جمعه, ۲۱ دی, ۱۴۰۳ / 10 January, 2025
بن مایه ها و درون مایه های رخداد عاشورا
در سال ۶۱ق، پنجاه سال بعد از رحلت پیامبر اكرمصلی الله علیه وآله وسلم، جامعه اسلامی شاهد سانحهای بسیار اسفبار بود; نوه پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم به طرز فجیعی به همراه یاران اندك خود به شهادت رسید و اهل بیت او به اسارت رفتند. چرا عاشورا اتفاق افتاد؟ این پرسشی است كه نوشته حاضر به منظور یافتن پاسخی قانعكننده به آن، بر آمده است.
بر همین اساس مباحث ذیل را در این مقاله مورد توجه و مداقه قرار دادهایم: بافت اجتماعی جزیرهٔالعرب قبل از بعثتبه عنوان مرده ریگ جاهلیت، رخداد سقیفه به عنوان اولین انحراف بنیادین در حركت اسلامی كه در آن عقیده، فدای قبیله شد و نتایجی كه از این اجتماع شتابآلود برآمد، سیاست مالی خلفای نخستین; به ویژه دوره عمر و عثمان و بدعتها و انحرافاتی كه در این زمینه به وقوع پیوست، انحرافات فكری كه معاویه و جانشین او یزید ابداع كردند (همانند: جعل حدیث، تبدیل خلافتبه سلطنت، احیای عروبت و فروداشت موالی) و بالاخره تقویت جریانهای فكری انحرافی همانند مرجئه كه مشروعیتبخش رفتار غیر دینی امویان بودند.
مكتبی كه میرفتبا كجرویهای تفاله جاهلیت ... با شعار «لا خبر جاء و لا وحی نزل» محو و نابود شود ... ناگهان شخصیت عظیمی . .. قیام كرد و با فداكاری بینظیر و نهضت الهی خود، واقعه بزرگی را به وجود آورد.
(امام خمینی، صحیفهنور، ج ۱۲، ص ۱۸۱)
● مقدمه
سانحه عاشورا و ابعاد مختلف آن، تحقیقات علمی فراوانی را به خود اختصاص داده است، اما به نظر میرسد به یكی از وجوه این پدیده تاریخی كه در حوزه «تاریخ اسلام» - بهطور اخص - و در «تاریخ انسانی » - بهطور اعم - اهمیتبهسزایی دارد، كمتر توجه شده است و آن بررسی تاریخی «چرایی» رخداد كربلاست. چرا پس از گذشت پنجاه سال از رحلت پیامبر اكرمصلی الله علیه وآله وسلم حاكمان جامعه اسلامی به آسانی به قتل و عام و اسارت خاندان او اقدام میكنند و چنین مصیبت عظیمی را بر آل محمد روا میدارند؟ چرایی این واقعه را در كجا باید جستوجو كرد؟ در نوشتار حاضر در حد توان به این پرسش پاسخ داده شدهاست.
● مرده ریگ جاهلیت
بیتردید بخشی از علل و عوامل رخداد حادثه كربلا را باید در عصر جاهلیت جزیرهٔ العرب و مناسبات فرهنگی، اقتصادی و سیاسی حاكم بر زندگی اعراب و قبایل ساكن در آن جستوجو كرد. اطلاق واژه جاهلیتبرای دوره مورد نظر، خود گویای واقعیتهای غیر قابل انكاری است. به جز عده معدودی از صاحبنظران كه نكات برجسته فكری و مدنی برای عرب عصر جاهلی قائلاند، (۱) بیشترین آنها كاربرد واژه جاهلیت را برای این دوره بسیار با مسما میدانند. بیشك استعمال این مفهوم دارای محدودیت زمانی و مكانی خاصی است; به این معنا كه از نظر زمانی، مفهوم جاهلیت دوران دویستساله قبل از بعثت را شامل میشود، چرا كه در قرون پیشتر، آن سرزمین مهد تمدنهای مختلف بشری بودهاست كه ما به وسیله قرآن از وجود آنها آگاه شدهایم.
از نظر جغرافیایی نیز باید اطلاق مفهوم جاهلیت را محدود ساخت ، زیرا بخشهایی از شبه جزیره عربستان، بهویژه جنوب آن (یمن یا عربستان خوشبخت) به دلایل اقلیمی و جغرافیایی كه بسیار حاصلخیز و مناسب برای كار كشاورزی بود و همچنین به دلیل ارتباط نزدیكی كه با كشورهای همجوار بهویژه ایران داشت و تاثیری كه از فرهنگهای پیرامونی گرفته بود، نسبتبه منطقه حجاز از وضعیت مناسبتری برخوردار بود . بنابراین با توجه به قراین و شواهد موجود، اطلاق مفهوم جاهلیتبر این قسمت از جزیرهٔ العرب قابل قبول نیست. شاید كاملترین توصیف از جامعه عرب پیش از بعثت، سخن علیعلیه السلام است كه میفرماید:
همانا خدا محمد را برانگیخت تا مردمان را بترساند و فرمان خدا را چنانكه باید رساند. آن هنگام شما ای مردم عرب! بهترین آیین را برگزیده بودید و در بدترین سرای خزیده. منزلگاهتان سنگستانهای ناهموار، همنشینتان گرزههایی زهردار، آبتان تیره و ناگوار، خوراكتان گلو آزار، خون یكدیگر را ریزان، از خویشاوند بریده و گریزان، بتهاتانهمه جا بر پا، پای تا سر آلوده به خطا. (۲)
طبری نیز در گزارش خود از زندگی عرب آن زمان مینویسد:
قوم عرب خوارترین، بدبختترین و گمراهترین قوم بود كه در لانهای محقر و كوچك میان دو بیشه شیر(ایران و روم) زندگی میكرد. سوگند به خدا، در سرزمین عرب چیزی موجود نبود كه مورد طمع و یا حسد بیگانگان قرار گیرد. هر آن كس از اعراب كه میمرد یكسره به دوزخ میرفت و هر آن كه زندگی میكرد و حیات داشت، گرفتار خواری و مشقتبود و دیگران لگدمالش میكردند. سوگند به خدا كه در سراسر سرزمین قومی را نمیشناسم كه خوارتر و تیره بختتر از عرب باشد. وقتی اسلام در میان ایشان ظاهر شد آنان را صاحب كتاب، قادر بر جهان، دارای روزی و مالكالرقاب كرد. (۳)
شاخصههای فرهنگی عرب جاهلی در «شعر و شاعری»، «علم الانساب»، «علم الایام» و آشنایی به «علوم انواء» خلاصه میشود. شعری كه عرب میسرود دارای قالبی دلنشین و آراسته اما خالی از محتوا بود و صرفا در وصف گل و گیاه و سبزه یا شب و شراب و شمشیر محدود میماند. رویكرد این قوم به علم الانساب و علم الایام برای ارضای تمایلات فخرطلبانه فردی و قبیلهای بود، نه به عنوان علمی از علوم، چنانكه احمد امین درباره وضعیت علوم در بین اعراب جاهلی مینویسد:
آنها از علم و فلسفه بهره نداشتند، زیرا زندگانی اجتماعی آنها در خور علم و فلسفه نبود. علم آنها منحصر به معرفت انساب یا شناختن اوضاع جوی بود. بنابر بعضی از اخبار هم، اطلاع اندكی از علم طب داشتند ولی آنچه را كه میدانستند كافی نبود و علم محسوب نمیشد. بسی خطاست كه مانند آلوسی آنها را عالم و دانشمند بدانیم كه میگوید: «اعراب علم طب و معرفت احوال جوی و اخترشماری را كاملا میدانستند. (۴)
در حوزه سیاست، تنها واحد سیاسی موجود و مطرح در جامعه عرب جاهلی «قبیله» بود كه نه تنها شالوده حیات و بقای تمام پیوستگیهای فردی و اجتماعی به شمار میرفت، بلكه تمام اركان شخصیت و مظاهر فكری و عقلی او را نیز شكل میداد. (۵) قبیله تنها جغرافیای سیاسیای بود كه عرب آن را میشناخت و برای آن تلاش میكرد و بیرون از آن برای او حكم سرزمین «غیر» را داشت. نظام سیاسی قبیله بر شیخوخیت و ریش سفیدی مبتنی بود و در آن، عرف به عنوان قانون نانوشته، تعیین كننده نوع و چگونگی روابط اجتماعی افراد در درون و بیرون از قبیله بود. «جنگهای فجار» و «حلف الفضول» به عنوان دو پدیده مهم در عصر جاهلی میتواند مثبت نبود قانون عام و فراگیر در آن دوره باشد.
در نظام ارزشی عصر جاهلی، نسب و ثروت تعیین كننده پایگاه اجتماعی افراد بود; آنكه از نسب بالاتر و ثروت و مكنتبیشتری برخوردار بود در جرگه اشراف قرار میگرفت و در تمامی تصمیمهای قبیلهای و امور مختلف اجتماعی تاثیرگذار بود.
كار مهمی كه پیامبر اسلامصلی الله علیه وآله وسلم انجام داد تغییر همین نظام ارزشی غلط بود. برخلاف جامعه جاهلی در جامعه اسلامی، تقوا و پرهیزكاری افراد بود كه آنها را در پایگاه انسانی بالایی قرار میداد. گرچه پیامبر اكرمصلی الله علیه وآله وسلم بیستوسهسال بی وقفه در این راستا تلاش كردند اما آنچه مسلم استیك دوره بیستوسه ساله برای منسوخ كردن یك فرهنگ جاهلی دیربنیاد، دوره بسیار اندكی است. لذا بعد از رحلت پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم جامعه اسلامی آرام آرام به سوی تفكرات جاهلی بازگشت، تا آنجا كه در سال ۶۱ ق منظومه فكری دشمنان امام حسینعلیه السلام كاملا در چهارچوب عصبیت قبیلهای منحصر بود و همه چیز را از دریچه شعب و منافع شعبی خود میدیدند.
مسئله دیگری كه به عنوان میراثی شوم از عصر جاهلیتبه دوره اسلامی منتقل شده بود و در جریانهای سیاسی و اجتماعی بسیار تاثیرگذار بود، منازعات درون قبیلهای تیرههای قریش بود كه با مرگ عبدمناف و آغاز ریاستیكی از فرزندان او به نام عمرو(هاشم) شروع شده بود. عبدمناف، فرزند سرشناس قصیبنكلاب بود كه نسل رسول اكرمصلی الله علیه وآله وسلم به قصی از طریق او منتقل میشود. غیر از عمرو (هاشم)، عبد شمس، مطلب، ابوعمرو و ابوعبید پسران دیگر او بودند. با فوت عبدمناف، مناصب اجتماعی او بین هاشم و عبدشمس تقسیم شد; بدین صورت كه منصب رفادت (اطعام حجاج) و سقایتبه هاشم و منصب قیادت (فرماندهی جنگها و شاخه نظامی قریش) برعهده عبدشمس گذاشته شد. علاوه بر این، بهطور كلی ریاست قریش بعد از عبدمناف به هاشم واگذار شد.
ابن اسحاق در بیان علت این تصدی نوشته است: علیرغم آنكه عبدشمس برزگتر از هاشم بود، ولی چون وی همواره سفر میكرد و كمتر در مكه اقامت داشت و علاوه بر این مردی عیالمند و تنگدستبود، هاشم متصدی این امر شد. (۶) از همین زمان قبیله قریش به دو شاخه مهم بنیهاشم و بنیعبدشمس تقسیم میشود كه در عرصههای مختلف سیاسی، اقتصادی و اجتماعی، رقابت فشردهای را با هم شروع میكنند.
در زمان هاشم، تیره او در دو زمینه، نسبتبه تیره عبدشمس برتری قابل توجهی داشت: نخست اینكه شخص هاشم نسبتبه عبدشمس دارای مال و منال زیادی بود و علاوه بر آن در عرصه اقتصاد و تجارت مكه با اقوام همجوار، منشا تحولات مهمی شده بود. راهاندازی سفرهای تجاری زمستانی و تابستانی از مكه به مدینه و شام و به عكس، از ابتكارات او به شمار میرود. دومین برتری هاشم به كرامت نفس و بذل و بخششهای زیاد او برمیگردد كه حسادت رقبای او را به همراه داشت. در این میان امیه - فرزند متمول عبد شمس - بیش از هر كس به موقعیت اجتماعی هاشم حسادت میورزید. كینهورزیهای او نسبتبه عمویش منشا افسانه پردازیهای بسیاری شده بود كه صد البته در درون خود واقعیتهایی را نهفته دارند. چنانكه در گزارش ابن هشام آمدهاست:
امیه كه مردی ثروتمند بود كوشید تا خود را در نیكوكاری به هاشم برساند ولی موفق نشد. بنابراین گروهی از قریش او را شماتت كردند و به حسد امیه افزودند. امیه از هاشم خواست تا حكمی تعیین كنند تا در باب آن دو رای بدهد. هاشم این پیشنهاد را به این شرط پذیرفت كه بازنده محكوم به پرداخت پنجاه ماده شتر برای كشتن در مكه و ده سال تبعید از مكه گردد. امیه شروط هاشم را پذیرفت و هر دو برای حكمیت نزد كاهن بنیخزاعه رفتند. كاهن به شرافت هاشم رای داد و امیه به ناگزیر شترها را كشت و خود نیز برای ده سال تبعید به شام رفت. این حكمیت آغاز دشمنی میان بنیهاشم و بنیامیه بود. (۷)
بعد از فوت هاشم، تیره بنیامیه بر اقتدار اقتصادی خود افزود و روز به روز تفوق مالی خود را نسبتبه تیرهها و قبایل دیگر افزایش میداد، در حالی كه تیره بنی هاشم بعد از فوت رئیس خود از نظر اقتصادی در سراشیبی افول و نزول قرار گرفت، چرا كه فوت هاشم در خارج از مكه و ماندن شیبه، تنها فرزندش در غربت، و سپس تحتسرپرستی مطلب قرار گرفتن وی و فقدان نبوغ اقتصادی نزد جانشینان هاشم و بهویژه عبدالمطلب، از عواملی بودند كه دست در دست هم دادند تا بنیهاشم فقط به خوشنامی خود ببالد و دیگر توان رقابت اقتصادی با بنیامیه را نداشته باشد. تنگدستی ابوطالب - سرشناسترین پسر عبدالمطلب - نیز میتواند از افول اقتصادی عبدالمطلب حكایت كند.
از آنچه گفته شد دو نتیجه به دست میآید :
۱) عبدالمطلب پس از مرگ هاشم (پدر) تمام اقتدار اقتصادی او را پیدا نكرد;
۲) بنی امیه با حفظ مقام قیادت و نفوذ فوقالعاده در دارالندوه، منزلت اجتماعی روز افزونی در مكه یافتند تا آنكه در زمان ظهور اسلام، به خصوص پس از جنگ بدر به ریاست و سروری قریش و مكیان رسیدند. (۸)
رقابت این دو تیره سرشناس قریش با بعثت پیامبر كه خود نیز از تیره بنی هاشم بود، نه تنها به پایان نرسید، بلكه صورت جدیتری به خود گرفت، چرا كه بنیامیه حتی ادعای نبوت حضرت رسول صلی الله علیه وآله وسلم را هم در راستای رقابت تیرهای تفسیر میكرد و در صدد خنثا كردن آن بود. نه تنها ابوسفیان - رئیس تیره بنیامیه - در زمان بعثت پیامبر این نگرش را داشت، بلكه یزیدبنمعاویه، نوه او نیز در سال ۶۱ق دراین منظومه فكری سیر میكرد تا جایی كه یزید آنگاه كه اهلبیت عصمت را در شام بر وی وارد كردند با چوب بردندانهای مطهر امام حسینعلیه السلام میزد و این شعر را برزبان میراند:
لعبت هاشم بالملك فلا خبر جاء و لا وحی نزل (۹)
قبیله بنیهاشم با سلطنتبازی كردند پس نه خبری آمد و نه وحیای نازل شد.
مجله تاریخ اسلام شماره۱
پینوشتها:
۱. آلوسی در «بلوغ الارب» از هیچ نظریه، اندیشه یا میراث مدنی برای عرب خبری نمیدهد. در سه جلد این كتاب كه برای نشان دادن اوج عقل و درایت عرب نوشته شده حتی یك نكته فكری و مدنی برای عرب عصر جاهلی ثبت نشده است. (ر.ك: غلامحسین زرگرینژاد، تاریخ صدر اسلام (چاپ اول: تهران، انتشارات سمت، ۱۳۷۸) ص ۵۹۳).
۲. نهج البلاغه، ترجمه سیدجعفر شهیدی (سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، ۱۳۷۰) ص ۲۶.
۳.محمدبن جریر طبری، تفسیر الطبری، جلد ۴، ص ۲۵ به نقل از: عبدالحسین زرگری نژاد ، همان، ص ۱۷۲.
۴. احمد امین، پرتو اسلام، ترجمه عباس خلیلی (تهران، انتشارات اقبال، ۱۳۵۸) ج ۱، ص ۷۲).
۵. غلامحسین زرگری نژاد، همان، ص ۱۶۱.
۶. همان.
۷. ابن سعد، الطبقات الكبری(بیروت، داربیروت للطباعهٔ و النشر، ۱۴۰۵ق) ج ۳، ص ۳۲۶.
۸. همان.
۹. شعرانی، دمع السجوم (ترجمه نفس المهموم) ص ۲۵۲.
۱۰. صحیفه نور، ج ۱، ص ۱۶۱.
۱۱. حجرات (۴۹) آیه ۱۴.
۱۲. محمدرضا مظفر، السقیفه(بیروت، مؤسسه الاعلی، ۱۹۹۳م) ص ۵ و ۶.
۱۳. محمدیوسف الكاند هلوی، حیاهٔ الصحابه (بیروت، دارالفكر، ۱۹۹۲م) ج۲، ص ۵۷-۶۹.
۱۴. ابن قتیبه دینوری، الامامهٔ و السیاسهٔ، تحقیق علی شیری (قم، بینا، ۱۴۱۳ق) ج ۱، ص ۷ و شهرستانی، الملل و النحل، تحقیق محمد فتح الله بن بدران(قم، چاپ افست، ۱۳۶۴) ج ۱، ص ۳۸.
۱۵. محمدیوسف الكاندهلوی، همان.
۱۶. صحیفه نور، ج ۱۷، ص ۵۸.
۱۷. محمدبن جریر طبری، تاریخ طبری(بیروت ، مؤسسهٔ الاعلمی ، ۱۹۸۳م) ج۱، ص ۲۹۱۶.
۱۸. تقی الدین احمد بن علی المقریزی، النزاع و التخاصم فی ما بین بنیامیه و بنیهاشم (لیدن، ۱۸۸۸م) ص ۴۱.
۱۹. داود فیرحی، قدرت، دانش و مشروعیتسیاسی (پایاننامه دكتری، دانشكده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران) ص ۱۶۰ به نقل از: محمد عابد الجابری، العقل السیاسی العربی، ص ۱۵۰.
۲۰. همان.
۲۱. همان.
۲۲. محمدیوسف الكاندهلوی، همان، ص ۲۲۳.
۲۳. ابن سعد، همان، جلد ۳، ص ۲۲۶.
۲۴. محمدیوسف الكاند هلوی، همان، ص ۲۲۶-۲۳۰.
۲۵. محمدبن جریر طبری، همان، ج ۶، ص ۲۲۹۰.
۲۶. محمدعابد الجابری، همان، ص ۱۸۲.
۲۷. ابن سعد، همان، ج ۳، ص ۴۱.
۲۸. همان.
۲۹. همان.
۳۰. عبدالرحمان بن خلدون، مقدمه ابن خلدون، ترجمه محمد پروین گنابادی(چاپ هشتم: انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۷۵) ج ۱، ص ۳۹۲.
۳۱. محمدیوسف الكاندهلوی، همان، ج ۲، ص ۱۳۶ و ۲۲۵.
۳۲. داود فیرحی، همان، ص ۱۶۶.
۳۳. همان، ص ۱۶۷ به نقل از: یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۱۴۵.
۳۴. ابن كثیر دمشقی در «البدایهٔ و النهایهٔ» عملكرد یزید را كاملا توجیه كرده است.
۳۵. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم(مصر، دارالاحیاء الكتب العربی، ۱۳۸۷ ق) ج۱، ص ۳۶۱.
۳۶. ابن ابی الحدید بابی را تحت عنوان «احادیثی كه معاویه با تحریك عدهای از صحابه و تابعین در ذم علی جعل كرده» در كتابش آورده است (شرح نهج البلاغه، ج۴، ص۶۳).
۳۷. داود فیرحی، همان، ص ۱۸۰.
۳۸. ابوحنیفه دینوری، اخبار الطوال، تحقیق عبدالمنعم عامر (قاهره، ۱۹۶۰م) ص ۳۳۸.
۳۹. شهرستانی ، همان ج ۱، ص۱۱۴.
۴۰. احمد امین، فجر الاسلام(بیروت، دارالكتب العربی، ۱۹۷۵م) ص ۲۷۹.
۴۱. ابن العربی، العواصم من القواصم(قاهره، بینا، ۱۴۰۵ق) ص ۲۹.
۴۲. صحیفه نور، جلد ۲۰، ص ۸۹.
۴۳. رسول جعفریان ، تاریخ خلفا (چاپ اول: تهران، انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ۱۳۷۴) ص ۴۰۷ به نقل از: خلافت و ملوكیت در اسلام، ص ۱۸۸ و ۲۰۷.
۴۴. ابن فراء، احكام السلطانیه، تحقیق محمد حامد الفقهی، (قم، چاپ افست، ۱۴۰۶ق) ص۲۵.
۴۵. ماوردی، احكام السلطانیه (قم ، چاپ افست ، ۱۴۰۶ق) ص ۱۰.
۴۶. عبدالرحمان بن خلدون، همان، ص ۴۰۴.
۴۷. ابن عبدربه، العقد الفرید(قاهره، ۱۹۵۳م) ج۴، ص ۱۴۷.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست