پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

زنان شاعر, در عرصه حضور


زنان شاعر, در عرصه حضور

با وجود محدودیت هایی كه برای زن در فرهنگ ایران وجودداشته, شعر تنها رشته هنری بوده كه زن امكان ارائه اندیشه و احساس خود را درآن داشته است به لحاظ كمیت و كیفیت هم بیشترین آثار هنری در زمینه شعر از زنان باقی مانده است

● گزارشی از جایگاه و موقعیت زنان در عرصه شعر

موضوع زن در شعر امروز را از دو زاویه «جایگاه زن شاعر» و «انعكاس تصویر و هویت زن در شعر فارسی» موردبررسی قرارداد.

با وجود محدودیت هایی كه برای زن در فرهنگ ایران وجودداشته، شعر تنها رشته هنری بوده كه زن امكان ارائه اندیشه و احساس خود را درآن داشته است. به لحاظ كمیت و كیفیت هم بیشترین آثار هنری در زمینه شعر از زنان باقی مانده است.

در نقاشی، خوشنویسی، نجوم و موسیقی تعداد هنرمندان زن بسیاراندك بوده اند. اما در شعر فارسی و به استناد تذكره ها حدود ۸ هزار و به گفته ای ۳۰ هزار شاعر مرد شعر سروده اند و از ۴۰۰ زن شاعر،اشعاری ثبت شده است. (اندیشه نگاران زن در شعر مشروطه، ص۷).

اگرچه ویرجینیا ولف معتقداست زنان شاعر با ارزان ترین و آسان ترین وسیله توانسته اند حضور خود را اعلام كنند اما باتوجه به ساختار فرهنگی ایران و موانع و مشكلاتی كه زن با آن مواجه بود، می توان استنباط كرد نوشتن كار چندان آسانی نبوده است. در نظام مرد پرور ایران به استناد آثاری كه مانده جنس مؤنث مقام و ارزش چندانی نداشته و حمایت هم نمی شده است. زن شاعر هم به این سبب كه زن بود و می توانست ابراز وجود كند عملاً گناهكار محسوب می شد.

با شكل گیری انقلاب مشروطه، سرنوشت زن شاعر هم كه به حیات سیاسی _ اجتماعی مربوط می شد تغییركرد، همسو با رشد و گسترش اندیشه های انتقادی _ اجتماعی ادبیات هم رشد داشت. اوضاع اجتماعی و الگوهای ارزشی تغییركردند و تعادلی در عقاید مردمحورانه حاكم به وجود آمد. میزان محدودیت ها و تحمیل ها روی زنان كمتر شد وزنان هنرمند بیشتری در فضای دگرگون شده آن سالها ظهور كردند. درطول صدساله اخیردگرگونی اوضاع اجتماعی و تغییر سنت ها و ارزش ها بسیار سریع اتفاق افتاده و زنان هم از این موقعیت بی نصیب نماندند. تا جایی كه به صراحت می توان عنوان كرد در زمانه ما جنسیت دیگر ملاك ارزش هنری نیست و ارزش هنری شعر به جوهره شعر بستگی دارد. امروزه زن شاعر همانگونه شعر می گوید كه مرد شاعر می تواند، تجربه ها و دریافت های شخصی خود را بسراید. ظاهراً بیش از ۱۵۰ شاعر زن با اندیشه، زبان و لحن بیان متفاوت ذهنیت و زندگی واقعی و تجربه های زیستی خودشان را در قالب شعر بیان می كنند. تعداد ۶ یا ۷ برگزیده اشعار زنان نیز در چندساله اخیر به چاپ رسیده كه درجهت معرفی زنان شاعر سودمند بوده است.

موضوع دومی كه باید مطرح شود هویت زن در شعر فارسی است. باتوجه به آثار ادبی گذشته، زن در ادبیات حماسی چهره حقیقی داشته. استاد حماسه ایران زن توانا، خردمند، زیبا و زشت را در شاهنامه توصیف كرده و به نقش های واقعی آنها اشاره كرده است. اما در ادبیات عرفانی و مثنوی های عارفانه زن مظهر هوا و هوس و نفس شیطانی است و به كلی با چهره واقعی یك زن تفاوت دارد. در ادبیات غنایی و بخصوص شعر تغزلی، زن معشوقی خیالی، بی وفا و دست نیافتنی است. در ادبیات اخلاقی و اندرزی زن انگیزه فساد اخلاقی است كه فقط با محدودیت او را می توان سربه راه كرد.

در منظومه های داستانی مثل ویس و رامین وشیرین و فرهاد هم چهره زیبا و آرمانی زن در عشقی خیالی نشان داده شده است. به هر صورت هویتی كه از زن در تاریخ ادبیات گذشته ما وجوددارد. جز تا حدودی در ادبیات حماسی، بقیه خیالی است و با چهره واقعی و نقش عینی او در جامعه تفاوت دارد.

با انقلاب مشروطه و دگرگونی در نظام سیاسی _ اقتصادی _ اجتماعی معیار ارزش ها تغییركرد و اندیشه نو، موضوع جدید، محتوا و قالب نو در شعر به وجود آمد. به عبارتی شعر بی روح و تقلیدی دوره قاجار جوابگوی فضای پرهیجان دوره مشروطه نبود.

مضمون های اجتماعی وارد شعر شد و به مسأله زن كه تازگی داشت توجه گردید. شاعران مترقی علت عقب ماندگی زن و ستم جنسی را به نظم كشیدند و به تدریج هویت واقعی زن در شعر نشان داده شد.

از همین زمان بود كه زنان نیز پا به عرصه جدیدی از تجربه شعری گذاشتند و این نخستین دوره شكل گیری اندیشه اجتماعی زنان بود. نیم تاج سلماسی و عالم تاج قائم مقام هویت جدیدی از زن ایرانی را ارائه دادند.

زنی كه دیگر مطیع محض دستورات مرد نیست و اندیشه های خودش را مطرح می كند و بدون ترس از مرد می گوید: قید عفت، قید عصمت، قید شرع و قید عرف... زینت پای زن است از بهر پای مرد نیست و شاعری چون پروین اعتصامی كه هویت زن سنتی اصیل ایرانی را در شعرش نشان داد، زنی كه به صلاح جامعه و فرد پند می داد و با اینكه در چهاردیواری خانه مقیم بود، اما منفعل و ناآگاه نبود و چون اصلاح گری اجتماعی ازطریق شعر كوشش می كرد تا هویتی موجه را ارائه دهد.

فروغ فرخ زاد هویت یك زن شهری عاصی را نشان داد. زنی كه با ارزش های نهادینه شده و سنتی جنسیتی در ستیز بود.

«و این منم‎/ زنی تنها‎/ در آستانه فصلی سرد‎/ و ابتدای درك هستی آلوده زمین‎/ و یأس ساده و غمناك آسمان‎/ و ناتوانی این دستهای سیمانی.» سیمین بهبهانی توانست در قالبی كلاسیك و رویكردی اجتماعی هویت زنانی متفاوت را در دوره دوم شعری خود نشان دهد. «كولی! به حرمت بودن، باید ترانه بخوانی‎/ شاید پیام حضوری تا گوشها برسانی‎/ دود تنوره دیوان سوزانده چشم و گلو را‎/ بركش زوحشت این شب فریاد اگر بتوانی.» طاهره صفارزاده جز شعر «زادگاه» كه تصویری از زندگی زن ایرانی در هنگام تولد نوزاد دختر است به موضوع زن رغبتی نشان نداد. شهین حنانه و پوران فرخ زاد عاطفه زنانه را نشان داده اند. با تغییر معیارهای زیباشناختی شعر و فضای اجتماعی، هویت اجتماعی زن، جنسیت و هویت جنسی محور شعرهای شاعرانی چون ساعد، كبیری، ساری، حجازی و... قرارگرفت و من حیران هویت آشفته زن معاصر می گویم: «زن در چهارپنجره بسته‎/ پرسید از خودش‎/ تاراج ناتمام‎/ تو كیستی؟»

شاعران جوان تر نیز با حساسیت نسبت به مسأله زن، دغدغه هویت زنانه و موقعیت اجتماعی او را دارند.