پنجشنبه, ۲۷ دی, ۱۴۰۳ / 16 January, 2025
هنوز باد مهرگان ..
گفت :«ما جاده های خلوت شب را خواهیم رفت و به هر پرنده رهگذر سلام خواهیم گفت“»
راست می گفت. راست می گفت نادر ابراهیمی. او در همه جاده های خلوت شب گام زد و در کناره هایش شعله یی افروخت و به همه پرنده های رهگذر سلام گفت. شعله هایی را که میان راه، در پرت افتاده ترین راه ها برافروخت هنوز روشن است.
«آتش بدون دود»ی که ابراهیمی در نوجوانی ما برافروخت هنوز شعله ور است با درخشش تصورهای جاودانی که از عشق و نفرت آفرید و پژواک ماندگار آن صدا مطنطن که به آیه های زمینی می مانست؛ «آتش بدون دود نمی شود، جوان بدون گناه“»
نه شاهکار نبود آتش بدون دود، آنچنان که از «شاهکار»های تلویزیونی و سینمایی می فهمیم. از این زاویه شاید هرگز نتوان نام شاهکار بر هیچ اثرش نهاد که خود نیز روحش متلاطم تر از آن بود که شاهکاری را جست وجو کند، گویی بیشتر در پی آزمودن بود و تجربه، آزمودن و فرو ریختن و برساختن و گذر کردن. همین است که در پی عبورش از هر گذرگاهی انبوهی یادگار، تجربه و اثر بر جا می گذارد، آمیخته از شور و دلمردگی، اشتیاق و رخوت، عشق و نفرت، هلهله و خاموشی و دود و آتش“
«ما برای فروریختن آنچه کهنه است آفریده شدیم.» از نجواهای شاعرانه و عاشقانه اوست با هلیا، در بار دیگر شهری که دوست می داشتیم. گاهی برای جان شیفتگی، یک اثر کافی است و این بار دیگر شهری که دوست می داشتم همان جان شیفتگی است که کفایت می کند برای جاودان شدگی نادر ابراهیمی.
ابراهیمی در همین اثر همه سازه های کهنه را در داستان های عاشقانه فرو می ریزد. بر ویرانه های آن، زیباترین غزل داستان خود را می سراید. یکی از زیباترین داستان های تغزلی زمان ما را. داستان؟ چه اهمیتی دارد برای ابراهیمی که آن را داستان بنامند یا نه؟ مهم آن است که «بار دیگر“» تصورهای کهنه را از داستان عاشقانه فرو می پاشد و سازه دیگری برمی آورد که سطر سطر آن جانت را به نرمی و سبکی به اوج شیفتگی می رساند.
آزمون های دیگر نادر ابراهیمی نیز از موفقیت سرشارند. تجربه سفرهای هامی و کامی برای کودکان، تجربه زبان آموزی اش در فارسی نویسی برای کودکان و“ تجربه های موفق و درخشانش در آزمودن سبک های گوناگون داستان نویسی و آن تجربه مدرن نویسی اش در داستان ناب و موثر باد باد مهرگان که انگار از پس سال ها هنوز لابه لای درخت ها و ساختمان های کوی دانشگاه می وزد و یاد رحم آور آن دانشجوی غریب ساکن «ال» سوم را با خود می آورد که انگار هنوز جلوی ساختمان قدیمی اش ایستاده و فکر می کنه؛ «اینجا سرد است، همه چیز سرد است، همه جا سرد است“ باد“ باد مهرگان“»
نویسنده : فریدون عموزاده خلیلی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست