جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

نگاهی به نمایش آگاممنونیزم کار محمد میرعلی اکبری


نگاهی به نمایش آگاممنونیزم کار محمد میرعلی اکبری

محمد میرعلی اکبری با افزودن یک ایسم به نام آگاممنونیزم و ابداع واژه «آگاممنونیزم» به سراغ روابط و مناسباتی می رود که اگر چه از خاستگاه حماسی اساطیر یونان برخاسته, اما تلاش دارد تا میان آن مناسبات با جهان اطراف خود پیوندی مفهومی ایجاد کند

«سورن کی یرکه گور» در رساله «ترس و لرز» در ضمن اذعان به شباهت اقدام «آگاممنون» و «ابراهیم» به یکدیگر در قربانی کردن فرزندانشان از وجود افتراقی نام می برد که اولی را به یک قهرمان تراژیک (عمل او را به رعایت«اصول اخلاقی») و دومی را به شوالیه (قهرمان) ایمان (و عمل او را به یک «جهش ایمانی») تبدیل می کند.

با این وجود فرمان آرتمیس مبنی بر قربانی کردن ایفیگنیا (ایفی ژن دختر آگاممنون) آن هم درست در زمانی که خیل کثیر یونانیان در دریای متلاطم، اسیر امواج خروشان و بادهای مخالف شده اند، آگاممنون را بر سر انتخاب دشواری قرار می دهد که «اشیل» در نمایشنامه نخست از تریلوژی «اورستیا»، آن را چنین توصیف می کند؛کی یر که گور، همین انگیزه آگاممنون که در چارچوب اخلاق و در راستای مصالح جامعه و در عین برخورداری او از قدرت انتخاب(انتخاب ناگریز میان بد و بدتر) محقق می شود را مبنا قرار می دهد تا به واسطه آن عمل ابراهیم را که صرفاً از روی ایمان و به سبب اطاعت از فرمان خدا و به عنوان یک آزمایش صورت می پذیرد، در مرحله ای والاتر و فراتر از اقدام آگاممنون قرار دهد.

محمد میرعلی اکبری با افزودن یک ایسم به نام آگاممنونیزم و ابداع واژه «آگاممنونیزم» به سراغ روابط و مناسباتی می رود که اگر چه از خاستگاه حماسی اساطیر یونان برخاسته، اما تلاش دارد تا میان آن مناسبات با جهان اطراف خود پیوندی مفهومی ایجاد کند؛ پیوندی که در عین مکرر نشان دادن یک روند مشخص (نوعی جبر جیوه ای،) و کوشش به منظور نقد اس و اساس نظام پدرسالار در مرحله اتصال به شرایط جامعه ایران، تنها در یک اعتراض شتابزده و قرائت یک بیانیه سیاسی- توسط ایفیگنیا در رثای نسل سوخته متولدین دهه ۵۰ ایران- خلاصه و محدود می شود.

دیوار انتقادات نیز بر سر مرد سنتی جاهل مسلک و لمپن دهه های ۴۰ و ۵۰ ایران، آوار می شود؛ آنجا که آگاممنون میرعلی اکبری همچون مرد جیوه ای فیلم ترمیناتور، در پی هر بار کشته شدن، دوباره جان می گیرد و در نهایت با رنگ موسیقی خراباتی(،) بر لبه تختی به شادخواری می نشیند.

پس نماینده ایران در مصاف با پهلوانان و خدایزادگان یونانی، مرد لوطی مسلکی معرفی می شود که پروسه نزول شخصیت آگاممنون را تحقق می بخشد و یک تنه بار تقصیر بر باد رفتن رویاها و آرمان های یک نسل را به دوش می کشد،این حق میرعلی اکبری است که بخواهد قربانی شدن ایفیگنیا به دست آگاممنون و داغ دیدن مادرش را برجسته کند و آن را به کل داستان تعمیم بخشد، اما از سوی دیگر این حق برای تماشاگر نیز محفوظ است که بخواهد شاهد شکست منطقی ساختار روایی حکایت آگاممنون و جایگزینی روایتی دیگر با چارچوب و علل و انگیزه های مشخص به جای آن باشد؛ تا بدین طریق بتواند تصویر یک کلیتم نسترای داغدیده، یا اشتیاق بی حد و حصر آگاممنون برای جنگ افروزی یا درنده خویی او در قربانی کردن دخترش(در پایان نمایش، زیبایی و ظن فساد ایفیگنیا، علت قربانی شدن او توسط آگاممنون غیرتی عنوان می شود،) یا مواضع ضدجنگ «اجیست» و اساساً شخصیت او را باور کند و قرائت میرعلی اکبری از آنها را بپذیرد؛ چه آنکه در غیر این صورت- آنچنان که در نمایش مشهود است- بستر تمامی ارجاعات به روایت اشیل از سرگذشت آگاممنون معطوف می شود و این گونه است که به نظر می رسد میرعلی اکبری است؛ از این رو نمایش، تلویحاً تماشاگر را برای درک آنچه اتفاق می افتد، به همان حکایت آشنای کهن سوق می دهد و بدین ترتیب کلیتم نسترا که در سه گانه اورستیا، سرانجام توسط الکترا و اورستس- دیگر فرزندانش- به کین خواهی از پدر کشته می شود(و آن دو نیز در نهایت در جریان محاکمه آریوپاگوس در حضور خدایان بر این اساس که قتل مادر جنایتی کوچک تر از قتل شوهر است، تبرئه می شوند)، نمی تواند چنان حق به جانب جلوه کند؛ یا اجیست نمی تواند در آن ظاهر معترض و روشنفکرانه اش، موضعی ضدجنگ اتخاذ کند و به مظهری برای علت خواهی جوانان و به نماینده عصیانگری آنان تبدیل شود،شاید اشکال را بتوان در منطق الصاقی دو فضای ناهمگون بدون هرگونه پیش زمینه و بسترسازی به منظور نزدیک کردن دو فضا به یکدیگر، ریشه یابی کرد و شاید تهی شدن نمایش از مناسباتی که در آغاز این نوشتار شرح آنها رفت، سبب عدم ارتباط میان دو پاره نمایش باشد یا صرف توجه به معلول (غفلت از علل اصلی به دلیل پرداختن به جاهل مسلکی که خود معلول شرایط است نه به وجودآورنده آن) را بتوان گزینه ای نادرست برای حلقه اتصال و استحاله آگاممنون از المپ تا البرز دانست، اما به هر رو همنشینی آگاممنون یونانی با نوع ایرانی آن در شرایطی که چراغ های رابطه تاریکند و صرفاً قرار است از تقابل دو تصویر کولاژ شده، مفهومی در ذهن تماشاگر نقش بندد، نمایش را در وضعیت نامطمئنی قرار می دهد که برای برون رفت از این بن بست آن شخصیت ایفیگنیا (به منظور ایجاد یک خط ارتباطی تحمیلی آن هم در قالبی غیرنمایشی) مجبور به ذکر مصیبت در قالب یک بیانیه مستقیم می شود و این بیانیه، همان خطابه آتشینی است که قرار است در کنار صحنه پایانی نمایش در نهایت این مفهوم را به تماشاگر القا کند که جنگ عوام گرایی، جاهل مسلکی و... از اصلی ترین عوامل عقب ماندگی و سوختن و از دست رفتن آرمان ها و آرزوهای ما متولدین دهه ۵۰ بوده اند.