شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

قصه ات را خوب تعریف کن


قصه ات را خوب تعریف کن

اخلاقتو خوب کن, بیش از آن که یک کمدی موقعیت باشد بیشتر یک شوخی کلامی است

‌مسعود اطیابی پس از تجربه شیرین خروس جنگی به روایت مضامین اخلاقی و معنوی با لحنی طنز پرداخته است تا ترکیبی از تجربه‌گرایی خود در دو حوزه «فرم» و «مضمون» را با چاشنی کمدی بیامیزد و فانتزی را با ماورایی تلفیق کند و حالا قضاوت کنید با این اوصاف چه شترگاوپلنگی می‌شود فیلمی که همه چیز هست و هیچ نیست. فرشته‌ای که از بالا ماموریت داشته در یک تجسم مادی بر انسانی معمولی ظاهر شود تا به واسطه موقعیت‌های کمیک مخاطب را بخنداند و شخصیت قصه را هدایت کند.

داستان فیلم درباره فرشته‌ای است که وظیفه دارد آدم‌ها را به دنیای آخرت همراهی کند و روایت مردی است که در یک تصادف و ایست قلبی متحول می‌شود و در بازگشت خود به زندگی، با فرشته مرگ روبه‌رو می‌شود و در شرایطی که بین مرگ و زندگی به سر می‌برد، سرنوشتش با زنی گره می‌خورد و عشق و عاشقی چاشنی آن می‌شود تا در نهایت، با تجربه‌ای که آن دو به شکل‌های متفاوت با مفهوم مرگ پیدا می‌کنند دچار تحول شده و پیام اخلاقی داستان نیز از دل همین موقعیت بیرون بیاید. واقعیت این است که وقتی قرار است با زبان طنز و با تکیه بر ساختاری ماورایی مضامین اخلاقی را به تصویر بکشیم سخت‌ترین زبان سینمایی را برگزیده‌ایم که به ظرافت‌های زیادی محتاج است و از پیچیدگی خاصی در بسط درام و پیوند ذهنی و درونی مخاطبان با لایه‌های درونی قصه برخوردار است؛ این موضوع، در اخلاقتو خوب کن با رویکردی ساده‌انگارانه لحاظ شده و ظرافت‌های آن نادیده گرفته شده است. همین موقعیت می‌توانست با درایت بیشتری در شخصیت‌پردازی و ساختاربندی قصه به داستانی جذاب بدل شود. شاید در این فیلم بیش از آن‌که به قابلیت‌های طنازانه درام یا بازیگران تکیه شود باید به منطق درونی خود قصه توجه می‌شد که باورپذیری آن ابتدا برای مخاطب به وجود بیاید تا بر مبنای این موقعیت ایجاد شده بتوان به بازنمایی دراماتیکی قصه و سویه کیمک آن دل خوش کرد، اما قصه آنقدر دم دستی و شخصیت‌پردازی‌ها به حدی خام و نپخته است که دراین فرم روایی چفت و بست نمی‌شود.

این نقصان بویژه در ارتباط با شخصیت و البته بازی حامد کمیلی و الهام حمیدی نمود بیشتری دارد. اگر قرار است شاهد تحول اخلاقی شخصیت منفی قصه باشیم ابتدا باید این منفی بودن در شخصیت‌پردازی پردازش شود تا مخاطب بتواند تحول‌پذیری او را باور کند. این در حالی است که تماشاگر اطلاعات جامعی درباره سایه ندارد. این‌که او چه می‌کند، با چه کسی زندگی می‌کند و اگر دچار انحراف اخلاقی است دلایل آن چیست؟ شمایل ظاهری و رفتارهای اجتماعی او نیز این تصویر را در ذهن مخاطب نمی‌آفریند مگر این‌که او دائما در حال تغییر لباس بوده و هیچ دو پلانی را نمی‌توان پیدا کرد که الهام حمیدی یک پوشش واحد داشته باشد. یا در جایی که فرشته (رضا عطاران) امید بازگشت او به زندگی را گوشزد می‌کند فقط یک سکانس کوتاه می‌بینیم که سایه از پیرزنی مراقبت می‌کند که فرزندانش او را تنها گذاشته‌اند، اما معلوم نیست‌ آن پیرزن کیست، چه نسبتی با سایه دارد و چگونه او سر از این کار درآورده است. عجیب است که فیلم قصد دارد تا با محوریت زندگی یک زن به پیام اخلاقی او تجسم ببخشد، اما به عمق این شخصیت وارد نشده و آن را مورد واکاوی دراماتیک قرار نمی‌هد. وقتی قصه بخوبی روایت نشود هیچ پیامی هم بخوبی شکل نگرفته و منتقل نمی‌شود. بدون یک قصه و روایت خوب نمی‌توان اخلاق مخاطب را خوب کرد!

فیلم در عین حال می‌خواهد با یک قیاس ضمنی که البته ریشه در باورهای ایدئولوژیک دارد به مقایسه و تفاوت‌های انسان و فرشته بپردازد و با نمایش ظرفیت‌های اخلاقی آدمی او را نسبت به فرشتگان برتری دهد. این‌که انسان بودن ارزشمندتر از فرشته بودن است و منزلت و مقامی والاتر دارد به اختیارمند بودن انسان در انتخاب خیر و شر برمی‌گردد که بارها از زبان بشارت در فیلم می‌شنویم یا این‌که بزرگ‌ترین آرزوی او این است که یک روز آدم بشود. در نهایت نیز او به پای همین انسان به سجده می‌افتد تا تصویری از قصه خلقت آدمی را بازنمایی کند. هسته مفهومی این قصه تاکید بر همین نکته است که آدمی مجموعه‌ای از خوبی و بدی و خیر و شر است که تنها با اراده و انتخاب آگاهانه خویش می‌تواند بین فرشته بودن و شیطان شدن یکی را برگزیند. عبارت امری عنوان فیلم نیز بر ساخته همین درک از موقعیت هستی‌شناختی آدمی است و تاکید بر این‌که انسان می‌تواند حتی در عمق ظلمت و گناه نیز خود را نجات داده و اخلاقش را خوب کند.

شاید اگر حضور رضا عطاران از این فیلم حذف شود به یکباره ستون درام فروبریزد و دیگر هیچ دلیلی بر جذابیت قصه دست کم از لحاظ سرگرم‌کنندگی مخاطب باقی نماند. خونسردی همیشگی عطاران و گریم ساده اما موثر وی در نقش بشارت، شیرینی و دلنشینی نقش را بیشتر کرده و بیشترین بار کمیک داستان بر دوش اوست حتی اگر جواد رضویان به زور بخواهد نظر مخاطب را به خود جلب کند.

اخلاقتو خوب کن بیش از این‌که یک کمدی ماورایی یا حتی موقعیت باشد بیشتر یک شوخی کلامی با مفاهیم انتزاعی مثل مرگ و آخرت است که دربرخی‌ لحظات موفق می‌شود به مدد بازی رضا عطاران لبخندی بر لب مخاطب بنشاند. با این حال سویه کمدی فیلم بیشتر بر قابلیت‌های فردی عطاران و تا حدودی رضویان و طنز گفتاری فیلم است. فیلمی که با پایان خوش هندی‌وار به اتمام می‌رسد و تجربه توبه و بازگشت آدمی به اخلاق و انسان بودن را شیرین و طنازانه به تصویر می‌کشد. اگرچه حفره‌های فیلمنامه‌ای در اخلاقتو خوب کن زیاد است اما نسبت به بسیاری از کمدی‌های نازل سال‌های اخیر می‌توان این فیلم را در سطحی بالاتر رتبه‌بندی کرد.

سیدرضا صائمی