پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

هاروت و ماروت در قرآن


هاروت و ماروت در قرآن

اگر سیاق آیات را ملاک پیوستگی وارتباط زمانی آنها بدانیم, ممکن است نتیجه بگیریم که چون در آیه نامی از سلیمان به میان آمده است, پس موضوع هاروت وماروت هم مربوط به عصر او است ولی منابع حدیثی این برداشت را نفی کرده و ارتباط آیات را برمحور هم زمانی ندانسته است

خداوند درآیه ۱۰۲ سوره بقره با اشارتی اجمالی، داستان هاروت وماروت را این گونه بیان فرموده است:

(واتّبعوا ما تتلوا الشّیاطین علی ملک سلیمان و ماکفر سلیمان ولکنّ الشّیاطین کفروا یعلّمون النّاس السّحر وما أنزل علی الملکین ببابل هاروت و ماروت وما یعلّمان من احد حتّی یقولا انّما نحن فتنة فلاتکفر فیتعلمون منهما مایفرّقون به بین المرء و زوجه وماهم بضارّی ن به من أحد الاّ باذن اللّه و یتعلّمون مایضرّهم ولاینفعهم و لقد علموا لمن اشتریه ماله فی الآخرة من خلاق ولبئس ماشروا به انفسهم لوکانوا یعلمون)

مردمان از افسونهایی که شیاطین در روزگار حاکمیت سلیمان می خواندند، پیروی کردند والبته سلیمان کفر نورزید، بلکه این شیاطین بودند که راه کفر می پیمودند وبه مردم سحر می آموختند، ونیز آن افسون که در دو فرشته ـ هاروت وماروت ـ دربابل نازل شد، درحالی که آن دو به هیچ کس سحر نمی آموختند، مگر این که به وی یادآور می شدند که برای او آزمایش ومایه آزمونند ونباید او راه کفر را بپیماید (نباید از سحرآموزی سوء استفاده کند) امّا مردمان ازآن دو افسونهایی می آموختند که با آن مرد را از همسرش جدا می ساختند والبته نمی توانستند ب ه کسی آسیب رسانند مگر به اذن الهی، مردمان چیزهایی فرا می گرفتند که برایشان زیان آور بود و منفعتی درپی نداشت و خود می دانستند که خریداران آن جادو را درآخرت بهره ای نیست. خود را به بد چیزی فروختند، اگر اهل فهم ودانش بودند!

بسیاری از مستشرقان براین باورند که لغت هاروت وماروت۴، همان واژه (هرودات) و (امردات) است که در اوستا موجود می باشد وهمین دو واژه، بعدها در زبان پارسی به صورت (خرداد) و (مرداد) درآمده است

● تاریخ رویداد داستان

اگر سیاق آیات را ملاک پیوستگی وارتباط زمانی آنها بدانیم، ممکن است نتیجه بگیریم که چون در آیه نامی از سلیمان به میان آمده است، پس موضوع هاروت وماروت هم مربوط به عصر او است. ولی منابع حدیثی این برداشت را نفی کرده و ارتباط آیات را برمحور هم زمانی ندانسته است. بلکه از برخی احادیث استفاده می شود که موضوع هاروت وماروت به عصر پس ازنوح باز می گردد. چنانکه امام صادق(ع) فرموده است: (بعد از نوح، ساحران وخیال پردازان فزونی یافتند، خداوند دوملک را به سوی پیامبر آن عصر فرستاد تا راز ساحران را برملاسازند و شیوه ابطال سحر را به مردم بیاموزند.) ۱

دراین صورت، این سؤال مطرح می شود که پس چرا نام سلیمان دراین مجموعه آیات یاد شده است؟

درپاسخ باید گفت که تنها ارتباط موضوعی داستان هاروت وماروت، باآنچه در روزگار حکومت سلیمان به وسیله شیاطین رخ داده، سبب شده است که نام سلیمان درآیه یاد شود.

برخی مفسران با این اعتقاد که داستان هاروت وماروت ربطی به عصر سلیمان نداشته است، زمان رخداد واقعه را، عصر ادریس پیامبر دانسته اند.

● واژه هاروت و ماروت

بیش تر مفسران و لغت شناسان عرب، هاروت و ماروت را دو واژه غیرعربی دانسته اند که وارد واژگان عرب شده است و ازاین رو لفظی معرّب یا دخیل شناخته می شوند. ۳

هرچند درمیان لغویان، هستند کسانی که در اصل وجود هرگونه لفظ معرّب را در واژگان زبان عرب ویا درقرآن، منکر شده اند، ولی با توجه به رهیافت نامها و اعلام غیرعرب در فرهنگ تازی وهمچنین آیات قرآن، می توان کلام آنان را، سخن افراط گرانه وغیرقابل اثبات دانست.

بسیاری از مستشرقان براین باورند که لغت هاروت وماروت۴، همان واژه (هرودات) و (امردات) است که در اوستا موجود می باشد وهمین دو واژه، بعدها در زبان پارسی به صورت (خرداد) و (مرداد) درآمده است. برخی دیگر این دو واژه را (اریوخ) و (مریوخ) دانسته اند. ۵

آنچه گذشت، دیدگاههای لغت شناسان است وامّا مفسران در ریشه یابی این دو لغت، اظهارنظر خاصی نکرده اند و فقط آن دو را غیر عربی و نیز غیرمنصرف شمرده اند.۶

بعضی لغویان، ریشه این دوکلمه را (هرت) و (مرت) دانسته وآن دو را عربی شمرده اند به معنای (شکستن)،۷ ولی غیرمنصرف بودن این دو واژه، خود گواه روشنی بر نادرستی این نظریه است. چه این که غیرمنصرف بودن یک لفظ ،دو سبب می طلبد و در اینجا یکی علمیّت است و دیگری عجمی بودن. ۸

بعضی خواسته اند درکنارعلمیّت،عدول را دومین سبب به حساب آورند، ولی با توجه به معیّن بودن موارد عدول درکلمات عرب، اثبات عدول دراین دو واژه آسان نیست. ۹

● ماهیت وشخصیت هاروت وماروت

در زمینه ماهیت و همچنین شخصیت هاروت وماروت اختلاف نظر است چکیده دیدگاهها از قرار ذیل می باشد:

۱) برخی از مستشرقان گفته اند: آن دو در ابتدا ارواح طبیعت بوده اند و سپس به صورت فرشتگان درآمده و آدمیان باستان به عنوان خدا، ایشان را ستایش می کرده اند.۱۰

۲) نظر ابن عباس و حسن بصری: آن دو فرشته نبودند، بلکه دو پادشاه بودند که در سرزمین بابل فرمان می راندند و سحر را درمیان مردم رایج می ساختند.

بنابراین نظریه، لام در لفظ (ملکین) باید مکسور باشد! ۱۱

۳) دیدگاه قرطبی: آن دو نه فرشته بوده اند نه پادشاه، بلکه دو موجود شیطان صفت بوده اند.

توضیح قرطبی برای این تفسیر، بر این پایه استوار است که (ما) در (وماانزل علی الملکین) نافیه باشد ودرآیه تقدیم و تأخیری صورت گرفته باشد ومعنای آیه در نهایت چنین باشد: (وماکفر سلیمان وماأنزل علی الملکین ولکنّ الشیاطین ـ هاروت وماروت ـ کفروا یعلمان النّاس الس ّحر) ۱۲

۴) ابومسلم اصفهانی که درشمار مفسران قرار دارد و فخررازی در تفسیر خود و نیشابوری در غرائب القرآن از سخنان وی بسیار یاد کرده اند و بیش ازهمه درمفاتیح الغیب به وی اشاره شده است، درباره هاروت وماروت معتقد است که آن دو، فرشته بودند ولی هرگز علم سحر برآنان ناز ل نشده وایشان به مردم سحر نیاموختند،زیرا (ماانزل) عطف بر (ملک سلیمان) است و درحقیقت آیه چنین می باشد: (واتّبعوا ما تتلو الشّیاطین علی ملک سلیمان وعلی ما أنزل علی الملکین… )

هاروت وماروت دو فرشته بودند که به مردم سحر می آموختند، تا مردم بتوانند سحر ساحران زمانشان را باطل سازند

ییعنی; شیاطین درقلمرو فرمانروایی سلیمان وهمچنین درزمینه آنچه بر فرشتگان نازل شده بود، تلاوتی شیطانی و دخل وتصرفی ناروا داشتند و یهود درهر دوزمینه از شیاطین پیروی کردند وحق را فروهشتند وباطل را برگزیدند) ۱۳

هاروت وماروت دو فرشته بودند که به مردم سحر می آموختند، تا مردم بتوانند سحر ساحران زمانشان را باطل سازند

۵) محمد جواد مغنیه، نویسنده تفسیر (الکاشف) می نویسد:

من در فهم این آیه متحیّر بودم تا این که با سخن مفتی موصل علامه عبیدی مواجه شدم وآن معنا را پسندیدم.

عبیدی می نویسد:

درزمان حکومت سلیمان، پادشاه بابل چشم طمع به بیت المقدّس مرکز فرمانروایی سلیمان داشت. دومرد کارآزموده را بدان جا فرستاد تا با اظهار پاکدامنی و تقوا مردم را بفریبند، به مردم سحر می آموختند ومی گفتند ما وسیله آزمایش شما هستیم وهدف اصلی آنان، ایجاد فساد درمی ان مردم بود. ۱۴

علامه قاسمی، صاحب تفسیر قاسمی نیز نظیر همین نظریه را پذیرفته است. ۱۵

۶) برخی نیز بر این باور هستند که داستان هاروت وماروت یک داستان نمادین و سمبلیک است و واقعیت خارجی نداشته است!

● دیدگاه درست

دیدگاه درست که مستند به ظاهر آیات و تصریح روایات نیز هست، چیزی است جزآنچه یاد شد. زیرا بر اساس قراءت مشهور، از ظاهر آیات، استنباط استفاده می شود که آن دو، دو فرشته بوده اند که به صورت انسان درمیان جامعه ظاهر شده وجهت آزمودن مردم و جدا ساختن شایستگان از ت بهکاران، به ایشان سحر می آموخته اند ویادآور می شده اند که این سحرآموزی، وسیله ای است برای آزمایش ایشان.

این معنا را با تفصیلی بیش تر، می توان از روایات معصومان(ع) نیز استفاده کرد.

از امام صادق(ع) نقل شده است که فرمود:

(هاروت وماروت دو فرشته بودند که به مردم سحر می آموختند، تا مردم بتوانند سحر ساحران زمانشان را باطل سازند و با این حال به مردم گوشزد می کردند که این دانش هرچند برای دفع زیان و ابطال سحر ساحران است، امّا می تواند خود درجهت سحر به کارگرفته شود واین چیزی است که عامل امتحان و آزمودن آنان می باشد! گروهی این دانش را ازآن دو فرشته آموختند و به جای باطل ساختن سحر دیگران، خود به ایجاد جدایی میان زن ومرد روی آوردند.) ۱۶

از روایت دیگری دراین زمینه استفاده می شود که برخی ازمردم زمان امام، براین گمان بوده اند که (هاروت وماروت) با این که دو فرشته بوده اند، با سحرآموزی به مردم مرتکب گناه شده اند. ولی امام در ردّ این نظر فرمود، هاروت وماروت دو فرشته بوده اند، ولی گناهی مرتکب نشده اند، زیرا به تصریح قرآن فرشتگان معصیت خدا نمی کنند. ۱۷

بسیاری از مفسران ومحدثان این معنا را برای آیه پذیرفته اند و با اندک اختلافی که در برخی از زوایای موضوع دارند، به اتفاق پذیرفته اند که آن دو، فرشته بوده اند و سحرآموزی آنان به مردم، جنبه آزمون و ابتلا داشته است.

این نظریه، هم درمیان عالمان امامیه با حسن قبول رو به رو بوده است وهم درمیان عالمان اهل سنّت.

۱. طباطبایی، محمد حسین، المیزان فی تفسیرالقرآن، قم، اسماعیلیان، ۱/ ۲۳۴.

۲. گنابادی، سلطان محمد، بیان السّعادة، تهران، مطبعة دانشگاه، ۱/ ۴۳.

۳. رازی، ابوالفتوح، روض الجنان و روح الجنان، مشهد، بنیاد پژوهشهای اسلامی، ۲/ ۸۳; آلوسی، محمود، روح المعانی، بیروت، داراحیاء التراث العربی، ۱/ ۳۴۲; نویا، پل، واژه های دخیل در قرآن، تهران، / ۲۸۵ ; خزائلی، محمد، اعلام القرآن، تهران، ۶۵۵ ; نیشابوری، محمد بن حسن، غرائب القرآن و رغائب الفرقان، ۱/ ۳۸۷ ; فخررازی، محمود بن عمر، مفاتیح الغیب، ۳/ ۲۲۰ ; زمخشری، محمود بن ، الکشاف فی تفسیرالقرآن، قم، نشر ادب الحوزهة، ۱/ ۱۷۲ .

۴. خرمشاهی، بهاء الدین، قرآن شناخت، تهران، طرح نو، ۲۳۰ ; خزائلی، محمد، اعلام قرآن، ۶۵۵; نویا، پل، واژه های دخیل در قرآن/ ۴۸۰.

۵. نویا، پل، واژه های دخیل در قرآن/ ۴۰۸ ; خزائلی، محمد، اعلام قرآن/ ۶۵۵.

۶. رازی، ابوالفتوح، ۲/ ۳۸ ; آلوسی، محمود، روح المعانی، ۱/ ۳۴۲ ; زمخشری، الکشّاف، ۱/ ۱۷۲ ; طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیرالقرآن، تهران، ناصر خسرو، ۱/ ، فخررازی، محمود بن عمر، مفاتیح الغیب، ۳/ ۲۲۰.

۷. آلوسی، محمود، روح المعانی، ۱/ ۳۴۲.

۸. همان و رازی، ابوالفتوح، روض الجنان، ۲/ ۸۳ ; فخررازی، محمودبن عمر، مفاتیح الغیب، ۳/ ۲۲۰ ; بیضاوی، تفسیر البیضاوی، بیروت، مؤسسة الاعملی، ۱/ ۱۲۸

۹. آلوسی، محمود بن عمر، روح المعانی، ۱/ ۳۴۲.

۱۰. نویا، پل، واژه های دخیل/ ۴۰۸.

۱۱. رازی، ابوالفتوح، روض الجنان، ۲/ ۸۰; موسوی، سید مرتضی، امالی، قم، مکتبة آیة اللّه نجفی مرعشی، ۲/ ۷۷; مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، بیروت، مؤسسة الوفاء، ۵۶/ ۲۷۱.

۱۲. قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، بیروت، داراحیاء التراث العربی، ۲/ ۵۰; آلوسی، محمود، روح المعانی، ۱/ ۳۴۳.

۱۳. طباطبایی، محمد حسین، المیزان، ۱/ ۲۳۹، طبرسی، مجمع البیان،۱/ ۳۳۷ و…

۱۴. مغنیة، محمد جواد، الکاشف فی تفسیرالقرآن، بیروت، دارالعلم للملایین، ۱/ ۱۶۱.

۱۵. قاسمی، تفسیرالقاسمی، ۲/ ۲۱۰.

۱۶. فیض کاشانی، محمد بن مرتضی، تفسیرالصافی، بیروت، مؤسسة الاعلمی، ۱/ ۱۷۲ ; مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ۵۶/ ۲۶۶.

۱۷. موسوی، سید مرتضی، امالی، ۲/ ۷۷.

تنظیم برای تبیان: شکوری