شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

نگاهی به چالش های عمده جهانی شدن در ایران


نگاهی به چالش های عمده جهانی شدن در ایران

دنیا, دنیای قدرت است در زمینه سیاسی و اقتصادی قدرت حرف اول را می زند در هر کدام از این بخش ها هم قدرت به عوامل مختلفی بستگی دارد با گسترده تر شدن فرآیند جهانی شدن و لزوم حضور قدرتمند کشورها برای احقاق حقوق خود, فراهم شدن زمینه های قدرت سیاسی و اقتصادی از اهمیت ویژه ای برخوردار شده است

دنیا، دنیای قدرت است. در زمینه سیاسی و اقتصادی قدرت حرف اول را می زند. در هر کدام از این بخش ها هم قدرت به عوامل مختلفی بستگی دارد.با گسترده تر شدن فرآیند جهانی شدن و لزوم حضور قدرتمند کشورها برای احقاق حقوق خود، فراهم شدن زمینه های قدرت سیاسی و اقتصادی از اهمیت ویژه ای برخوردار شده است.

در اقتصاد قدرت به عوامل مختلفی از جمله قدرت تولید، در دست گرفتن بازارها و استفاده از تکنولوژی و... بستگی دارد. احتمالاً اگر کشوری نتواند اقتصاد خود را با فرآیند جهانی شدن تطبیق دهد، متضرر می شود. اما در صورت نپیوستن به WTO و فرآیند جهانی شدن ضرر کشورها بیشتر است. نمی توان فارغ از این پروسه حاکم از نابرابری درآمدی کشورها جلوگیری کرد. نظام بین المللی فرآیندهایی را دیکته می کند که می توان با آن همراه شد، سهم گرفت و تاثیر گذاشت و یا منفصل عمل کرد و از آن جدا شد. به دلیل پیوستن بیشتر کشورها به پروسه جهانی شدن در صورت انفصال و جدایی یک کشور، کشور منزوی هزینه بیشتری باید بپردازد. وقتی ۱۵۰ کشور عضو WTO شده اند، نمی توان WTO را نادیده گرفت. در واقع WTO سازمان ملل اقتصادی است. امروزه دیگر کسی این سئوال را نمی پرسد که عضو نبودن در سازمان ملل مثبت است یا خیر. حضور و گستردگی WTO از IMF و بانک جهانی هم بیشتر شده است. نمی توان از سازمان های جهانی چون سازمان ملل و WTO منفک شد و اینگونه استدلال کرد که هدف ارتقای کشور بوده است. هر چقدر دیرتر به WTO بپیوندیم، هزینه بیشتر به کشور تحمیل شده است. در اجلاسی در چین شرکت کرده بودم و با رئیس کل بانک مرکزی چین صحبتی داشتم. او می گفت به دلیل مازاد تجاری به ما فشار می آورند که نرخ یوان را در مقابل دلار تقویت کنیم. او می گفت در مقابل این خواسته مقاومت می کنیم، اما اگر فشارها بیشتر شود، می پذیریم و بعد اقتصاد خود را متناسب با نرخ بالاتر تعدیل می کنیم. وقتی چنین نگاهی حاکم شود، دیگر در مقابل فشارها صورت مسئله را پاک نمی کنند بلکه به دنبال تعدیل تطبیق خود با شرایط حاکم خواهند بود. در حال حاضر ۱۵۰ کشور عضو سازمان تجارت جهانی هستند و ۲۷ کشور هم عضویت ناظر دارند و برای کسب عضویت دائم در حال مذاکره هستند. اگر کشوری مثل ایران به بهانه ترس از تبعات الحاق درخصوص لزوم پیوستن به WTO تردید کند، از کاروان جهانی عقب می ماند. ضمن آنکه با سپری شدن زمان، عضویت دشوارتر می شود چرا که برای تبدیل عضویت ناظر به دائم باید با تعداد بیشتری از کشورها مذاکره و نظر مثبت آنها را جلب کنیم.

با پیوستن به WTO امکان بهره برداری از بازارهای مختلف برای ایران فراهم می شود. ضمن آنکه هزینه هایی هم بر عضویت ایران مترتب است که با مدیریت صحیح می توان آن را کاهش داد. ایران باید در قالب گروه های مشابه خود مثل گروه ۷۷ وارد مذاکرات و مباحثات شود و حق خود را بگیرد. رسیدن به قطعیت درخصوص عضویت دائم در WTO نقاط ضعف و مشکلات اقتصاد کشور را نیز آشکار می کند. چنان که در زمان شروع مذاکرات WTO متوجه شدیم که بخش خدمات ما عقب افتاده است و تخصص کافی را برای آن نداریم. در بخش صنعت و تولید کالاها بیشتر کار شده، اما در خدمات به دلیل فاصله گرفتن از سیستم بین المللی دچار ضعف های جدی هستیم.

قطعاً عضویت دائم ایران در WTO می تواند نظام اقتصادی کشور را متحول کند. گروهی از نگرانی درخصوص تاثیرات سیاسی WTO نیز سخن می رانند، اما من شخصاً چنین نظری ندارم. از دید نگارنده طی این مسیر در مسائل سیاسی تاثیر چندانی نمی گذارد. آنچه مسائل سیاسی را تحت تاثیر قرار می دهد، حقوق بشر، تروریسم، حقوق بین الملل، حقوق اقلیت ها و... هستند. آنچه حاکمیت ملی را به چالش می کشد، موارد فوق الذکر هستند نه فقط عضویت در WTO.گرچه امکان استفاده ابزاری از هر کدام از موارد مذکور هست اما نمی توان به این بهانه در مقابل جهانی شدن ایستاد. در مجموع عضویت در WTO، منافع بیشتری در امور اقتصادی دارد. درخصوص چرایی این نظر می توان صنعت خودروسازی را مثال زد. زمانی بازار داخلی آن قدر کشش داشت که کل خودروهای تولیدی کشور در همین بازار به فروش می رسید. در بازار جهانی آن قدر رقابت بر سر تولید خودرو بالا است که شرکت های بزرگ برای به دست آوردن سهم خود از بازار و بهره برداری از نتایج تحقیق و توسعه یکدیگر با هم ادغام شده اند. مثلاً ادغام مزدا با فورد در سال ۲۰۰۱ و یا ادغام نیسان و رنو. در زمان سفارت اینجانب در ژاپن، شرکت نیسان در حال ورشکستگی بود اما توانست با ادغام در رنو، بازارهای خود را حفظ کند و به سودآوری رسید. در مقابل چنین مجموعه ای، در داخل می گوییم خودرو ملی تولید کنیم. حال آنکه خودروی ملی در جهان معنا ندارد چرا که صنعت ماهیتاً جهانی شده است. باید منافع ملی کشور در قالب جهانی شدن جست وجو شود. ادغام های صورت گرفته، بسیاری از شرکت ها را عملاً احیا کرد و به آنها فرصت داد از صرفه جویی ناشی از تولید انبوه برخوردار شوند. در چنین بازاری که نیسان با تولید ۴ میلیون خودرو امکان حضور مستقل ندارد چطور ایران خودرو یا سایپا _ بعد از اشباع بازار داخلی _ امکان حضور در بازار جهانی را دارند. ناچار باید برای ورود به پروسه الحاق به WTO اجازه واردات خودرو با تعرفه پایین داده شود. آیا دو شرکت خودروساز ایرانی می خواهند به همین شکل فعلی کار خود را ادامه دهند یا زیرمجموعه شرکت های خودروسازی قوی قرار گیرند؟ در صورت انتخاب فرض دوم می توانند از تحقیقات شرکت های بزرگ و بازار آنها استفاده کنند. اگر در صورت ورود به بازار جهانی امکان تولید مستقل برای شرکت های خودروسازی داخلی نباشد، امکان تبدیل آنها به قطعه سازان قوی وجود دارد. در صنعت خودرو، ایران در ریخته گری و قالب سازی مزیت دارد. این نوع نگاه به صنعت، تطبیق اقتصاد کشور با سودآوری و در عین حال جهانی شدن است. زاویه دید دیگری هم وجود دارد اینکه درها را ببندیم و بدون پیوستن به سازمان WTO به مصرف تولیدات خود بسنده کنیم و به ایفای نقش فرودست بپردازیم. در سایر صنایع هم وضع به همین منوال است. نباید تصور کنیم حتماً باید کالای نهایی در کشور تولید شود بلکه تولید قطعات که به تولید ارزش افزوده بینجامد، قابل قبول است. در منطقه خاورمیانه هنوز تولید جهانی شکل نگرفته است. یعنی بازار و جمعیت حاکم بر خاورمیانه، بالقوه و بسیار قوی است اما تولیدات این مجموعه کشورها تکافوی لازم را ندارد. تولید در این منطقه حتماً می تواند به صرفه باشد. در این منطقه در شرایطی که هنوز سرمایه خارجی و تکنولوژی خارجی نیامده، تولید شکل نگرفته در حالی که تجارت در نقاطی مثل دبی شکل گرفته است. ما هستیم که به دلیل انرژی، نیروی انسانی، بازار و شرایط فرهنگی می توانیم تولید را در منطقه راه اندازی کنیم. از دید جهانی هم به صرفه است که بخشی از تولید جهانی برای خاورمیانه در همین منطقه انجام شود.زمانی به شرکت نیسان پیشنهاد کردم که در ایران روی قطعات سرمایه گذاری کند. نظر آنها این بود که اگر ایران قطعاتی تولید کند که حتی ۲ سنت ارزان تر از تولیدات مشابه باشد و در مجموعه تولیدات آن شرکت معنادار باشد، وارد بازار ایران می شود. این حرکات مفهوم جهانی فکر کردن برای تولید است. می توان این دید را به تمامی صنایع بسط داد. تولید در سطح جهان، مانند تقسیم بین المللی کار خواهد بود. یعنی در جهان در نتیجه WTO، تقسیم بین المللی تولید و بازار صورت می گیرد. ایران گریزی از ورود به این مسیر ندارد و حتی زمان تردید کردن در این خصوص را ندارد.

• واهمه های الحاق

بخشی از ترس کنونی دولتمردان کشورهای در حال توسعه، حضور شرکت های چندملیتی در آن کشورها است. این تصور وجود دارد که حضور شرکت های چندملیتی، علاوه بر تضعیف حاکمیت ملی، امکان تولید برند های داخلی را از بین می برد.حضور شرکت های چندملیتی در کشورهای در حال توسعه که به صورت سرمایه گذاری در آن کشورها صورت می گیرد، موجب می شود عملاً آن کشورها به بازارها و شیوه تولید این شرکت ها دسترسی پیدا کنند. بخشی از تولید هم در کشورهای در حال توسعه اتفاق می افتد. این مهم زمانی صورت می گیرد که اولاً شرایط سیاسی و اقتصادی کشورهای در حال توسعه، از جمله ایران، امکان حضور شرکت های چندملیتی را فراهم کند. به بیان دیگر شرکت های چندملیتی زمانی براساس مزیت های اقتصادی یک کشور، آن را به عنوان انتخاب اقتصادی برمی گزینند که ریسک های سیاسی و اقتصادی آن در حداقل ممکن باشد. در ایران به دلیل ریسک سیاسی بسیاری از کشورها حاضر به سرمایه گذاری نیستند. اگر این معضل برطرف شود و انتخاب اقتصادی، شرکت های خارجی را برای سرمایه گذاری به ایران بیاورد، باید مزیت زمینه ساز این حضور نگه داشته شود و بسط یابد. اگر این مزیت برطرف شود عملاً سرمایه از کشور خارج شده و به سمت سرزمین دیگری می رود. این رخداد نشانه عینی سوءمدیریت کشور است. اگر نمی توانیم خود را با این شرایط سازگار کنیم، نباید طرف مقابل را محکوم کنیم. نباید از حضور شرکت های خارجی ترسید بلکه باید به مزایای این حضور که عبارتند از استفاده از تکنولوژی روز، برخورداری از مدیریت نوین و بازگشایی بازارهای جدید توجه کرد. اگر امکان حفظ این مزایا را داشته باشیم، می توانیم آثار مثبت آن را به سایر بخش ها تسری دهیم. اگر نتوانیم، سهم خود را از دست می دهیم. ترس از نتوانستن دال بر ضعف هماهنگی با جهان پیشرفته در حال توسعه است.مسئله دیگر داشتن یا نداشتن برند داخلی است. در این خصوص مایلم بحث خود را با بیان تجربه چین آغاز کنم. البته منظور از مطرح کردن چین، پذیرفتن آن به عنوان یک الگوی موفق نیست. برای مدت طولانی اکثر کالاهای ژاپنی و اروپایی، با برند شناخته شده، در چین تولید می شد. حتی ژاپنی ها نمی توانستند، جلوی دمونتاژ برخی کارخانجات خود را بگیرند. یعنی کارخانه در ژاپن دمونتاژ می شد و در چین ریمونتاژ می شد و با همان برند قبلی وارد بازارها می شد. الان چین به تدریج شروع به برند سازی کرده است. ایران هم باید این فرآیند را طی کند. نمی شود بدون طی مسیر، به تولید برند داخلی پرداخت. مثلاً سمند تولید ایران برای بازار داخلی مناسب است اما رساندن آن به جایگاهی شبیه به بنز، تویوتا یا بی ام و نیازمند زمان طولانی است. خوب است ابتدا در چارچوب برند های شناخته شده تولید کرد و بعد متناسب فراهم بودن بازارها به برند سازی پرداخت.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.