سه شنبه, ۱ خرداد, ۱۴۰۳ / 21 May, 2024
مجله ویستا

شفا


شفا

گندم از دست تو خورده است و کبوتر شده است
طبق تقدیر قشنگی که مقدر شده است
وخدا خواست چه خوشبخت درختی را که
گوشه ای از حرمت پاشنه در شده است
هیجان درهیجان، بغض که بر شانه بغض
گونه …

گندم از دست تو خورده است و کبوتر شده است

طبق تقدیر قشنگی که مقدر شده است

وخدا خواست چه خوشبخت درختی را که

گوشه ای از حرمت پاشنه در شده است

هیجان درهیجان، بغض که بر شانه بغض

گونه حوصله ها از هیجان تر شده است

ریخت مرمر، مرمر اشک بر این فاصله ها

این چنین صحن و رواقت، همه مرمر شده است

حال آن دخترک نیمه فلج یادت هست؟

حال او از نفس گرم تو بهتر شده است

سال پیش آن زن نازا که دعا پشت دعا

خبر آورده برای تو که مادر شده است

نامه هایی که نوشته نشدند و خواندی

اشک هایی که خود اندازه دفتر شده است

دل اگر دور تو گردید، ندارد حیرت

گندم از دست تو خورده است و کبوتر شده است

عالیه مهرابی - یزد