دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

دغدغه های متوسط


دغدغه های متوسط

گروه های مختلف زنان در جامعهٔ ما خواست ها و مشكلات متنوعی دارند ولی در مقاطع تاریخی و در جغرافیاهای گوناگون بعضی از خواست ها پررنگ تر می شود و این بستگی به توان آن گروه هایی دارد كه امكاناتشان را به كار برده اند و تلاش كرده اند تا بتوانند برای خود صدایی در جامعه ایجاد كنند و مسئلهٔ خودشان را مطرح كنند درحال حاضر, صداهای كمی از زنان می شنویم

«مسائل زنان ایران» ازجمله محورهایی است كه بخش فرهنگ و اندیشه در شماره‌های پیشین مجله و در قالب مقاله، مصاحبه یا میزگرد بدان پرداخته است. اما پرداختن دوباره به این موضوع، به جهاتی، ضروری می‌نماید: از سویی، آنچه سالیانی پیش با نام «مسائل زنان» مطرح بوده ضرورتاً مسائل امروز زنان ایران نخواهد بود و ممكن است با تغییر شرایط جای خود را به مسائلی دیگر سپرده باشد. از سوی دیگر، شاید بجا باشد اصلِ تلاش برای دستیابی به فهرست مشخصی از «مسائل زنان ایران» از نو كاویده شود؛ یعنی بررسی شود كه ارائهٔ این فهرست یا اولویت‌بندی در حوزهٔ مسائل زنان تا چه حد ضروری است.

این گفت‌وگو بر محور نكات فوق شكل گرفته است. نوشین احمدی، با تأكید بر اینكه به‌دلیل جایگاه خود صرفاً خواست‌ها و مسائل زنان طبقهٔ متوسط جامعه را در نظر دارد و بر آن نیست كه نمایندهٔ گروه‌ها و طبقات دیگر نیز باشد، از منظر یك فعال اجتماعی، به «مسائل زنان طبقهٔ متوسط ایران امروز» می‌پردازد.

●طبقات مختلف اجتماعی، گروه‌ها و گرایش‌های گوناگون، هریك، مسائل خاص خود را دارند. با وجود این، چگونه می‌توانیم از «مسائل زنان ایران» سخن بگوییم؟

▪گروه‎های مختلف زنان در جامعهٔ ما خواست‎ها و مشكلات متنوعی دارند. ولی در مقاطع تاریخی و در جغرافیاهای گوناگون بعضی از خواست‌ها پررنگ‎تر می‎شود و این بستگی به توان آن گروه‎هایی دارد كه امكاناتشان را به‌كار برده‌اند و تلاش‎ كرده‎اند تا بتوانند برای خود صدایی در جامعه ایجاد كنند و مسئلهٔ خودشان را مطرح كنند. درحال‌حاضر، صداهای كمی از زنان می‎شنویم. البته گروه‎هایی از زنان توانسته‎اند مسائل خود را مطرح كنند كه با توجه به این مسائل می‎توان فهرستی از آنها به‎دست آورد ولی این خواست‎ها مسلماً مجموعهٔ كاملی از خواست‌های‎ همهٔ زنان نیست؛ چرا كه اصولا ً چارچوب ازپیش‌تعیین‎شده‎ای برای درخواست‎های زنان وجود ندارد و بیان این خواست‌ها به زمان و مكان و میزان توان نیروها و گروه‎های زنان بستگی دارد كه معمولا ًدر جریان حركتشان گسترش پیدا می‎كند و به گروه‎های دیگر تسرّی می‌یابد و، به تبع آن، مسائل و خواست‎های جدیدتری هم مطرح می‎شود.

در ایران، طبقهٔ متوسط، به‌دلیل امكاناتی كه در اختیار دارد، توانسته برخی از مسائل خود را مطرح كند. برای زنان طبقهٔ متوسط، در مقایسه با دیگر گروه‎های فرودست‎تر زنان، همواره فرصت و امكان دسترسی به اطلاعات بیشتر فراهم بوده است. به همین دلیل این گروه توانسته برای خود صدایی ایجاد كند و، افزون بر این، توانسته به خواست‎هایش عمومیت بیشتری بدهد.

در واقع، آنچه اكنون در ایران به نام خواست‎های زنان مطرح می‎شود بیشتر خواست‎های طبقهٔ متوسط زنان است كه البته این خواست‌ها لزوماً برای دیگر گروه‎های زنان كم‌‌اهمیت نیست، چرا كه خواست‎هایی ابتدایی و به‌نوعی فراطبقاتی است، هرچند شاید برخی از آنها خواست‎های مبرم و بی‎واسطهٔ زنان فرودست نباشد.

●فكر می‌كنید می‌توان به فهرستی از مسائل مشترك میان همهٔ گروه‌ها و طبقات دست یافت و در تهیهٔ این فهرست اولویت‌بندی خاصی را در نظر داشت؟

▪ باید بگویم كه من اصولا ً زیاد با اولویت‎بندی موافق نیستم، چون همیشه در تاریخ معاصر این‎طور بوده كه احزاب یا گروه‎ها می‎نشستند اولویت تعیین می‎كردند و بقیه را با این اولویت‎بندی‎ها سركوب می‎كردند. بنابراین، اگر الان هم بخواهیم در حوزهٔ‎ زنان همین كار را بكنیم، دوباره همان تجربه‎های گذشته را تكرار خواهیم كرد. البته اولویت‎بندی همیشه به‌نوعی وجود دارد، یعنی گروه‎های زنان در مسیر حركتشان به‌هرحال ناچار به انتخاب مسائلی می‎شوند، چون نمی‎توان همزمان به همه‌چیز پرداخت. در هر مقطعی هم، بسته به شرایط مكانی و زمانی، ضرورتاً از چند گزینه یكی انتخاب می‎شود. در برابر هر حركت یا هر گروه یا سازمانی گزینه‎هایی وجود دارد كه آنها براساس ظرفیت و توان خود دست به انتخاب خواهند زد.

پس، در نتیجهٔ اولویت‌بندی گروه‎های مختلف، مجموعهٔ متنوع و هماهنگی به‎وجود می‎آید و از آن میان نیز در یك مقطع خاص، بحرانی ممكن است با توجه به شرایط باز هم انتخاب صورت گیرد. ولی من با تعیین اولویت‎های صوری و تهیهٔ‎ فهرستی از آنها، برای اینكه مثلا ً بگوییم جنبش زنان باید این اولویت‎ها را در نظر داشته باشد، مخالفم؛ به این دلیل كه در آن نوعی اقتدارگرایی و سركوبگری وجود دارد. به‌نظرم، نیازی به این كار نیست، چون در برخی شرایط خاص، شكاف‎ جنسیتی فعال می‎شود و گروه‎های مختلف و فعال را به هم نزدیك می‎كند و آنها به‌عنوان گروه‎های اجتماعی مجبور به انتخاب از میان گزینه‎های موجود می‌شوند. این انتخاب، هم به‌نوعی تحت تأثیر عوامل اجتماعی و سیاسی و فرهنگی جامعه صورت می‌گیرد و هم به میزان تلاشی بستگی دارد كه گروه‎های فعال، از پیش، انجام داده‎اند.

●بدین ترتیب، چارچوب گفت‌وگوی ما نیز مشخص‌تر شده است. در واقع، شما وقتی از «مسائل امروز زنان ایران» سخن می‌گویید به مسائل زنان طبقهٔ متوسط اشاره می‌كنید. درست است؟

▪بله، مسلماً، چون من یك زن از طبقهٔ‎ متوسط هستم و خواست‎هایی هم كه مطرح می‎كنم خیلی از جایگاه اجتماعی‎ام دور نیست. ما زنان باید یاد بگیریم كه نمایندگی كردن را كنار بگذاریم. البته، به‌نظرم، ما طوری بار آمده‎ایم كه به‌راحتی نمی‎توانیم این را لحاظ كنیم اما حداقل می‎توانیم آن را محدود كنیم. به‌نظرم، اگر بتوانیم موقعیت خودمان را خوب بشناسیم و مسائل زنان را با توجه به جایگاه و توان و ظرفیت محدود خودمان مطرح كنیم، احتمالا موفقیت‎‌ها و دستاوردهای ما به‌طور غیرمستقیم به بقیهٔ گروه‎های زنان كمك می‌كند،‌ البته اگر حركتمان را با روش‎هایی تنظیم كنیم كه بتواند به جامعهٔ زنان قدرت بیشتری بدهد.

با فعال شدن شكاف جنسیتی در جامعه، این شكاف به گروه‎های مختلف زنان تعمیم پیدا می‌كند و آنها می‌توانند خواست‎های خودشان را مطرح كنند. اینكه ما به‌عنوان یك زن طبقهٔ متوسط مثلا ً بیاییم نمایندهٔ همهٔ گروه‎های مختلف قومی، مذهبی و طبقاتی باشیم، درست نیست. شاید تنها كمكی كه می‎توانیم بكنیم این است كه صداهای ضعیف را سركوب نكنیم و اگر امكاناتی داریم آن را تقسیم كنیم تا فضایی برای دیگران ایجاد شود، یعنی فكر نكنیم خواست‎های ما خواست‎های همهٔ زنان است. اما اینكه خواست‎ ما خواست‎ همهٔ‎ زنان نیست، لزوماً به معنی ندیدن خواست‌های آنان و تلاش نكردن برای تحقق این خواست‌ها نیست.

●جامعهٔ‎ امروز ما دوران گذار را طی می‎كند و در این دوران طبقهٔ متوسط البته جایگاه ویژه‎ای دارد و دغدغه‎ها و خواست‎هایی را می‎توان به‌عنوان مطالبات این طبقه در هر مقطع زمانی مشخص كرد. نسبت خواست‎های زنان طبقهٔ متوسط با كل خواست‎های این طبقه، فارغ از دسته‎بندی جنسیتی، چیست؟

▪اصولا ً، تغییر در هر جامعه‎ای از طریق درخواست‎های كلی و انتزاعی صورت نمی‎گیرد. برای طبقهٔ متوسط، دموكراسی مهم است، آزادی بیان مهم است، ولی اینها بدون حضور نیروهای فعال و مستقل اجتماعی مقولاتی انتزاعی هستند. وقتی این خواست‎های كلی به خواست‌های انضمامی و موقعیتی بدل می‎شوند واقعیت و مفهومشان آشكار می‎شود و می‎توانند به تحول بینجامند. همه می‎توانند بیایند و از دموكراسی به‌صورت كلی حرف بزنند؛ اما تحقق دموكراسی به نیروهای مختلف اجتماعی بستگی دارد. دموكراسی از درون نیازهای آنان مفهوم پیدا می‎كند؛ یعنی در جریان حركت‎های آنان است كه تغییر برای دموكراسی شروع می‎شود. دموكراسی در زندگی روزمره و در مسیر تجربه‎های اجتماعی ملموس می‎شود. گروه‎های مختلفی كه در درون طبقهٔ متوسط جای می‎گیرند در بسیاری از دغدغه‎ها و خواست‎ها، فارغ از تفكیك جنسیتی، اشتراكاتی دارند، البته به‌صورت كلی و انتزاعی. این انتزاعی‎ها نمی‎تواند جامعه را متحول كند. فرق فمینیسم و اندیشه‎های سنتی و مردانه این است كه معمولا ً اندیشه‌های مردانه می‌خواهند خواست‎های نیروهای اجتماعی مختلف را در دغدغه‌های انتزاعی و كلی حل كنند ولی با این كار روند دموكراسی‎خواهی را از نیروهای اجتماعی آن تهی می‌كنند و تحولی هم نمی‌توانند ایجاد كنند.

در واقع، بحث بر سر چگونگی تحقق دموكراسی است. دموكراسی، نه تنها برای طبقهٔ متوسط، بلكه برای طبقات دیگر هم مهم است، اما مفهوم آن برای هر گروهی ممكن است متفاوت باشد. توافق بر سر آنچه دموكراسی نامیده می‌شود، اگر از دل این نیروهای اجتماعی بیرون نیاید، مشكل‎ساز می‎شود. مفهوم دموكراسی در هر جامعه‎ای و در هر مقطع زمانی باید از برایند خواسته‎های نیروهای مختلف اجتماعی حاصل شود؛ یعنی باید گروه‎های اجتماعی فعال شوند تا بتوان بر سر آن به توافق رسید و مفهوم آن عینیتی اجتماعی پیدا كند و محقق شود. تجربهٔ صدساله نشان داده است كه باید گروه‎های اجتماعی گوناگون مانند زنان به‎طور مستقل فعال شوند تا بتوان به توافقی در مورد دموكراسی و تحقق آن رسید. به‎هرحال، بحث ما زنان این است كه اگر این روند را طی نكنیم و تجربهٔ گروه‎های گوناگون زنان معنادهندهٔ خواست مشترك ما نباشد، تحول ماندگاری صورت نمی‎گیرد؛ یعنی اگر قرار نباشد دموكراسی در خانهٔ من به‌عنوان یك زن حاكم شود، در جامعه اتفاق چندانی نخواهد افتاد. پس تفاوت در روش اتخاذشده برای تغییر است.

ببینید، مردها دارند از یك‌سری مشكلات رنج می‎برند، زنان هم یك‌جور رنج می‎برند، اما تجربه‎هایشان متفاوت است. در نهایت، ممكن است همه یك چیز بخواهند ولی تجربه‎هایشان از موضوعی مثل دموكراسی یكی نباشد. گروه‎های مختلف زنان می‎توانند براساس منافع و تجربه‎های گوناگون خواسته‎هایشان را، كه در مواردی با مردان مشترك است، پیگیری كنند. در واقع، وقتی دموكراسی با در نظر گرفتن خواست گروه‎های مختلف متبلور می‎شود، آن موقع است كه واقعاً معنا می‎یابد.

●اگر موافق باشید، برویم سراغ مسائل زنان طبقهٔ متوسط ایران امروز.

▪ بله، این‎طور بهتر است، چون فكر می‎كنم ما باید یاد بگیریم كه در جای خودمان بایستیم و نمایندهٔ خودمان باشیم. اگر ظرفیت‎ و توان و منافع خودمان را بشناسیم و كار خود را خوب انجام دهیم و بتوانیم در حد توان فضا را باز كنیم، مسلماً جای بیشتری برای گروه‎های دیگر زنان از طبقات دیگر فراهم می‎شود. البته هزینهٔ تحولات را معمولا ً طبقهٔ متوسط می‎پردازد. با وجود این، همیشه این طبقه مورد طعن بوده، شاید به‌دلیل رمانتیسیسم حاكم بر مبارزات اجتماعی در ایران.

جامعهٔ ما معمولا ً به قیم‎سالاری عادت دارد. ما هیچ‎وقت یاد نگرفته‎ایم و نمی‎توانیم قیم خودمان باشیم و برای سرپوش گذاشتن بر این ناتوانی هم به دنبال قیمومت دیگرانیم. دولت‎های ما هم معمولا ً همین‌طور هستند. اینكه گروهی بخواهند مشكلات دیگران را حل كنند، درحالی‎كه هنوز یاد نگرفته‎اند مشكل خودشان را حل كنند، مسئله‎ساز می‎شود. طبقهٔ متوسط نمی‎تواند مشكلات سادهٔ خودش را حل كند، بعد می‎خواهد برود نمایندگی طبقهٔ كارگر را هم بر عهده بگیرد. این همیشه مشكل ما بوده است.

البته منظورم آن نیست كه خواست گروه‎های مختلف زنان را نادیده بگیریم بلكه معتقدم این خواست‎ها وقتی قابل شناسایی است كه از دل جنبش‎های اجتماعی گروه‎های متفاوت زنان بیرون بیاید. درحالی‎كه ما می‎بینیم یك محفل كوچك می‎آید مثلا ً یك زن ترك، كُرد یا كارگر را به نمایندگی از زنان ترك، كُرد یا كارگر می‎آورد كنار خود، بعد فكر می‎كند كه گروهش می‎تواند نمایندگی همهٔ زنان را بكند و به‎اصطلاح گروهی چند قومیتی شده و در نتیجه حقانیتش ثابت شده است! شاید فكر می‎كنند با حضور یك زن كُرد، ترك یا یك زن كارگر مسئله به همهٔ زنان تعمیم داده می‌شود و نمایندگی‎شان كامل می‌شود و دیگر همهٔ حقیقت را به‎دست می‌آورند؛ درصورتی‎كه، برای دستیابی به چنین توافقی بر سر خواسته‎ها و چندصدایی شدن جنبش زنان، باید ابتدا گروه‎های مختلف فعال شده باشند و پس از آن بحث ارتباط بین این جنبش‎ها مطرح می‎شود. در واقع، این بحث بحثِ ارتباط بین جنبش‎های مختلف زنان است نه ارتباط بین افراد و اشخاص از قوم‎ها، طبقات و مذاهب گوناگون. با حضور و ورود چند زن ترك، كُرد و... جنبش زنان چندصدایی نمی‎شود. یك فرد، اگر پشت سرش، گروه فعالی نباشد، طبعاً نمی‎تواند نمایندهٔ گروه قومی و طبقاتی خود باشد و دعوی آن داشته باشد كه خواسته‎های آن گروه قومی یا طبقاتی را نمایندگی و شناسایی می‎كند؛ او می‎تواند نمایندهٔ خود به‌عنوان یك زن از آن طبقه یا قوم باشد.

محمدحسین صبوری


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 4 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.