جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
نینوا در نوای عطار نیشابوری
در تاریخ دیرین و پرفراز و نشیب کهندیار ایران، کم نبودهاند بزرگانی که در سیر الی الله، شیفته و شیدا شده و آسیمهسر گام در طریق عرفان نهاده تا با فناء فی الله، نه تنها خود را از قید و بند زندگی مادی برهانند، بلکه با روی برتافتن از آن طعم و لذت وصل معشوق جاودانه را نیز دریابند.
آنچه روشن است، ادبیات پرمایه پارسی بیش از همه مدیون و مرهون این بزرگان است، زیرا همان گونه که بسیاری از اندیشمندان نامآور و از جمله آنان ذبیحالله صفا در مجموعه عظیم و ارزشمند تاریخ ادبیات ایران آوردهاند، شعر پارسی در بنمایه و پیکر خود وامدار اندیشههای دینی و عرفانی است. حضور تاریخی شاعران برجسته و عارفان نامآوری چون مولوی، عطار، ابوسعید ابوالخیر، حافظ، شاه نعمتالله ولی، ابوالحسن خرقانی، سنایی غزنوی و بسیاری دیگر که ذکر نام یکایک آنان خود مثنوی هفتاد من کاغذی را میطلبد، بر درستی گفتار فوق گواه است.
در سیاهه بلند بالای اسامی عارفان پارسیسرا، نام سه تن دوچندان میدرخشد و به تعبیر محمدرضا شفیعیکدکنی، شاعر و استاد برجسته ادبیات، در دریای پهناور ادب عرفانی، سه موج بزرگ، سه خیزاب بلند شگفتیزا وجود دارد؛ سنایی غزنوی، عطار نیشابوری و مولانا جلالالدین محمد بلخی. شعر این سه نامدار اوج و قله شعر عرفانی پارسی است و میراث اندیشه اینان بالاترین میراث معنویتبار انسان در عرصه جهانبینی عرفانی. مولانا خود نیز اشارتی بدین مضمون داشته است:
عطار روح بود و سنایی دو چشم او / ما از پی سنایی و عطار میرویم
آنچه واکاوی و کنکاش در آثار این سه عارف پرآوازه به دست میدهد، آن است که در ژرفای اندیشه و عمق گفتههایشان، مهر و هواخواهی امام حسین(ع) کاملا هویدا و نمایان است. در حقیقت سنایی، عطار و مولوی، از امام حسین(ع) به مثابه نماد انسان کامل یاد کردهاند. نگارنده پیش از این در تاریخهای ۲۳/۹/۸۹ و ۱۳/۹/۹۰ طی دو مقاله جداگانه با عناوین، نینوا در نوای مولوی و نینوا در نوای سنایی غزنوی که در همین روزنامه به چاپ رسید، به واکاوی دیدگاه مولانا و سنایی درباره امام حسین(ع) پرداخته و در آن دو وعده داده بود که گر فرصتی مهیا شود به بازبینی افکار عطار نیشابوری نیز در این باره خواهد پرداخت. خدای را سپاس که مجال آن فراهم آمد.
فریدالدین ابوحامد محمد بن ابراهیم نیشابوری مشهور به عطار، اواخر سده ششم و اوایل قرن هفتم هجری میزیست. جستجو و کاوش در رسائل و دیوانهای منثور و منظوم او که مورد تحسین و ستایش بزرگان نامآور قرار گرفته، پژوهشگر را بدین نکته رهنمون میسازد که در ژرفای اندیشه و عمق گفتههای این عارف و شیدای شهیر، مهر و هواخواهی اهل بیت پیغمبر اکرم(ص) و آل علی(ع) کاملا هویداست. دلایل و براهین زیادی برای اثبات این مدعا وجود دارد و از آن جمله میتوان به ابیات ذیل اشاره کرد:
اولیاء با انبیاء هر دو یکند/ هر دو نور ذات بیچون بیشکند/ مصطفی ختم رسل شد در جهان/ مرتضی ختم ولایت در عیان/ جمله فرزندان حیدر ز اولیا/ جمله یک نورند حق کرد این ندا/ پاک و معصوم و مطهر چون نبی/ این سخن را مینداند هر صبی
عطار در شعری دیگر که در نعت اولاد علی مرتضی(ع) سروده نیز علاقه وافر خود به خاندان پیامبر(ص) را هویدا کرده است. در این شعر او اسامی یکایک امامان دوازدهگانه(ع) را ذکر کرده و به مدح آنان سخن گشوده است. در بخشی از این شعر عطار بصراحت اذعان داشته که اهل بیت پیامبر(ص) پیشوایان خلق و شمعی فروزان برای رهپویان دین هستند:
سالکان کار حق ایشان بدند/ مظهر انوار حق ایشان بدند/ پیشوای خلقشان میدان یقین/ آنکه ایشانند شمع راه دین
از آنچه گفته آمد، مقام و منزلت والای خاندان حضرت محمد(ص) نزد عطار پدیدار گشت، اما بایسته و شایسته است یاد شود، سیمای امام حسین(ع) و واقعه جانسوز عاشورا در تفکر او واجد جایگاهی خاص و ویژه است. درحقیقت فراز و رفعت مقامی که حسین بن علی(ع) در اندیشه عطار دارد، بس خیالانگیز مینماید. این مفهوم را اشعاری که او سروده به وضوح مشخص و نمایان میکند.
کاشکی ای من سگ هندوی او/ کمترین سگ بودمی در کوی او/ یا در آن تشویر آبی گشتمی/ در جگر او را شرابی گشتمی
بویژه در آن زمان که بر دشمنان و قاتلان نواده پیامبر(ص) میتازد و آنان را لعن و نفرین میکند:
کفرم آید هرکه این را دین شمرد/ قطع باد از بن زفانی کین شمرد/ هرکه در رویی چنین آورد تیغ/ لعنتم از حق بدو آید دریغ
آنچه نمایان است، روایت عطار از عاشورا بسیار تراژیک و غمبار است. او ماجرای عاشورا را با تلخی تمام روایت میکند:
کیست حق را پیمبر را ولی/ آن حسنسیرت حسین بن علی/ آفتاب آسمان معرفت/ آن محمد ـ صورت و حیدرصفت/ نه فلک را تا ابد مخدوم بود/ زآن که او سلطان ره معصوم بود/ تشنه او را دشنه آلوده به خون/ نیم کشته گشته سرگشته به خون/ آن چنان سر را که بُرد بیدریغ/ کافتاب از درو آن شد زیر میغ/گیسوی او با به خون آلوده شد/ خون گردون از شفق پالوده شد
با این وجود نیازمند یادکرد است، غم انگیز بودن ماجرای کربلا مشخصه اصلی باور عطار نیست، بلکه عمده توجه او معطوف به تفکر و روش امام حسین(ع) است. حسین(ع) از منظر عطار کسی است که به مقام یقین رسیده و به این جهت توانسته است از مراتب ظاهر و باطن وارهد و مقام رضای پروردگار را به دست آورد:
جان خود ایثار کردند از یقین/ درگذشتند از مکان و از مکین
عطار، حسین بن علی(ع) را الگو برمی شمرد و منش و روش ایشان را شایسته تقلید. به باور وی، آن کس که به راستی رهرو راه حق است باید مانند حسین(ع) خود را آماده فدا و فنا ساختن بهر حق کند. به دیگر سخن در آموزههای عرفانی عطار، شهادت امام حسین(ع) بلندا و اوج عرفان عملی به شمار میآید و از اینروست که به مریدان خویش سفارش میکند چونان حسین(ع) نفس خویش را فدا سازند و با فنای خود به وصل خدا رسند.
ور پرسندت که چیست ایمان/ گو روی ببین و نعرهزن باش/ گر روی بدین حدیث داری/ چون ابراهیم بتشکن باش/ ورگویندت بباید سوخت/ تو خود ز برای سوختن باش/ ورکشتن تو دهند فتوی/ در کشتن خود به تاختن باش/ مانند حسین بر سر دار/ در کشتن و سوختن حسن باش / انگشت زن فنای خود شو/ و انگشتنمای مرد و زن باش
به تعبیر دیگر عطار، شهادت حسین(ع) را بهسان نمونه و الگوی منحصربهفردی در پیشروی رهپویان طریق حق معرفی میکند که در تاریخ جهان همانندی برای آن یافت نمیشود. البته عطار تقلید از حسین(ع) را تنها به سبب فداکاری جانانه یا شهادت آن امام بزرگوار به توسط اشقیای بدنهاد و ستمکاران بدذات جایز نمی پندارد، بلکه از دید او آنچه این مهم را بایستهتر و ضروریتر می سازد، جهاد جانانه امام با نفس و سربلندی و پیروزی نهایی ایشان در این آوردگاه سخت و جانفرساست. این مهم میسر نشده مگر بهواسطه عشق الهی سرشاری که تمام وجود امام حسین(ع) را در بر گرفته است:
کار ما بگذشت از فرهنگ و سنگ/ بیدلان عشق را فرهنگ نیست/ راست ناید نام و ننگ و عاشقی/ درد در ده جای نام و ننگ نیست/ نیست منصور حقیقی چون حسین/ هر که او از دار عشق آونگ نیست
و دقیقا به همین سبب به زیبایی تمام باور خویش از ماجرای کشته شدن حسین(ع) مینماید و اذعان میدارد که خون حسین(ع) تا قیامت خواهد جوشید:
گر هستی تو اهل پرده راز/ از این پرده به راز میده آواز/ بسی خون کردهاند اهل ملامت/ ولی این خون نخسبد تا قیامت/ هر آن خونی که بر روی زمانه است/ برفت از چشم و این خون جاودانه است/ چو ذاتش آفتاب جاودان بود/ زخون او شفق باقی از آن بود/ چو آن خورشید دین شد ناپدیدار/ درآن خون چرخ میگردد چو پرگار
و صدالبته باز از همین روی است که خود را حسینیمذهب و بنده شهید کربلا میخواند و هرکس را که تلاش ندارد تا حسینوار زندگی کند با یزید همسان میکند:
ما حسینی مذهبیم و پاک دین/ با خوارج بستهایم اینجای کین/ ما شهید کربلا را بندهایم/ خویش را برخاک او افکندهایم/ من حسینی تو یزیدی ای پلید/ گشتهای باب جهنم را کلید
میتوان گفت به باور عطار، معرفت دقیق به شخصیت امام حسین(ع) و ماهیت راستین عاشورا برای هر فرد تنها در صورتی ممکن میشود که بریدن از هر آنچه دلبستگی آرد را پیشه کند. در واقع پیرو چنین تفکری است که عطار از خداوند میخواهد فریادرس عاشقان در رمزگشایی از این سر باشد:
یا رب این سر را تو میدانی و بس/ خستگان عشق را فریاد رس
بهعنوان پایانی بر این مختصر و به مثابه برآیند کلام میتوان اذعان داشت که عطار نیز بهسان سنایی و مولانا مومنان را به این نکته هشدار میدهد که بیقراری در عزای حسین بن علی(ع) برای نیل به راه حق کافی نیست، بلکه تفکر در چند و چون ورود امام به این مسیر وصال است که اگر درست درک شود، راهنمای ارزشمندی خواهد بود.
امیر نعمتی لیمائی
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
بنیامین نتانیاهو رهبر انقلاب انفجار مجلس شورای اسلامی نیکا شاکرمی دولت سیزدهم روز معلم معلمان دولت بابک زنجانی مجلس شهید مطهری
ایران هواشناسی بارش باران آتش سوزی هلال احمر قوه قضاییه تهران پلیس شهرداری تهران سیل آموزش و پرورش فضای مجازی
سهام عدالت قیمت طلا قیمت خودرو قیمت دلار بازار خودرو حقوق بازنشستگان خودرو دلار سایپا بانک مرکزی ایران خودرو کارگران
سریال نمایشگاه کتاب شهاب حسینی مسعود اسکویی تلویزیون تئاتر سینمای ایران سینما دفاع مقدس
رژیم صهیونیستی اسرائیل غزه فلسطین آمریکا جنگ غزه حماس چین ترکیه نوار غزه انگلیس اوکراین
فوتبال استقلال پرسپولیس علی خطیر سپاهان باشگاه استقلال تراکتور لیگ برتر لیگ قهرمانان اروپا لیگ برتر ایران رئال مادرید بایرن مونیخ
هوش مصنوعی گوگل کولر اپل همراه اول تلفن همراه تبلیغات اینستاگرام ناسا
فشار خون کبد چرب دیابت بیمه