پرشتابی به خود گرفت و رقم تلفات نظامیان امریکا اکنون در مرز ۸۰۰ نفر قرار دارد.

▪ مدیریت سیاسی جنگ در کابل به معنای واقعی از هم پاشیده است. با تنش‌هایی که انتخابات ۲۰ آگوست برجای نهاد، اتاق جنگ دولت افغانستان برای تأثیرگذاری بر میادین نظامی راکد مانده است. با آنکه گفته می‌شود دولت حامد کرزای قریب یک صد هزار نیروی نظامی و پلیس در گلوگاه‌های کشور مستقر کرده است اما این نیروها علاوه بر آنکه از فرماندهی قوی برخوردار نیستند به واسطه شکست‌های پی در پی نیروهای ائتلاف انگیزه‌ خویش را برای مقاومت و جنگیدن با طالبان به کلی از دست داده‌اند. بنابراین اگر تا سال گذشته سخن از ضعف و اهمال دولت مرکزی افغانستان در جنگ می‌رفت اکنون ناظران غربی از بحران رهبری در کابل سخن می‌رانند.

▪ اوباما در نخستین ماه‌های مدیریت جنگ افغانستان با همان معضلی دست به گریبان است که دولت بوش روبه‌رو بود. زمزمه بی انگیزگی اروپایی‌ها در روزهای پایانی بوش برای تمدید حضور نظامی اکنون به یک صدای رسای اعتراض تبدیل شده است. این موضوع تا سال گذشته به صورت سرپوشیده در جلسات ناتو میان امریکا و طرف‌های اروپایی مطرح می‌شد اما اکنون به شعار ثابت تظاهرات ضد جنگ تبدیل شده است. در فهرست کشورهایی که پالس خروج از افغانستان را به اوباما فرستاده‌اند نام شرکای درجه یک امریکا مثل کانادا، ایتالیا و آلمان دیده می‌شود که هر کدام یکی از محورهای استراتژیک جنگ را در دست دارند. در برلین فضا برای همراهی با جنگ افغانستان به اندازه‌ای سنگین شده است که آنگلا مرکل صدراعظم و اشتاین مایر وزیر خارجه او با وعده خروج از افغانستان رأی مردم را گرفتند.

▪ ایالات متحده در نقش رهبری کننده صدهزار نیروی خارجی جنگ با مشکلی تازه به نام «تصمیم‌سازی» دست به گریبان است. اوباما پیشنهاد فرمانده جنگ خویش، مک کریستال را مبنی بر افزایش نیرو و اعزام ۴۰ هزار نظامی تازه نفس نپذیرفته اما درعین حال راهبردی تازه نتوانسته ارائه کند.اوباما که از عمق مخالفت‌ها و نارضایتی‌ها باخبر است در آخرین دیدار با رهبران دموکرات و جمهوریخواه کنگره امریکا اذعان کرد سیاست جدید این کشور در افغانستان که با توجه به شرایط اضطراری موجود تدوین خواهد شد همه مردم امریکا را راضی نخواهد کرد. بلافاصله پس از این دیدار رهبران جناح رقیب اوباما از هر سو او را مورد نقد قرار دادند مک کانل، رهبر جمهوریخواهان تأکید کرده آقای اوباما باید به نظرهای فرماندهان نظامی توجه کند، جان مک‌کین نیز که در انتخابات ریاست جمهوری سال گذشته امریکا رقیب اوباما بود توجه رئیس جمهوری به نظرات فرماندهان نظامی مستقر در افغانستان را پیش شرط تأیید سیاست‌های اوباما قرار داده است.

به این صورت داستان اختلاف گروه کالین پاول با تیم رامسفلد و دیک چنی در جنگ عراق اکنون به صورت دیگری در حال تکرار است. این بار به نظر می‌آید تیم فرماندهان جنگ در افغانستان که راهبرد افزایش نیرو را دنبال می‌کنند با تیم مدیران ستادی اوباما در پنتاگون وشورای امنیت ملی رودررو شده‌اند. این اختلاف پس از اظهارات جیم جونز مشاور امنیت ملی اوباما و رابرت گیتس رئیس پنتاگون آشکارتر شد که هر دو عنوان کردند که کاخ سفید عجله‌ای برای اعزام نیروهای تازه به افغانستان ندارد. گیتس حتی تندتر سخن راند و در واکنش به سخنان ژنرال مک کریستال گفت هرگونه توصیه به رئیس جمهوری امریکا در مورد افغانستان باید صریح اما خصوصی باشد.

● غافلگیر در برابر تاکتیک «جنگ فراگیر»

راهبرد امریکا در ۷ سال گذشته این بود که جغرافیای جنگ را به مناطق پشتون نشین جنوب و شرق افغانستان محدود سازد. آرایش ارتش‌های اعزامی نیز بر همین اساس شکل گرفت. امریکایی‌ها استان‌هایی مثل نورستان، خوست، لوگر و پکتیا را در دست گرفتند، نیروهای ۹ هزار نفری انگلیس در استان جنوبی هلمند مستقر شدند و ارتش ۳ هزارنفری فرانسه به اتفاق ایتالیا و هلند و کانادا، کابل، اورزگان و قندهار را پوشش می‌دهند و آلمانی‌ها نیز استان قندوز را در کنترل دارند.اما پیشروی‌های طالبان و گسترش عملیات‌های کمین و غافلگیری این گروه توانست این آرایش و موازنه نظامی را بر هم زند. طالبان اکنون جنگ را از محدوده مناطق پشتون نشین و ایالت‌های همجوار پاکستان فراتر برده و به خطوط شمال و غرب کشور هدایت کرده‌اند.بر این اساس استراتژیست‌ها اکنون از غلبه تاکتیک «جنگ فراگیر طالبان بر راهبرد جنگ محدود امریکا» سخن می‌گویند که بر پایه آن همه نقاط افغانستان در دایره منازعه ناتو با طالبان قرار گرفته‌اند.

بر این نکته وزارت دفاع افغانستان نیز اقرار دارد آنها شواهدی بدست آورده‌اند که نشان می‌دهد دهها نفر از جنگجویان خارجی برای نا امن کردن ولایات شمالی و غربی افغانستان، در این مناطق مستقر شده‌اند. طالبان در این فاصله توانسته‌اند شماری از نیروهای افراطی کشورهای آسیای میانه را جذب کنند. نگرانی در مورد بدتر شدن اوضاع امنیتی در ولایات شمالی افغانستان اکنون در قالب سلسله عملیات‌های انتحاری در ولایات قندوز و بغلان که قلب شمال این کشور هستند بروز کرده است.

نکته قابل تأمل این است که به دلیل پیچیدگی مبارزه با طالبان در جنوب افغانستان و نوار مرزی پاکستان همه امید اوباما این بود که خطوط شمال را به مرکز پشتیبانی جنگ تبدیل سازد. مذاکرات فرستادگان اوباما به آسیای مرکزی نیز در این راستا پیش می‌رفت که پایتخت‌های کشورهای شمالی را برای هدایت جنگ به خدمت بگیرد. در دو ماه اخیر ناتو به دلیل ناامنی فزاینده در جنوب افغانستان، تلاش کرده مسیر انتقال تدارکات خود را در همکاری با روسیه و کشور‌های آسیای میانه از طریق مرزهای شمالی افغانستان تأمین کند. اما طالبان اکنون همان تاکتیک‌هایی که برای قطع شاهرگ‌های لجستیکی ناتو در پیشاور اجرا کردند اکنون در نوار شمال افغانستان پیاده می‌کنند پیش از آنکه ناتو مسیر تدارکاتی خود را تغییر دهد، شورشیان وابسته به طالبان کاروان‌های تدارکاتی ناتو را در قندوز افغانستان مورد حمله قرار داده، رانندگان را کشته و تانکرهای حامل مواد سوخت برای سربازان ناتو را به آتش کشیدند.

بنابراین گسترش نا امنی‌ها به شمال، می‌تواند یکی از کارت های مورد نظر اوباما را بسوزاند و این نگرانی را برای ناتو به وجود آورد که مسیر شمال افغانستان نیز دیگر برای کاروانهای تدارکاتی آنها بی خطر نیست. پیامد دیگر این اتفاق این است که شمار بیشتری به صف ناراضیان کرزای و اوباما در افغانستان می‌پیوندند زیرا شمال افغانستان پس از فروپاشی طالبان، همواره در وضعیت بهتر امنیتی قرار داشته است و به همین دلیل در انتخابات اخیر کرزای با تکیه بر رأی این مناطق توانست انتخابات نیم بندی را برگزار کند.

● راه تغییر کدام است؟

برآورد اغلب ناظران از سیر جنگ بر این اصل استوار است که این بازی خونین دیگر برنده‌ای نخواهد داشت. با این کارنامه‌ای که دو طرف از کشتار و خشونت برجای گذاشته‌اند نه طالبان امکان بازگشت به قدرت را دارند و نه امریکا و ناتو می‌توانند امید پیروزی را در سر بپرورانند. به باور کارشناسان حداکثر کاری که اوباما و کارگزاران جنگ می‌توانند در ۴ سال آینده به عمل آورند این است که از بار شکست بکاهند و با یک برنامه واقع بینانه هزینه خروج از افغانستان را به حداقل برسانند. در این باره توصیه‌های برژینسکی نیز قابل تأمل است که گفته اوباما باید به رازهای شکست ارتش سرخ یا قدرت استعماری انگلیس توجه کند که کسب پیروزی در این کشور یک رؤیا است. این راهبرد یعنی گریز از شکست لوازمی دارد تصمیم‌گیران باید به آن پایبند باشند. اولین اصل آن چنان که در صحنه عراق تجربه شد اجرای یکی از تعهدات فراموش شده جامعه بین‌المللی یعنی رفع مشکل مزمن فقر و بیکاری در کنار تقویت و تجهیز ارتش و پلیس افغانستان از راه افزایش تعداد و امکانات آن است تا حدی که بتواند رهبری عملیات را به دست گیرد.

متناسب با پیچیدگی اوضاع و نظام بسیار متنوع قومی و قبیله‌ای پیش از هر عملی باید نیازها و خواست‌های مردم مدنظر قرار گیرد چنان که مک‌کریستال اقرار کرده است در تحلیل پدیده افزایش شورش‌ها باید به عوامل و محرک‌های ریشه‌ای آن مثل عدم تحقق خواست‌های واقع‌بینانه مردم، بحران اعتماد میان مردم، حکومت و جامعه بین‌المللی توجه شود.

واقعیت‌ها نشان از آن دارد که اکثریت مردم افغانستان خواهان بازگشت به دوره سیاه طالبان نیستند. اما این نکته نیز روشن شده است که امنیت با افزایش تعداد عملیات نظامی یا تخریب روستاها و شهروندان غیرنظامی برقرار نمی‌شود. اشتباه ناتو این بوده که به چیزی جز راهکار نظامی تکیه نمی‌کند و اشتباه بدتر این است که وقتی سخن از راهکار غیرنظامی به میان می‌آید نگاه شان به دیپلماسی پنهان معطوف می‌شود. مک کریستال در اصلاح این رویه افراط و تفریط از واژه‌ای به نام چرخش به دراماتیک در تعریف مجدد از جنگ افغانستان و نحوه جدید عمل سخن می‌گوید و آن‌را تغییر «فرهنگ عملیات نظامی» می‌خواند. اما نکته‌ای که این فرمانده نظامی از نگاه دور می‌دارد نقش مبرم کشورهای همسایه افغانستان است. این کشورها هر کدام می‌توانند یکی از منابع لجستیک تروریسم از درآمد افسانه‌ای تجارت مواد مخدر گرفته تا تأمین سلاح و سرباز انتحاری را بخشکانند.