پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

روزهای انقلاب


روزهای انقلاب

نکته جالب توجه در فروش کتاب در حد فاصل ماه های مهر تا بهمن ۵۷ در تهران, این بود که خریداران کمتر توجهی به داخل کتاب فروشی ها داشتند و بیشتر ناشران به خصوص روبه روی دانشگاه تهران کتاب های خود را در حاشیه خیابان ها عرضه می کردند

وضعیت نشر در سراسر کشور، تقریباً یکسان بود و برخی از ناشران در مراکز استان ها به فعالیت های اندکی مشغول بودند، اما هر چه بود مرکز نشر کشور، تهران بود و با هر چه تندتر شدن حرکت انقلاب، آنچه که از روز ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ مهلت چاپ پیدا نکرده بود، در تابستان سال ۱۳۵۷ انتشار یافت.تیراژ کتاب در آخرین ماه های حیات نظام پهلوی، حیرت آور بود و هر کتابی با هر مرام و مسلکی که به چاپ می رسید، در کوتاه ترین زمان ممکن به فروش می رسید. تیراژ کتاب های دکتر شریعتی به راستی میلیونی بود و کتاب هایی که به صورت مجموعه آثار در خارج از کشور به چاپ رسیده بودند، در اندک زمانی بعد از چاپ در اروپا، در ایران به چاپ رسیدند و در هر بار چاپ، تیراژ ده هزار نسخه یی آن به فروش می رسید، هر چند ناشران این گونه آثار چندان در پی به دست آوردن مادیات نبودند، وگرنه سود سرشاری می توانست در انتظار آنها باشد. طی ماه های مهر تا بهمن ۱۳۵۷، باز هم خط کشی های ایدئولوژیک میان کتاب فروش های چهار منطقه تهران وجود داشت.

در بازار و ناصرخسرو، خبری از کتاب های چپ نبود، اما مقابل دانشگاه تهران، از کاپیتال مارکس تا اطاعت کورکورانه خسرو روزبه و از تاریخ سی ساله بیژن جزنی، تا «نوزده بهمن ۱۳۴۹، حماسه سیاهکل» به راحتی در دسترس بود. اگر در ناصرخسرو عکس های رهبران مذهبی انقلاب در تیراژ میلیونی به فروش می رسید، به همان گونه مقابل دانشگاه - البته در سطحی محدود - از عکس های ارنستو چه گوارا گرفته تا مارکس و انگلس به فروش می رسیدند و در دی ماه سال ۵۷، در یک چاپخانه در خیابان ظهیرالاسلام شاهد بودم که بر روی دو ماشین چاپ دو ورقی، دو پوستر چه گوارا و دو تن از شهدای نامدار و مبارز مذهبی که در زندان جان باخته بودند، به چاپ می رسید، آنچه که طی ۲۵ سال اختناق به چاپ نرسیده بود، طی چند ماه به چاپ رسید و حتی موسسات نشر دولتی یی همانند «بنگاه ترجمه و نشر کتاب» نیز از این قاعده مستثنی نشد و کتاب «هفت سال در زندان آریامهر» نوشته احمد آرامش از سوی این ناشر به چاپ رسید. نکته جالب توجه در آن روزها، ورود کتاب، آن هم در تیراژ و عناوین بسیار وسیع و خیلی ارزان، از آن سوی مرزهای کشور بود.

دو انتشارات میر و پروگرس اتحاد جماهیر شوروی، از مجموعه آثار لنین گرفته تا دیوان چهارجلدی کمال خجندی و نطق های استالین و فرمایشات خروشچف و پادگورنی و لئونید برژنف را به بازار کتاب روبه روی دانشگاه منتقل ساختند. دیگر احزاب چپ هم بیکار نبودند. مجموعه آثار و نطق های مائو، به راحتی در دسترس بود و حتی «کتاب سبز» معمر قذافی نیز ترجمه شده و به چاپ رسیده بود. شیفتگان انورخوجه، دیکتاتور آلبانیایی، نوشته های او را نیز به چاپ رسانده و افکار او را به عنوان تنها منجی بشریت ترویج می کردند. نکته جالب توجه در فروش کتاب در حد فاصل ماه های مهر تا بهمن ۵۷ در تهران، این بود که خریداران کمتر توجهی به داخل کتاب فروشی ها داشتند و بیشتر ناشران - به خصوص روبه روی دانشگاه تهران - کتاب های خود را در حاشیه خیابان ها عرضه می کردند. این کار دو دلیل عمده داشت؛ اول اینکه کتاب های پشت جلد سفید اعتماد بیشتری را جلب می کرد، چرا که نشان دهنده توقیف چندین ساله آن بود و ثانیاً برای دوری گزینی از خطر احتمالی این کار در فضای خارج از کتاب فروشی ها انجام می پذیرفت.هر چه که پشت جلدش سفید بود، رغبت خریدار را به سختی برمی انگیخت. کتاب های جلال آل احمد از سوی انتشارات رواق - که چند سالی بود همچون شرکت سهامی انتشار فعالیت هایش از سوی ساواک تعطیل شده بود - به چاپ می رسید، اما حتی انتشارات خوارزمی نیز در آن روزها از قافله بازار کتاب دور نمانده و کتاب «در خدمت و خیانت روشنفکران» او را به چاپ رسانده بود. انتشارات رواق را شمس آل احمد اداره می کرد. کتاب «غرب زدگی» جلال نیز خریداران بسیاری داشت و با آنکه «خسی در میقات» سفرنامه یی بیش نبود، استقبال از آن زیاد بود. در آن «هیر و ویر» جعلیاتی مثل «نامه های هاشمی» نیز به چاپ رسیده بود که حاوی نامه های سیدمهدی هاشمی به برخی از علما مبنی بر بی گناهی اش در ماجرای قتل آیت الله شمس آبادی بود. با آنکه چاپ کتاب در آن ماه ها هیچ گونه مانع و رادعی را بر سر راه خود نمی دید، اما گونه دیگری از چاپ قاچاق کتاب ها، در تیراژ وسیع رواج داشت.

مجموعه سه جلدی اسماعیل رامین و همچنین «سقوط ۷۹» پل امیل اردمن، ترجمه حسین ابوترابیان که توسط انتشارات امیرکبیر به چاپ رسیده بود، به صورت پشت جلد سفید به بازار آمده بود. «من متهم می کنم کمیته مرکزی حزب توده ایران را» که به وسیله کریم کشاورز نوشته شده بود، بدون آنکه برخی از محتویاتش اطلاع داشته باشند، به صورت وسیع چاپ شده بود. کشاورز در این کتاب خطاهای حزب توده در زمان دکتر مصدق را برشمرده و خرده هایی بر اعضای کمیته مرکزی حزب توده گرفته بود و مخالفان حزب توده آن را به چاپ رسانده بودند، اما فرصت طلبان، وقت را غنیمت شمرده و آن را تجدید چاپ کرده بودند.

برخی از ترجمه های حسن حبیبی از آثار ژرژ گورویچ و «نفت و سلطه» بنی صدر نیز از جمله کتاب های قاچاق بازار بود. همان گونه که ترجمه آثار عمار اوزگان نویسنده الجزایری به وفور به چاپ می رسید. دو کتاب «افضل الجهاد» و «کمونیسم محلی» او در شمارگان زیاد به چاپ رسیده بودند و جالب آنکه از احمد بن بلا و هواری بومدین نیز کتاب هایی به چاپ رسیده بود و انگار نه انگار که بومدین، بن بلا را روانه زندان ساخته بود، اولین روزهای بهمن ۱۳۵۷، انقلاب به اوج هیجان رسیده بود و هر شغل و مسندی اگر دچار رکود و پس رفت شده بود، کتاب و کتاب فروشی رونقی خاص داشت و می توان گفت پیاده رو خیابان های ناصرخسرو و روبه روی دانشگاه تهران، تبدیل به «نمایشگاه کتاب» شده بودند و بساط کتاب فروشی در همه جای دانشگاه تهران برپا بود. این وضعیت تا روز ۲۰ بهمن ۵۷ بسیار گرم و پررونق در جریان بود، اما با پیروزی انقلاب در روز ۲۲ بهمن ۵۷، کتاب و کتاب فروشی، سرنوشت دیگری یافتند و روند تولید کتاب، با توجه به هیجانات فروکش کرده، دچار رکود وحشتناکی شد و اخبار روزهای اول انقلاب همه چیز را تحت الشعاع قرار داده بود.

نصرالله حدادی