یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

دیواری برای تقسیم جهان


دیواری برای تقسیم جهان

دولت های متفق از قبیل اتحاد شوروی, ایالات متحده آمریكا, فرانسه و انگلستان در جریان كنفرانس یالتا كه به كنفرانس تقسیم جهان به ویژه آلمان مشهور شده بود, تصمیم گرفتند كه پس از شكست آلمان ضمن آن كه آلمان را به دو بخش شرقی و غربی تقسیم می نمایند, شهر برلین پایتخت رایش سوم را نیز به دو بخش تقسیم نمایند

در ۱۳ اوت ۱۹۶۱ ۲۲ مرداد ۱۳۴۰ در اوج جنگ سرد بین شرق و غرب زمانی كه «والتر اولبریخت» (Walter Ulbricht) دبیركل حزب كمونیست آلمان شرقی و رئیس جمهور آن كشور بود و در آلمان غربی «كنراد آدنائر» Konrad Adenaver صدراعظم بود به علت آن كه مردم آلمان شرقی از طریق بخش شرقی برلین به برلین غربی فرار می كردند و هر روز تعداد فراریان از قلب منطقه كمونیستی آلمان شرقی به جهان آزاد بیشتر می شد خروشچف دبیر اول حزب كمونیست و نخست وزیر اتحاد جماهیر شوروی سابق به والتر اولبریخت دستور داد كه در دو طرف دروازه براندنبورگ یك دیوار بلند بتونی ایجاد كند و ضمنا در اطراف دیوار سیم های خاردار و موانعی ایجاد كند كه مردم آلمان شرقی قادر به فرار به آلمان غربی نباشند. در همان زمان كه دیوار ساخته می شد، یكی از سربازان آلمان شرقی از بخش شرقی برلین به بخش غربی در حال فرار بود كه به وسیله عكاسان خبرگزاری های مختلف جهان از او عكسی گرفته شد و آن عكس به عنوان یكی از عكس های پرجنجال سال انتخاب شد.

●ریشه ها و علل فرار مردم برلین شرقی به برلین غربی

دولت های متفق از قبیل اتحاد شوروی، ایالات متحده آمریكا، فرانسه و انگلستان در جریان كنفرانس یالتا كه به كنفرانس تقسیم جهان به ویژه آلمان مشهور شده بود، تصمیم گرفتند كه پس از شكست آلمان ضمن آن كه آلمان را به دو بخش شرقی و غربی تقسیم می نمایند، شهر برلین پایتخت رایش سوم را نیز به دو بخش تقسیم نمایند. به طوری كه در بخش غربی برلین نیروهای آمریكا، انگلیس و فرانسه وجود داشته باشند و در جوار آن یعنی بخش شرقی برلین كه ضمنا پایتخت آلمان شرقی می شد قوای مشترك كمونیست آلمان شرقی و اتحاد شوروی مستقر باشند. استقرار سربازان دولت های غربی در بخش غربی برلین كه در واقع در قلب جهان كمونیست بود، برای اتحاد شوروی سخت گران آمد به طوری كه هر روز دنیا شاهد فرار عده ای از مردم از آلمان شرقی به آلمان غربی بود و این امر برای خروشچف كه خودرا حامی پرولتاریای جهانی می دانست و غرب را مظهر بورژوازی و سرمایه داری و تجاوز به منافع كارگران و زحمتكشان قلمداد می كرد غیرقابل تحمل می نمود. برای روشن شدن قضیه این دیوار باید به روزهای پس از پایان جنگ جهانی دوم بازگردیم. وقتی كه شهر برلین پایتخت رایش سوم در دوم ماه مه ۱۹۴۵ به دست قوای مارشال ژوكف سقوط كرد، در هشتم همین ماه مارشال كایتل سرفرماندهی ارتش آلمان در حضور مارشال ژوكف و نمایندگان ژنرال آیزنهاور و مونتگمری قرارداد تسلیم بدون قید و شرط آلمان را امضا كرد و در همان روز یك سرباز ارتش سرخ پرچم سرخ رنگ داس و چكش را بر فراز كاخ رایشتاك و همچنین قصر صدارت عظمی كه مقر سابق هیتلر بود نصب كردند، زیرا استالین قبلا در جریان كنفرانس یالتا و حتی پوتسدام كه بعد از سقوط برلین تشكیل شد، اظهار داشت كه برلین باید از وجود میلیتاریست های پروسی نژاد و فرزندان فردریك كبیر پاك شود و برای حفظ مرزهای شوروی و حمایت از نژاد اسلاو پان اسلاویسم كه استالین و روس ها خود را مدافع آن می دانستند، نه تنها وحدت آلمان تحقق نیابد بلكه بایستی در قراردادهای مربوط به تقسیم برلین تجدید نظر كرد و شهر برلین را فقط به آلمان شرقی واگذار كرد. روس ها برای رسیدن به اهداف خویش قوای زمینی خود را كه مركب از قوای زرهی و توپخانه بود از ۲۰ ژوئن ۱۹۴۸ در غرب شهر برلین غربی تقویت كرده و چند روز بعد راه آهن و جاده ای كه برلین غربی را به آلمان غربی متصل می كرد مسدود كردند و بدین وسیله ارتباط برلین غربی را با جهان آزاد قطع كردند.

●آغاز بحران برلین

در ساعت شش بامداد روز ۲۴ ژوئن ۱۹۴۸ ارتش سرخ ارتش شوروی سابق به بهانه تعمیر پل های رود الب، عبور و مرور بزرگراه ها و خطوط آهن و كانال های بین برلین و آلمان غربی را متوقف كرد و به بیان دیگر شهر برلین را محاصره شهربندان كردند. پس از محاصره شهر دولت های متفق غربی دالانی هوایی بین آلمان غربی و برلین غربی ایجاد كردند و از روز ۲۸ ژوئن ۱۹۴۸ روزانه یكصد و پنجاه هواپیمای غول پیكر ترابری حامل مواد غذایی در فرودگاه «تمپل هوف» برلین فرود می آمد. در آن زمان ترومن رئیس جمهور آمریكا گفت كه محاصره روس ها در برلین، تلافی شكست طرفداران مسكو در یوگسلاوی و یونان است و ما به این ضدحمله روس ها ادامه خواهیم داد. مقاومت دولت های غرب و شكست محاصره برلین از راه هوایی باعث شد كه ارتش سرخ در ۱۲ مه ۱۹۴۹ دست از محاصره برلین بردارد و با این حال، روس ها با جریانی مواجه شدند كه انتظار آن را نداشتند زیرا در بخش برلین شرقی جوانان كه از سختی معیشت به تنگ آمده بودند با چوب و سنگ به جنگ تانك های ارتش شوروی شتافتند و روس ها تظاهرات این جوانان را به خاك و خون كشیدند. با آن كه روس ها از محاصره برلین دست برداشته بودند ولی آتش زیر خاكستر وجود داشت. پس از مرگ استالین وقتی كه خروشچف زمامدار شد به رغم هشدارهای جان فاستردالس وزیر خارجه آمریكا به غرب اولتیماتوم داد كه اتحاد شوروی كلیه مقررات مربوط به اداره برلین شرقی را كه طبق قرارداد پوتسدام با غرب امضا كرده است لغو و قرارداد صلح جداگانه ای با آلمان شرقی امضا خواهد كرد و در عوض بایستی دولت های غرب نیز خاك برلین غربی را تخلیه نمایند. در روز اول ماه مه ۱۹۶۰ بزرگترین تظاهرات در تاریخ برلین برپا شد و هفتصد و پنجاه هزار نفر در آن شركت كردند و یك صدا آزادی شهر برلین را خواستار شدند و به روس ها اخطار كردند كه قوای نظامی خود را از این شهر خارج كنند. كار به جایی رسید كه در سوم و چهارم ژوئن ۱۹۶۱ كندی و خروشچف رهبران آمریكا و شوروی برای تخفیف تشنجات بین شوروی و آمریكا در وین مذاكره كرده اند. اما قضیه كوبا و فرستادن موشك های شوروی به كوبا قضیه را پیچیده تر كرد به طوری كه كندی دستور محاصره كوبا و حمله به كشتی های روسی كه حامل موشك به كوبا بودند را صادر كرد. از مه ۱۹۶۰ تا اوایل اوت ۱۹۶۱ سیل فراریان از برلین شرقی به برلین غربی آنقدر زیاد شد كه خروشچف و اولبریخت رهبران شوروی و آلمان شرقی تصمیم به ساختن دیوار بتونی گرفتند.

روزی نبود كه از بین فراریان از بخش شرقی به غربی عده ای كشته نشوند. وضع برلین به طوری بحرانی شد كه در دوم نوامبر ۱۹۶۲ یعنی پنج روز پس از آن كه خروشچف و كندی با تلفن قرمز كه بین كرملین و كاخ سفید بود ضمن صحبت، توافق كردند كه اتحاد شوروی به كوبا موشك نفرستد، بین مسكو و واشینگتن تشنجات تا حدودی تخفیف یافت و خروشچف اعلام كرد كه قرارداد صلح با آلمان شرقی به وقت دیگری موكول خواهد شد و كماكان قوای شوروی در برلین شرقی و قوای كشورهای غربی می توانند در برلین غربی بمانند. اتخاذ سیاست درهای باز بین دو بخش برلین كه به دستور اولبریخت رهبر آلمان شرقی در اول دسامبر ۱۹۶۲ اعلام شد، رابطه دو آلمان را تا حدی بهبود بخشید به طوری كه خانواده های آلمانی كه به وسیله ایجاد این دیوار مدتی بود از دیدار اقوام خود محروم شده بودند توانستند در ماه های ژانویه هر سال بین دو منطقه برلین تردد كرده و یكدیگر را ملاقات كنند و حتی دولت های غرب با خروشچف توافق كردند كه مسافرت بین دو آلمان به طور عادی انجام شود مشروط به شرایطی كه موجب فرار از آلمان شرقی به غربی نشود.

اتخاذ تز همزیستی مسالمت آمیز توسط خروشچف در همه مسائل با غرب به ویژه برلین باعث شد كه در اكتبر ۱۹۶۴ طی یك جلسه پرزیدیوم كه مركب از دفتر سیاسی حزب به ریاست سوسلف و لئونید برژنف بود، خروشچف را به خاطر عقب نشینی در برابر غرب از كلیه سمت ها بركنار كرده و برژنف قدرت مطلق كرملین شد. او بارها گفته بود كه درباره همه چیز می توان با غرب صحبت كرد مگر وحدت آلمان و برداشتن دیوار برلین. مرگ برژنف در ۱۰ نوامبر ۱۹۸۲ و سپس روی كار آمدن یوری آندروپوف و كنستانتین چرنینكو و مرگ زودرس آنها همه چیز را تغییر داد به طوری كه در ۱۰ مارس ۱۹۸۵ گورباچف كه یك نیروی حزبی جوان و پرانرژی و با سیاست پروسترویكا و گلاسنوست بود روی كار آمد و تمام نیروهای سنت گرای حزبی كه یادگار دوران استالین بودند بركنار كرد و خواهان آشتی با غرب شد. گورباچف در ۶ ژوئیه ۱۹۸۹ تز خانه مشترك اروپایی را مطرح ساخت و در ۹ نوامبر ۱۹۸۹ دیوار برلین را خراب كرد و دیواری كه بین مردم یك ملت جدایی انداخته بود ویران كرد. بعد از این واقعه در سراسر آلمان به ویژه در برلین همه مردم در جشن و پایكوبی شركت كردند و در ۱۲ سپتامبر ۱۹۹۰ اصل وحدت آلمان را پذیرفت و دو كشور آلمان شرقی و غربی بعد از ۴۵ سال وحدت خود را بازیافتند.

سیروس غفاریان

منابع:

۱ تاریخ جنگ سرد، نوشته آندره فونتن، ترجمه عبدالرضا هوشنگ مهدوی، نشر نو، تهران، ۱۳۶۴

۲ جریان های بزرگ تاریخ معاصر، نوشته ژاك پیرن، ترجمه رضا مشایخی، انتشارات ابن سینا، تهران، ۱۳۴۰

۳ گاه شماری اروپای شرقی، نوشته قاسم صنعوی، انتشارات وزارت خارجه، تهران، ۱۳۷۱

۴ آلمان در نیم قرن اخیر، قباد نقی زاد، شركت افست، تهران ۱۳۴۴



همچنین مشاهده کنید