پنجشنبه, ۲۵ بهمن, ۱۴۰۳ / 13 February, 2025
تاریخ عاشورا را باید با چراغ عقل حادثه ببینند
![تاریخ عاشورا را باید با چراغ عقل حادثه ببینند](/web/imgs/16/152/vx5fo1.jpeg)
دکتر عبدالله ناصری، متخصص تاریخ آثار متعددی درباره تاریخ اسلام تالیف و ترجمه کرده که از آن میان میتوان به «مبانی جغرافیای تاریخ اسلام» (ژاویه پلانهول)، «اسلام خوارج» (نوشته ناجیه الوریمی بوعجلیه)، «زمان و تاریخ: درآمدی بر تاریخشناسی و تاریخ نگاری اسلامی» (نوشته رضوان سلیم)، «گاهشمار اسلام و ایران» و «تاریخ گسترش اسلام در شمال آفریقا و اروپا از آغاز تا سقوط اندلس» نگاشته است. در اقتراحی کوتاه از ایشان درباره تاریخنگاری عاشورا و وقایع سال ۶۱ هجری پرسیدم که از نظر میگذرد.
تاریخ نگاری برای عاشورا و وقایع محرم سال ۶۱ هجری از چه زمانی و توسط چه کسانی آغاز شد؟
تاریخنگاری عاشورا اساسا به صورت مستقل با «مقتلنگاری» شروع شده است اما قبل از آن باید به حوزه حدیثنگاری شیعه در این باب اشاره کرد. مثلا روایاتی که از امام باقر(ع) و امام صادق(ع) در دست است. در امالی شیخ صدوق که البته بعضا با منابع کهن هماهنگ نیست و نمیتوان به آن اعتنا کرد. به یک معنا آغاز اینجاست یعنی در متن حدیث چون تاریخ در آغاز از حدیث جدا نبود اما تاریخ نگاری مستقل عاشورا که با مقتل نگاری شروع میشود از قرن دوم هجری قابل بررسی است. قدیمترین مقتل عاشورا از اصبغبن نباته یا پسرش قاسم است که شیخ طوسی از پدر میداند ولی عموما این نظر شیخ را قبول ندارند و معتقدند از قاسم است و در ادامه از هشامبن محمدبن سائب کلبی، نصربن مزاحم صاحب کتاب سترگ «وقعه صفین»، شیخ طوسی، صدوق، حافظ طبرانی، سید طاووس میشود، نام برد ولی باید توجه کرد که اکثر اینها در دسترس نیست، حتی قدیمترین آنها مقتل ابومخنف که من درباره آن سخن خواهم گفت. یعنی در یک کلام قدیمترین گزارش مکتوب همین مقتل ابومخنف است که حوادث عاشورا را از شاهدان با یک واسطه نقل میکند. اما اصل آن در دسترس نیست ولی طبری در تاریخش از آن نقل میکند. یک نکته مهم اینکه بالاخره راویان کیانند؟ آنچه در میان منابع دیده میشود اینها هستند: شریکبن اعوربن حارث همدانی که در پنهانگاه مسلمبن عقیل با او به علت بیماری همخانه میشود و بخشی از حوادث را از مسلم نقل میکند. دیگر حمید بن مسلم است که با یک واسطه اخبار را به ابو مخنف رسانده است. دیگری ضحاک مشرقی است که ظاهرا دعوت امام (ع) را نپذیرفته ولی گزارشگری میکند، بعضی البته معتقدند او دعوت را پذیرفت. به هرجهت چهارمین نفرشبث بن ربعی است از فرماندهان عمربن سعد که چند سال بعد واقعه عاشورا را روایت میکند. نفر دیگری که از او به عنوان گزارشگر یاد میشود حسن مثنی فرزند امام مجتبی (ع) است که مثلا زخمی شده وتوسط بستگان مادریاش که در سپاه اموی هستند به بیرون معرکه آورده میشود در صورتی که حضور حسن مثنی در حادثه کربلا جدا محل تردید است. کسان دیگری هم هستند البته طبق گزارش ابو مخنف، مثل غلام حضرت رباب همسر امام (ع) که گویا نامش «عقبهبن سمعان» است یا همسر «زهیربن قین».
مشخص است که این آثار مثل آثار تاریخی امروز با هدفی علمی و آکادمیک و به قصد تاریخ نگاری در معنای عرفی امروز نگاشته نشدهاند، هدف و انگیزه از نگارش این آثار چه بود؟
در مورد هدف از نگارش این آثار باید توجه کنیم: اولا حادثه، حادثه مهمی است. کشتن نواده پیامبر اسلام(ص) در هر نحله و فرقه و با هر نگرشی جای پرداختن دارد. ببینید بعضی مثل امام محمد غزالی چون به عدالت صحابه و تابعین باور دارد حادثه عاشورا را درحد اختلاف دو مجتهد و دو فقیه تنزل میدهد اما به آن توجه دارد یا ابن خلدون مغربی بیتوجه به صلح امام حسن(ع) با معاویه دلیل جانشینی یزید را پرهیز از تفرقه امت مسلمان میداند اما نمیتواند از جنگ عاشورا نگوید.
امروز و با گسترش یافتن تاریخ به مثابه علمی انتقادی چه ارزیابی منصفانهیی از آن آثار میتوان داشت؟ از آنها چه استفادهیی میتوان برای نگارش تاریخ دقیق وقایع کرد؟
ارزیابی این آثار خیلی مهم است. اولا چون تدوین تاریخ و اساسا آنچه به عنوان مکتوبات در دسترس ما است از قرن دوم آن هم نیمه دوم این قرن از تاثیر باورهای ضد اموی عباسیان و پارادایم ضداموی آنها در روند تاریخ نگاری نباید غافل بود. مثالی بزنم: سیره معروف ابن اسحاق که معتبرترین سیره پیامبر (ص) بوده واصل آن اینک در اختیار نیست، آنچه هست تحریر ابن هشام است که به خاطر خوشامد عباسیان گزارش معروف «حدیثالدار» و نیز اسارت «عباس بن عبد المطلب» جد بنی عباس در جنگ بدر حذف میشود. به همین سیاق میتواند در تاریخنگاری عصر عباسی و منبع تاریخی آن عصر برای رقبای عباسی چیزی هم اضافه شود. مهمترین نکته همان غیر تحلیلی بودن این منابع است. توجه کنیم مثلا «تجارب الامم» ابن مسکویه در قرن چهارم یا مروج الذهب مسعودی که تا حدودی تحلیلی هستند در مورد حادثه عاشورا فقط از دیگران نقل میکنند. در یک جمعبندی کلی میتوان این را گفت اولا تواریخ اولیه مثل طبری در جناح اهل سنت و ارشاد شیخ مفید در جناح شیعه و دیگر آثار تا آغاز قرن پنجم هجری فاصله کمی را با عین حقیقت دارند اما پس از این زمان مبالغه وتحریف، شدیدا خودنمایی میکند. لهوف سید بن طاووس، مقتل خوارزمی، روضه الشهدا کاشفی سبزواری که در اوج این کتب مبالغهآمیز غیرمستند است و متاسفانه بخش اعظمی از باور تاریخی مردم شیعه نسبت به عاشورا از این کتاب است یا توفانالبکا جوهری مروی که صورت شعری روضهالشهداست و بسیار سخیف و ضعیف و باز همانطور اسرارالشهاده فاضل دربندی، به این نکته توجه کنیم که از عصر صفویه پردازش حادثه عاشورا صورت دیگری گرفته. مثلا همین کتاب «روضه الشهدا» که مرحوم محدث نوری در کتاب ارزشمند «لولو و مرجان» و نیز شهید مطهری در «حماسه حسینی» نقد خوبی از آن کردهاند و حسابی به آن تاختهاند. یا مثلا «اسرارالشهاده» سپاه اموی را بیش از یک و نیم میلیون نفر میداند یا مینویسد در روز عاشورا خدا خورشید را میان آسمان نگه داشت و آن روز ۷۲ ساعت بود، او میخواهد با تعداد ۷۲ تن شبیهسازی کند که تازه آن هم کمتر از ۶۰ نفر است. باید توجه کرد تحلیل تاریخ جدای از احساس وعاطفه است. در مورد همین «مقتل ابومخنف»، به این نام چاپهای زیادی شده اما اصل مقتل از میان رفته و بعدها متاخرین چیزهایی به نام ابومخنف بیرون دادهاند و به نظر میرسد این روند بعد از صفویه سرعت بیشتری گرفته است. باز هم یک مثال: در مقتل چاپ شده به نام ابومخنف تعداد سپاه امام حسین(ع) ۸۰ هزار و تعداد شهدا سه هزار و ۵۰۰ تن است. البته استاد محمدهادی غروی از عالمان و محققان تاریخ این مقتل را با استفاده از منابع قرن سوم به بعد بازسازی کرده و به نام «وقعه الطف» چاپ کردهاند. خلاصه کلام آنکه نخستین گزارش مورد استناد مورخان مقتل ابومخنف است و آنچه امروز از آن در دسترس است گزارشهای تاریخ طبری است.
آیا آثار تحلیلی مناسبی در بررسی واقعه عاشورا وجود دارد؟
در مورد واقعه عاشورا زیاد نوشته شده است اما من همیشه به دانشجویان توصیه میکنم به دو کتاب به صورت ویژه اعتنا و اعتماد کنند: یکی کتاب «پس از پنجاه سال» استاد علامه دکتر سیدجعفر شهیدی و دیگری نقد حماسه حسینی زندهیاد صالحی نجفآبادی، در بین آثار خارجی هم جدا از کمی سویههای سوسیالیستی نویسنده کتاب «ثوره الحسین(ع)» دکتر ابراهیم بیضون لبنانی است که خوشبختانه در دست ترجمه است. در سالهای اخیر یک کتاب ارزشمند برای سطح عموم اهل مطالعه نوشته شده توسط یکی از فضلای قم به نام استاد محمد اسفندیاری با عنوان «عاشورای حسینی تا عاشورای شیعه». این کتاب را باید همه جامعه که علاقهمند به امام حسین (ع) هستند بخوانند. چند کار هم استاد حجتالله جودکی دارد در مورد امام حسین (ع) و عاشورا که محققانه است. کتاب و اثر مناسب و شایسته در مورد عاشورا باید وهن انگیز شیعه و اهل بیت (ع) و اسلام نباشد. نویسندگان و گویندگان تاریخ عاشورا باید با چراغ عقل حادثه را ببینند. استاد دکتر شهیدی میفرماید آنچه مسلم است در سال ۶۱ هجری امویان جنایت کردند و فرزند پیامبر (ص) را کشتند از یاران او هم کشته شدند، مهم پیام عاشوراست؛ مروت، حق طلبی، ایستادگی در برابر ظلم و اصلاح دین از بدعت. امام حسین (ع) قیام کرد و از مدینه به عراق رفت چون شیعیان از او خواستند. وقتی خود بهدنبال تشکیل حکومت رفت که مردم خواستند. بزرگداشت این حادثه هم در فرهنگ ما باید در این راستا تعریف شود که متاسفانه اینچنین نیست.
محسن آزموده
![](/imgs/no-img-200.png)
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست