پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
بی گدار به آن ورآب نزنید
حتما شما هم در میان خانواده و دوستان خود افرادی را میشناسید که مدتی است مهاجرت کردهاند و به اتفاق خانوادهشان از ایران رفتهاند؛ یا شاید کسانی را بشناسید که در تدارک چنین سفری هستند و برای رفتن آماده میشوند. لزومی ندارد دلیل خاصی را که موجب شده به فکر مهاجرت بیفتند، بدانیم ولی کافی است حدس بزنیم که آنها در رویای یک زندگی بهتر برای خودشان و فرزندانشان تن به این سفر دادهاند. بسیاری از آنهایی که خود را مهیای رفتن میکنند فقط به رفتن فکر میکنند و به اینکه دنیای جدید و زیبایی در انتظارشان است. گویا ویزای بهشت گرفتهاند و قرار است از این پس روی ابرها راه بروند. واقعبینی اقتضا میکند که قبل از رفتن برخی واقعیتها را بدانیم. داستان «مرتضی» و همسرش را در «داستان زندگی» این هفته بخوانید و از توصیههای دکتر بدریالسادات بهرامی، روانشناس مشاوره خانواده و دکتر شریعت، روانپزشک، بهره بگیرید:
«پنج سال پیش عشق خارج رفتن به سرم زد. یکی از دوستانام آنجا بود و میگفت دیوانگی محض است که در ایران بمانی. تو یک مهندسی، همین حالا بلند شو و راه بیفت. احساس مغز متفکر بودن و اینکه دارم تباه میشوم به من دست داد. در ابتدا همسرم رضایت نداشت و میگفت نمیتواند دوری از خانواده را تحمل کند. اگر برای مادر پیرش اتفاقی بیفتد یک ساعته میتواند از کرج به تهران بیاید و او را ببیند اما چه طور میتواند از اروپا به همین سرعت برگردد؟ از من اصرار و از او انکار؛ تا اینکه بالاخره راضیاش کردم، عکسهای پرزرق و برق آنجا، شرایط امن اقتصادی و اینکه میتواند با پولدار شدناش حتی به مادر پیرش کمک مالی کند و صحبتهای دوستام او را قانع کرد. به هر کلکی بود و با هزار بدبختی رفتیم. او یک کارمند ساده بود و من مهندس. حقوق متوسطی داشتیم و خانهای اجارهای و زندگیای به سادگی خیلی از شماها. دوستام میگفت کمکام میکند اقامت بگیرم و حتی اگر نشد دولت اینجا آن قدر حقوق بیکاری میدهد که میتوانید کیف کنید و لذت ببرید.
نمیخواهم بگویم چهها کشیدیم و چه قدر سخت بود؛ روزی چند بار خودم را نفرین میکردم که چرا شغل خوبام را رها کردم و اینجا جوشکاری میکنم. تازه خدا را شکر که در هنرستان این حرفه را آموخته بودم و دوستام آشنایان زیادی در این کار داشت وگرنه نمیدانم شاید شغلام ظرفشویی میبود. دایم میگفتم کاش در مورد رفتن برنامهریزی میکردم. کاش به جای اینکه از پسر مجردی که دو سال است به اینجا آمده پرسوجو کنم تحقیق بیشتری میکردم.
روزهای اول دلتنگیهای همسرم و افسرده شدناش آزارم میداد و به مرور که دوستانی پیدا کردیم و او کلاس زبان میرفت، رفتارهای عجیب و غریباش موجب میشد به خود بگویم: «مرتضی، لعنت به تو!» وقتتان را نگیرم. سرانجام فشار زندگی و اشتباهات من و شاید هم حمایت خاص آن گروه از دشمنان دوستنما موجب شد همسرم از من جدا شود. روی برگشتن نداشتم ولی افسردگی و تنهایی امانام نداد و برای مراجعه به روانشناسان عازم ایران شدم. به خانواده نگفتم طلاق گرفتیم ولی در نهایت متوجه شدند. برایم فرقی نمیکند در آنجا بمانم یا برگردم. دیگر چیزی ندارم که از دست بدهم. من چوب افکار غلط و تصمیمهای عجولانهام را میخورم. برای همین بدرفتاریهایم -باور کنید فشار زندگی آنجا و اینکه میدیدم چه قدر حقیر شدهام بدتر عصبیام میکرد- بود که همسرم مرا رها کرد و به سراغ زندگی دیگری رفت. نمیدانم شاید اگر نرفته بودیم هنوز او را داشتم. شاید در شرکتمان ارتقا گرفته بودم، شاید از اجارهنشینی رها شده بودیم و شاید... افسوس که حالا یک بازندهام.»
● در مطب مشاور
معمولا وقتی جمعیت زیادی از یک کشور به فکر مهاجرت میافتند که در پس زمینه ذهنی خود احساس ناامنی دارند. این حس تنها ناامنی سیاسی یا اجتماعی را شامل نمیشود. این احساس معمولا به باورهای افراد برمیگردد. شاید عدهای بر اساس یک باور کمالگرایانه تصمیم به مهاجرت بگیرند. این افراد فکر میکنند اگر در کشوری که از نظر اقتصادی و اجتماعی جزو قدرتهای جهانی است زندگی کنند، میتوانند سطح زندگی خود را بالاتر ببرند و به آن ایدهآل ذهنی خود نزدیک شوند و اگر بخواهند در کشور خودشان به آن پیشرفت یا سطح زندگی برسند، به زودی نتوانند امکانات دلخواه خود را فراهم کنند. این باورهای کمالگرایانه موجب ایجاد انگیزه برای این افراد میشود تا به فکر مهاجرت بیفتند. علت دیگر، باورهای غیرمنطقی است که آنها را دچار دغدغه و اضطراب میکند.
به طور مثال میگویند به علت ضعفهای موجود هیچ وقت شرایط بهبود پیدا نمیکند و هر روز ممکن است این وضع و شرایط بدتر شود، در حالی که این افراد پس از مهاجرت این ضعفها را در کشورهای دیگر نیز مشاهده میکنند اما تا قبل از مهاجرت این کاستیها را غیرقابل تحمل میدانند. پس از شروع زندگی در سرزمین دیگر متوجه میشوند که هر کشوری مسایل و مشکلات خاص خودش را دارد. پیشرفت اقتصادی و اجتماعی به معنی از بین رفتن مشکلات کشورها نیست و آنهایی که فکر میکنند یک زندگی خوب مساوی است با داشتن رفاه و نداشتن مشکل و سختی، در اشتباه هستند. دلیل آن کاملا نمایان است.
شما افراد زیادی را میبینید که در جامعه ما از رفاه کامل اقتصادی برخوردارند اما احساس رضایتمندی از زندگی ندارند. در آن کشورها نیز همینطور است. آمار بالای خودکشی و طلاق در آنجا نشان میدهد با اینکه شهروندان آن سرزمین از امکانات موجود در کشورشان به بهترین نحو استفاده میکنند ولی درجه رضایتمندی آنها از شهروندان دیگر سرزمینها مثل کشور ما خیلی بیشتر نیست. نکته مهمی که اغلب از آن غافلایم این است که برای داشتن یک زندگی خوب، تنها برخورداری از شرایط مطلوب کافی نیست. حقیقت مسلم این است که مهمترین ابزار یک زندگی خوب، توانمندی خوب زندگی کردن در خود فرد است.
آدمهایی که بلدند خوب زندگی کنند در هر شرایطی قرار بگیرند با توجه به امکانات آنجا میتوانند خوب زندگی کنند اما اگر کسی این مهارت و توانمندی را نداشته باشد حتی در عالیترین شرایط نمیتواند از زندگیاش لذت ببرد. آقای مرتضی و همسرش در «داستان یک زندگی» این هفته ما باید قبل از مهاجرت آسیبهای آن را میدانستند و برای مقابله با آنها از نظر ذهنی آماده میشدند. معمولا برای کسانی که از سرزمین خود مهاجرت میکنند، چند اتفاق واضح میافتد که چکیده آن را میتوانید در یادداشت دکتر شریعت بخوانید. علاوه بر آن، در برخورد با ایرانیهایی که در خارج از کشور اقامت دارند میبینیم که به غیر ازموارد استثناء این افراد در آنجا مساوی یا حتی پایینتر از وضعیت زندگی قبلی که در داخل کشور داشتند، قرار دارند. پس آسیبهای موجود را میتوان اینطور خلاصه کرد.
معمولا پس از مهاجرت مجبورید به کارهای سطح پایینتر از آنچه در کشور خود داشتید تن دهید و شرایط مشابه یا حتی پایینتر از زندگی که هماکنون دارید در انتظار شماست. خود شما از این موضوع دلگیر نمیشوید چون گویا شأن و منزلتی که در کشور خود قایل بودهاید و خود را محق آن میدانستید که شغلتان پرستیژ اجتماعی خاصی داشته باشد، در نظر ندارید.
دقیقا پس از مدتی به همین دلیل (داشتن شرایط مشابه یا حتی پایینتر) توان فکری و کاری شما تحلیل میرود و دچار افسردگی میشوید چون از شرایط خود رضایت ندارید. پدیده خاصی به نام Homeless نیز برای مهاجران وجود دارد که در ابتدا دلتنگی دور شدن از خانه و کاشانه هم به مورد بالا افزوده میشود و این حالت تا بتوانید با شرایط کنار بیایید مهمان شماست. در این میان برخی از افراد با جرات و شهامت اعتراف میکنند که شرایط بهتری از قبل پیدا نکردهاند، مانند آقای مرتضی و به کشور برمیگردند. گاهی هم ترجیح میدهند علیرغم مشکلات، مدارا کنند و بمانند. دیدهایم در بعضی خانوادهها بچهها با والدین نمیآیند و در همانجا میمانند. بسیاری از افراد پس از سالها مهاجرت هنوز به کمکهای عاطفی، روانی و حتی مادی خانواده داخل کشور خود وابسته هستند اما چون پلهای پشتسر را شکستهاند روی بازگشت ندارند.
نوع نگاه و مدیریت برخی از کشورها کاملا با ما متفاوت است و بسیاری از آنها برخلاف شیوه زندگی و فرهنگ بریز و بپاش ما ایرانیها، اقتصادی هستند. شما باید به طور جدی مدیریت مالی را بیاموزید. سرمایهگذاری و فعالیتی را که افراد پس از مهاجرت در یک کشور بیگانه انجام میدهند، اگر در کشور خودشان داشته باشند، مطمئنا به موفقیت دست خواهند یافت. بسیاری از مهاجران به این نکته معترف هستند که هرگز اینطور کار نمیکردند و اینگونه صرفهجویی و برنامهریزی نداشتند. شاید این نگرش و مدیریت که پس از مهاجرت با آن مأنوس میشوید تنها نکته مثبتی باشد که میتوانید با فراگیری آن و اجرایی کردناش در سرزمین خودتان به رفاه برسید.
تجربه ثابت کرده است فرزندان خانواده پس از مهاجرت، تحت تاثیر فرهنگ و آموزههای فرهنگی محیط جدید قرار میگیرند و چون سرعت یادگیری در بچهها بالاست، اولین اتفاق مهمی که رخ میدهد فاصله گرفتن آنها از فرهنگ متفاوت پدر و مادرشان است. بیگانه شدن شما با بچهها و ایجاد فاصله خطرناک است. پس از مدتی حتی زوجین هم تحت تاثیر همین فرهنگ قرار میگیرند و با توجه به فرهنگپذیری افراد آنها هم رفتارهایی میکنند که برای طرف مقابل غریبه است و حس میکند همسرش را نمیشناسد. (حرکات و حرفهای جدیدی از او میشنود) این موضوع به علاوه قوانین و مقررات متفاوت در جامعه غرب که سنخیتی با فرهنگ ما ایرانیها ندارد (حدود و اختیارات افراد به ویژه زنان در قانون آنجا متفاوت است) میتواند به شدت روی خانوادهها اثر بگذارد و بنیان خانواده را سست کند. گسستگی خانوادهها و نامانوس بودن شما با شرایط آنجا میتواند به سرعت شما را به سمت بیماریهای عصبی و روانی بکشاند.
شما شهروند درجه دو محسوب میشوید و نمیتوانید انتظار داشته باشید همه امکاناتی که آنها برای شهروندان خود دارند برای مهاجران هم داشته باشند. هر چه قدر هم آن مهاجر از لحاظ علمی و مالی قوی باشد، باز هم شهروند درجه دو محسوب میشود و این میتواند نکته مهمی باشد که نباید نادیده گرفته شود. نگاهی که ما به مهاجران افغانی و غیره در ایران داریم، آنها به شما خواهند داشت. در آخر یک راهحل مفید که باید همه شما قبل از تصمیم به مهاجرت به آن فکر کنید آن است که از تجربیات افراد و خانوادههایی که مدتی در آنجا زندگی کردهاند و برگشتهاند، دلایل بازگشت آنها و رضایتمندیشان از شرایط و تفاوت سطح زندگی مطلع شوید. اگر مجرد هستید، از مجردها و اگر خانوادهاید باید از کسانی که مشابه شما هستند پرسوجو کنید و به جمعبندی برسید. مجردها معمولا راحتترند و مشکلات تمام اعضا و سیستم خانواده را ندارند. ضمنا کسانی که در جوانی مهاجرت کردهاند سازگاری و انطباقپذیری بیشتری با محیط دارند. این نکات را مدنظر قرار دهید.
اگر از فرد مناسبی مشاوره نگیرید به سرنوشت مرتضی دچار میشوید. قطعا یک فرد مجرد نمیتواند شرایط مشابه شما که خانواده هستید داشته باشد.
● مهاجرت و اختلال روانی
تاکنون به این فکر کردهاید که شما هم یکی از موارد «فرار مغزها» شوید؟ شاید بله، ولی احتمالا بعد از مدتی منصرف شدهاید یا اینکه هنوز تصمیم خود را نگرفتهاید. اما آیا به راستی شما برای مهاجرت فرد مناسبی هستید یا نه؟ شاید بپرسید مگر قرار است خلبان شوم که میگویی مناسبی یا نه؟! باید بگویم که مهاجرت علاوه بر محاسن احتمالی، از نظر روانشناختی خطرات و عوارضی هم دارد که خوب است درباره آنها بیشتر بدانیم. گاهی جذابیتهای موجود در کشورهای غربی و توجه به فاصله روزافزون سطح زندگی در کشورهای درحال توسعه نسبت به کشورهای توسعه یافته هوش و حواس را از سر ما میرباید یا در اثر یک سرخوردگی اجتماعی، مالی یا سیاسی به ناگهان تصمیم به رفتن میگیریم، بدون اینکه به درستی جوانب آن را بررسی کرده باشیم:
▪ اول اینکه، تغییر محل زندگی یک استرس است و تغییر کشور محل زندگی یک استرس بسیار مهم تلقی میشود. دقت کنید که استرس فقط به شرایط منفی و ناراحت کننده محدود نمیشود و حتی حوادث خوب زندگی هم استرس تلقی میشوند و ممکن است روی ما تاثیر بگذارند. این تاثیر میتواند ایجاد یک بیماری جسمی باشد یا یک بیماری روانی مثل افسردگی، اضطراب یا روانپریشی یا شاید هم احساس درماندگی و دلتنگی. پس ببینید در گذشته شما با استرسهای زندگی خود چگونه کنار آمدهاید. اگر در برخورد با آنها گاه دچار مشکل میشدید و به کمک و حمایت دیگران رو میآوردید، قبل از رفتن بیشتر فکر کنید.
▪ دوم اینکه، افراد از نظر میزان وابستگی عاطفی به شبکه اجتماعی خود یکسان نیستند. برخی دور شدن از این شبکه را به سادگی نمیتوانند تحمل کنند، چرا که بخش مهمی از زندگی آنها را تشکیل میدهد. از طرف دیگر، گاه تشکیل شبکهای مشابه در کشوری دیگر که مردم آن زبان، فرهنگ و علایق کاملا متفاوتی با ما دارند، بسیار دشوار و شاید حتی نشدنی است. بنابراین بدانید که احتمالا کیفیت این روابط در مامن جدید پایینتر خواهد بود. این مساله هم میتواند به استرس موجود بیفزاید.
▪ سوم اینکه، تغییرات فرهنگی بین مبدا و مقصد است و اینکه افراد چهقدر بتوانند با این تغییرات کنار بیایند. وقتی که فردی در یک جامعه بزرگ میشود و شخصیت او آنجا شکل میگیرد، خواسته یا ناخواسته باورها، نگرشها، رفتارها، عادات و علایق جامعه بر او تاثیر میگذارد. بنابراین با ورود به یک فرهنگ جدید فرد مجبور است یکی از دو راه دشوار را برگزیند؛ یکی اینکه خصوصیات فرهنگ جدید را بپذیرد و خود را کاملا با آن تطبیق دهد و دوم اینکه تلاش کند اصالت خود را تا جای ممکن حفظ کند. البته واضح است که انجام هیچ کدام از این دو راه به طور کامل ممکن نیست و هر دو مورد دچار تعارضاتی خواهند شد. فردی که در تلاش برای کسب هویت تازه است بهرغم تلاش خود برای همانندسازی با افراد بومی، سایه تبعیض را بر شانههای خود احساس خواهد کرد.
احساس خلأ به علت از دست دادن پیشینه و پشتوانه فرهنگی نیز مزید بر علت میشود و باز هم بار استرس را بیشتر خواهد کرد. بزرگسالان و سالمندان بیشتر گزینه حفظ پیشینه و در نتیجه کناره گرفتن از برخی فعالیتها را انتخاب میکنند و جوانان و نوجوانان مسیر تغییر فرهنگ را انتخاب میکنند. هنگامی که یک زوج مهاجرت میکنند، این تغییرات ممکن است تاثیر ناگواری بر روابط آنها داشته باشد. چرا که تغییر در نگرشها و اعتقادات در دو جنس میتواند متفاوت باشد، به خصوص در زمینه رابطه با جنس مخالف در جامعه و محیط کار که میتواند باعث اختلافات زناشویی و حتی جدایی شود.
در اینجا برخی از جنبههایی که ممکن است استرسزا باشند بررسی شد. مطالعات نیز نشان دادهاند که میزان اختلالات روانپزشکی در مهاجران افزایش مییابد. بچهها بهخصوص در برابر این استرسها بیشتر آسیب میبینند. داشتن اعتقادات مذهبی و همچنین حمایتهای اجتماعی میتواند نقش پیشگیریکننده داشته باشد. قصد نداشتم در این نوشته نشان بدهم که مثلا مهاجرت «بد» است، بلکه میخواستم بگویم که تنها باید از این موارد هم آگاه بود و در تصمیمگیری و یا آمادهسازی خود برای سفر آنها را مد نظر قرار داد و در صورت امکان کاری کرد که کمتر دچار مشکلات ناشی از اینگونه استرسها شویم. هر چیزی هم خوبی دارد هم بدی، هر دو را در کنار هم ببینیم.
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
خرید بلیط هواپیما
ایران روز معلم آمریکا معلمان رهبر انقلاب دولت مجلس شورای اسلامی مجلس دولت سیزدهم خلیج فارس حجاب شهید مطهری
زلزله تهران هواشناسی شهرداری تهران سیل پلیس قوه قضاییه آموزش و پرورش بارش باران سلامت سازمان هواشناسی دستگیری
خودرو بانک مرکزی ارز قیمت دلار قیمت خودرو ایران خودرو قیمت طلا دلار سایپا بازار خودرو کارگران تورم
مسعود اسکویی فضای مجازی تلویزیون سریال سینمای ایران سینما دفاع مقدس موسیقی فیلم
دانشگاه علوم پزشکی مکزیک
غزه رژیم صهیونیستی فلسطین اسرائیل جنگ غزه چین روسیه نوار غزه حماس عربستان ترکیه یمن
پرسپولیس استقلال فوتبال سپاهان تراکتور باشگاه استقلال لیگ برتر ایران رئال مادرید بایرن مونیخ لیگ قهرمانان اروپا لیگ برتر باشگاه پرسپولیس
اینستاگرام همراه اول دبی اپل ناسا وزیر ارتباطات تبلیغات گوگل پهپاد
کبد چرب بیماری قلبی کاهش وزن دیابت داروخانه ویتامین طول عمر بارداری