جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

زمان عارف از گذشته تاکنون


زمان عارف از گذشته تاکنون

تصوف اسلامی ریشه در قرآن و سنت و حدیث پیامبر دارد و مخصوص هیچ مکان جغرافیایی خاصی نیست نه ایرانیان و نه اعراب که در بطن دین نهفته است

تصوف اسلامی ریشه در قرآن و سنت و حدیث پیامبر دارد و مخصوص هیچ مکان جغرافیایی خاصی نیست نه ایرانیان و نه اعراب که در بطن دین نهفته است. پیامبر اسلام تصوف را به برخی از صحابه برگزیده اش آموزش داد و آن ها به شاگردانشان منتقل کردند. در میان این صحابه نام سلمان فارسی به عنوان اولین ایرانی که اسلام آورد به چشم می خورد. اما نخستین بار کلمه صوفی را در قرن دوم هجری ابوهاشم الصوفی بکار برده است و بر طبق کتاب اللمع ابونصر سراج ،این کلمه را حسن بصری در جمله معروف خود "رایت صوفیا فی الطواف" برای اولین بار به کار برده است.

حسن بصری موسس مکتب تصوف بصره است و باقی مکاتب متاخر صوفیه ریشه در این مکتب دارند. وی در سال ۲۱ قمری در بصره به دنیا آمد. پدر او ایرانی و در بصره برده بود. حسن بصری در سال ۱۱۰ه.ق در بصره درگذشت. او به واسطه آثار، خطابه هایش، تربیت شاگردان و ایجاد یک مکتب خاص در میان صوفیان بسیار مورد توجه بود. معروف ترین عضو حلقه شاگردان وی رابعه عدویه از زنان عارف و زاهد بود.

او در بیت المقدس متولد شد،در بصره زندگی کرد و در همان شهر درگذشت. رابعه عدویه از نخستین صوفیانی بود که مضمون عشق الهی و اتحاد را مطرح کرد. اولین ریشه های صوفی گری را می توان در قرن هشتم میلادی (دوم هجری) یافت. زنان و مردانی پارسا این مسیر را آغاز کردند،از جهنم و زندگی بعد از مرگ خوف بسیار زیادی داشتند. در طول زندگیشان شب زنده دار و روزه دار بودند. در ابتدا تعالیم بر اساس خوف از خدا بود. اما تصوف در درون تاریخ خود مخافه، عشق و معرفت را با هم دارد. اما در ادیان مختلف تکیه بر یکی از این امور بیشتر است.اما این تاکید به معنی مطلق نیست برای مثال در یهودیت جایی برای عشق و معرفت به خدا وجود دارد در مسیحیت پاره ای حالت های روحانیت بر پایه مخافه و معرفت و در اسلام معرفتی که هرگز جدا از عشق و مخافه نیست پیدا می شود.

پس در تصوف این امور سه گانه، همراه یکدیگر وجود دارد اما بسته به نوع نگاه افراد در بعضی دوران تاریخی بعضی از وجوه پررنگ تر شده است.از نخستین صوفیان گرفته که بر جنبه عظمت الهی و مخافه انسانی و هیبت در حضور او تاکید می ورزند تا رابعه و حلاج و احمد غزالی و عطار ها که از عشق سخن می گویند و سرانجام تا عین القضات همدانی و ابن عربی که بر عرفان تاکید می کنند.

سرانجام صوفیان مفهوم فنا، یعنی "یکی شدن با خدا" را به میان آوردند. توبه، صبر، شکر، رجا، خوف، فقر، زهد، توحید، توکل، و بالاخره محبت که خود شامل شوق، انس و رضاست.نتیجه تمرین و پشت سرگذاشتن این مراحل، نابودی نفس و بقای بالله است و غوطه ور شدن در عشق الهی. درست همانطور که منصور حلاج (۸۵۸-۹۲۲م)، بیان کرده است که عشق در مقام والاتری نسبت به ایمان قرار دارد. بنابراین نوع ایمان صوفیان و زاهدان عشق محض به خداست و تنها از طریق ترک دنیای نفسانی و مادی امکان پذیر است.

رابعه عدویه و امام جعفر صادق (ع) از جمله کسانی بودند که به عشق الهی تاکیید می کردند. رابعه از زنان عارف با ایمان است که زندگی اش مطابق معیار صوفیه بوده است. او را "قدیسه برتر" می نامیدند و صوفیان در بالاترین درجه عرفان قرارش می دادند. این بدان معناست که او نخسین عارف حقیقی بود.

اطلاعات چندانی در مورد سال های اولیه زندگی او موجود نیست. تنها می دانیم که او بین سال های ۷۱۲ و ۷۱۷ میلادی در خانواده ای فقیر در شهر بصره متولد شد. زمانی در بصره خشکسالی می شود و او را به شش درم به بردگی می گیرند.

اما صاحبش اورا به بهای عبادتش آزاد می کند. در سراسر زندگی اش در راه فنای فی الله ریاضت کشید. برای مثال، گفته می شود که تنها دارایی او کوزه شکسته ای بود که از آن آب می نوشید، حصیری که بر آن می نشست و آجری که به جای بالش زیر سر می گذاشت. هر شب را با عبادت سپری می کرد و اغلب خود را برای خوابیدن سرزنش می کرد. چرا که خواب را مانع تامل و عشق پایدار و همیشگی به خدا می دانست. تمام پیشنهادهای ازدواج را - که بسیار هم بود - رد می کرد. هر چیزی که ممکن بود ذره ای او را از وقف کردن مطلق خویش در راه عشق به خدا دور کند برای او ممنوع بود.

نوع زندگی فقیرانه اش با ابتدایی ترین وسایل او را در این مسیر ثابت قدم کرد.

صوفیان قبل از او از خدا می ترسیدند و او را عبادت می کردند، اما رابعه عبادت می کرد چون عاشق بود. گفته اند که در بصره راه می رفت با مشعلی در یک دست و سطل آبی در دست دیگر و می گفت: می خواهم بر جهنم آب بریزم و بهشت را به آتش بکشانم تا این حجاب ها کنار روند و دیگر کسی خدا را برای ترس از جهنم یا امید بهشت عبادت نکند واو را فقط برای عشق بپرستد.

از نگاه رابعه خداوند شایسته عشق است و این یکی از موضوعات محوری عرفان اسلامی است. برای مثال رابعه ،حسن بصری را برای خودبینی و کوتاهی اش در سرسپردن به معشوق سرزنش می کند.

با این تفاسیر آشکار است که رابعه یکی از پرشورترین عارفان بوده است.

و در مقام یک زن در دوران خودش بی نظیر بوده است . اما مانند آن کم نیست که خوب از شرایط روحانی و زندگی بی مثال حضرت فاطمه (س) با خبریم.

قدیسه دیگر سیده نفیسه (۷۶۱ - ۸۲۴ م) نبیره امام علی (ع)بود. گفته می شود که دامنه علم او چنان وسیع بود که حتی شافعی (۷۶۸ - ۸۲۰ م)، پایه گذار یکی از چهار مذهب بزرگ اهل تسنن، اغلب از علم او در سنت اسلامی کمک می گرفت.

این سه تن - رابعه عدویه، رابعه بنت اسماعیل و سیده نفیسه - نمونه هایی از زنان برجسته ای هستند که بر سنت ظاهرگرایی، که سال هایی چند پس از رحلت پیامبر (ص) رواج یافته بود غلبه کردند، دورانی که خشک ترین دستورات و سخت ترین قوانین در میان مسلمانان ظاهرگرا وجود داشت. و این درست زمانی است که زنان را چون موجودات بی مصرفی می دانستند.

اما این زنان با بقیه زنان هم عصر خود تفاوتی نداشتند یعنی دارای فر ایزدی نبودند بلکه آنان خود خواستند که از جامعه اشان جدا شوند و به نوعی متفاوت بزیند. آنها نمی توانستند نوع زندگی که جامعه برایشان در نظر گرفته بود بپذیرند پس به استقلال و جایگاهی رسیدند که اسلام و خدا مبنای آن بود. رابعه همان طور که از دنیای مادی گذشته است، از محدودیت های فرهنگی نیز فراتر رفته است. و این صرفا مرحله ای از تسلیم در برابر خواسته خداست. امتیازات والای عرفان اسلامی پشتیبان بالندگی این زنان بود.

اسلام جنسیت را محدودیتی برای رسیدن به خدا و در پناه او بالیدن نمی داند.

نقل است که حسن بصری گفت: یک شبانه روز در بر رابعه بودم و سخن طریقت و حقیقت گفتم. نه بر خاطر من بگذشت که من مردی ام و نه بر خاطر او بگذشت که زنی است. آخرالامر چون برخاستم نگاه کردم، خویش را مفلسی دیدم و او را مخلصی. جامعه ایرانی پس از قرن ۴، به سرعت به سوی تصوف و عرفان پیش رفت و تحت تاثیر این فرهنگ قرار گرفت. سخن سرایانی چون حافظ، سعدی، مولانا و سنایی و عطار و... به دلیل تاثیر مستقیم تعالیم عرفانی بر تفکر و دیدگاه هایشان و یا به دلیل جو غالب بر جامعه و سلیقه مخاطبان خود در این مسیر طبعآزمایی کردند. در شعر عرفانی انسان و نوع رابطه اش با پروردگار، مسیر حرکت و سلوک وی به سوی حق، لطافتهای روحی و قابلیت های انسان برای سلوک بیان می شود. و زن به عنوان یکی از دو جنس انسان مورد توجه قرار می گیرد. اما نگاه ادبیات غنایی به زن با نگاه ادبیات عرفانی متفاوت است.

در ادب صوفیانه و عارفانه دو نگاه به زن وجود دارد یکی اینکه زن را به علت داشتن روحی لطیف آماده پذیرش معنویات می داند و دیگری آن که زن مایه فساد است زیرا مظهر خواهش های نفسانی است و باید در نفی وابستگی به آن کوشید. اما گاه در خلال حکایات و تعلیمات عارفانه از زنانی نام برده شده است که به درجات عالی عرفانی رسیده اند، و به مردان توصیه شده است که روش را از آنها بیاموزند.مانند رابعه عدویه. عطار با ذکر حدیثی از پیامبر بزرگ اسلام خود را محق می داند که از زنان یاد کند زیرا: "... حضرت محمد ]ص[ خود گفته بود که ظاهر را در نظر نمی گیرد." با چنین دیدی، می توان نتیجه گرفت که مفهوم هویت جنسی در عرفان اسلامی، مانع دین داری زنان نمی شود. عطار با ذکر نام زنان برترتاریخ ایران،اسلام و عرفان به زن هویتی خاص داده است.

زن در نقش همسر، مادر، عاشق یا معشوق، عارف و پارسا و مظهر خردمندی ظاهر می شود. برای مثال او در حکایت هایش ۹ بار از رابعه عدویه، ۵ مورد از حضرت فاطمه(ص) و ... نام برده است. حتی زمانی که از زلیخا و لیلی نام می برد تاکید می کند که آنها از عشقی زمینی به عشقی الهی رسیدند.روایت عطار در تذکره الاولیا» درباره رابعه از قدیمی ترین و معتبرترین روایت است. و در مصیبت نامه و الهی نامه چندین بار از حضرت فاطمه(س) یاد می کند. بنابراین شواهد می توان نتیجه گرفت زنان نه تنها از مردان کمتر نیستند بلکه در بعضی جهات از آنان پیشی گرفته اند. و از منظر دین مبین اسلام راه برای پیشرفت های معنوی و در دیگر زمینه های اجتماعی برای زنان باز است و بر اساس این تعالیم به شدت از زنان حمایت شده تا حدی که بر نوع نگاه ادیبان سرزمینمان تاثیر گذار بوده است.

نویسنده : المیرا کاظمی