جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

دختر ها, رو به قبله ام کنید


دختر ها, رو به قبله ام کنید

نگاهی به رمان « ای کاش گل سرخ نبود» نوشته منیژه آرمین

رمان « ای کاش گل سرخ نبود» در ۳۰۴ صفحه و با زاویه دید سوم شخص روایت می شود. تضاد بین سنت و مدرنیته، سایه حاکمی است که درونمایه داستان را رهبری می کند.

● خلاصه داستان

پشت پنجره های شب گرفته، دو اسب را به کالسکه بسته اند؛ یکی سفید و یکی سیاه. بخاری که از دهان اسب ها بیرون می زند، همچون ابری خاکستری در فضای لاجوردین محو می گردد.

اسب ها خسته اند؛ نفس نفس می زنند. گویی راهی دراز را پیموده اند؛ راهی از اعماق زمان از کجا؟ از کجا او را اینجا آورده اند؟! جایی که پر از صدای پیرزنی است که یک هفته آواز او در خانه سالمندان پیچیده است. پنجره های بخارآلود و دیوارهای سرد و خاکستری پر از انعکاس یک ترانه قدیمی ترکی است که با آهنگی غم انگیز زمزمه شده است.

ای کاش گل سرخ نبود

زرد و پژمرده هم نمی شد

ای کاش جدایی و مرگ

هیچ کدام نبودند.

داستان از سرای سالمندان شروع می شود. خانم نویسنده به سراغ گللر می رود تا داستان زندگی او را بنویسد.

مهدی، افسر ارتش است و همزمان با کشف حجاب، او و همسرش با شرکت در مراسم و جشن های مختلف از پیشگامان این طرح می شوند. گللر نوازنده و خواننده مجلس متجددین افراطی می شود، اما با خود کشی مهدی، ناامید و دل شکسته به خواهر کوچک ترش گلرخ پناه می برد. گللر پسری سه، چهار ساله به نام سپهر دارد.

گللر که حکومت وقت را در مرگ شوهرش مقصر می داند، توسط برادرش عبدالله آخوندزاده که اسم خود را به داریوش مانی تغییر داده و جزو فعالان سیاسی مخالف دولت است، وارد گروه های کمونیستی که در راس آنها مردی به نام رفیق اسرافیل قرار دارد، می شود ولی با مرگ سپهر به علت سقوط از پشت بام، سرخورده شده و دچار حالت های روانی می شود. او که انتظار می رفت با رفیق اسرافیل ازدواج کند، گوشه نشین می شود. برادرش مانی به گروه پشت می کند و به وسیله رفیق اسرافیل با ماشین زیر گرفته می شود و می میرد. حالت های روانی گللر شدید تر می شود و به توصیه شوهرخواهرش با مردی ساده و روستایی که کارگر نخریستی است ازدواج می کند. گللر در زندگی جدید همچنان به دنبال گمشده های خود است، او که صاحب دو پسر و یک دو قلوی دختر می شود با زحمت زیاد آنها را بزرگ می کند و خانه ای در جنوبی ترین منطقه تهران خریداری می کند. پسرها به آمریکا می روند و دخترها ازدواج می کنند. گللر آرزو دارد دخترهایش او را به خانه ببرند تا در آنجا بمیرد. ولی دخترها هر روز بهانه ای می آورند، تا اینکه در خانه سالمندان می میرد. داستان وارد فضایی خیالی می شود؛ روح گللر به دنبال تابوت و جمعیت می رود. ولی کسی حرف او را نمی شنود.

رمان « ای کاش گل سرخ نبود» در ۳۰۴ صفحه و با زاویه دید سوم شخص روایت می شود. تضاد بین سنت و مدرنیته، سایه حاکمی است که درونمایه داستان را رهبری می کند.

رمان به زمان پهلوی اول، رویدادها و تحولات خاص آن دوره از قبیل کشف حجاب، کشمکش های ادامه انقلاب مشروطه، جنگ دوم جهانی، کودتای ۲۸ مرداد و ۱۵ خرداد ۴۲ که هر کدام از این تحولات می توانست به عنوان هرمی در فضای داستان تاثیرگذار باشد، برمی گردد.

داستان با تصویری ناخوشایند از خانه سالمندان و در زمان حال شروع می شود. فضای سرای سالمندان، سرد، بی روح و دهشتناک است. (پیرزن ها، سرهاشان را می کنند زیر لحاف ولی نور نعش کش ها از روزنه های پتوهای کهنه می گذرد) ص ۴.

پیر زنان با سرهای سفید به ردیف در صف مرگ ایستاده اند، تا با نعش کش هایی که در انتظارشان است راهی شوند. دیگر کسی به فکر آنها نیست. اگر ماه بانو و گل بانو دختران دو قلوی گللر گاهی به دیدنش می آیند و با عجله برمی گردند، به حکم وظیفه و نه از روی مهر و محبت است.سوژه ها سمبلی از واقعیات زندگی اجتماعی هستند و در فضا هایی رئال تصویر می شوند. با کمی تعمق و درک آنها، کمک می کنند تا به دنیای فکری و احساسی نویسنده نزدیک شویم و خلق شخصیت هایی چون خانم رضایی ها، اغراق گونه و مخاطب را از فضای رئال و واقعیت هایی محتمل دور می کند. گللر در آرزوی بازگشت به خانه، خاطرات خود را بازگو می کند. او می گوید: « (نه! نه! من نمی خواهم اینجا بمیرم، دخترهایم همین روزها مرا می برند، جایم را می اندازند تو اتاق آفتاب، ملحفه های لاجورد زده می اندازند رویم و من پاهای خسته ام را دراز می کنم و می گویم: دخترها، رو به قبله ام کنید و آن وقت با خیال راحت می میرم.»

توجه راوی به نماد ها و به چالش کشیدن آنها، دیدگاه های مطرح را به شکلی تحت الشعاع قرار می دهد و نوعی پیوستگی بین گذشته و حال داستان برقرار می کند که به حال و روز گللر در سرای سالمندان برمی گردد و مخاطب اوج داستان را درگیر با شخصیت اصلی رمان در خانه سالمندان لمس می کند. تا جایی که در فلاش بک به گذشته اطلاعات و درون نگری هایی را که انگیزه و روابط شخصیت ها را به خوبی نشان دهد دچار نوعی سردرگمی و نقصان شده که آن پل تداعی که بتواند خلازمانی را پرکند وجود ندارد.

گللر درگیر یکسری اختلالات روحی و رفتاری است. نظرگاه داستان روایتی است که تضاد حاکم بر جامعه آن روز، شخصیت های اصلی داستان را، در مقابله با شرایط رو در رو به مبارزه می طلبد. شکی نیست گره افکنی داستان را موقعیت قهرمان داستان تشکیل می دهد. موقعیت گللر غریب است. تغییر شرایط او را دگرگون کرده است. نویسنده در رمان به تقابل دو عقیده می پردازد و به آسانی و با سطحی نگری درباره این هفت سال و اتفاقات مربوط به آن به راحتی می گذرد. در حالی که کشمکش، تردید و گمان شخصیت های رمان و بازتاب های روحی و روانی آنها می توانست فصل تازه ای باشد که مخاطب را با فرآیند تحول و تعالی شخصیت اصلی داستان بیشتر آشنا کند و جریان های مربوط، براساس رابطه علت و معلولی داستان خود را پیش ببرد.شخصیت گللر به عنوان شخصیت اصلی، متزلزل و نا همگون است. او به آسانی پذیرای شرایطی می شود که هم نامحتمل است و هم متجدد. در مجالس آواز شرکت می کند و در نمایشنامه بازی می کند، وا پسگرا و خرافاتی است و اینکه دختر به دنیا می آورد ناراضی و ناراحت است. جمله «پسر پسر قند عسل» را بارها از زبان او می شنویم.

مهدی و گللر صاحب پسری به نام سپهر می شوند. مهدی خودکشی می کند در حالی که انگیزه قابل قبولی برای خودکشی ندارد.

گللر سر خورده و نا امید با شوکی نا گهانی که به او وارد شده و او را دچار اختلالات روانی می کند به خواهر کوچکترش گلرخ پناه می برد.

در نهایت با سیری که نویسنده برای مدیریت شخصیت ها در نظر می گیرد، گللر توسط برادر خود که به طور غیرمنتظره ای وارد رمان شده و اسم خود را از ولی آخوندزاده به داریوش مانی تغییر داده و یکی از فعالان سیاسی است؛ وارد گروه کمونیستی می شود، خاطرات او به عنوان بانوی ناشناس به چاپ می رسد. گللر به قصد انتقام مرگ مهدی از حکومت وقت وارد گروه کمونیستی می شود و فعالیت سیاسی او با توجه به جنبه شخصی ای که پیدا می کند یکی از ضعف های رمان است و از طرفی مورد توجه رفیق اسرافیل قرار می گیرد تا جایی که می خواهد با او ازدواج کند.

مرگ غیرمنتظره سپهر او را به انزوا می کشد و حالت های روانی او شدت پیدا می کند. این توهم و بیماری تا آخر عمر همراه او باقی می ماند.

مرگ مهدی محور داستان را فرا می گیرد و تا پایان رمان، کنش شخصیت اصلی رمان براساس آن به سرانجام می رسد. چنان چه گره افکنی و گره گشایی پر رنگ نیست و این اتفاق بهانه ای است تا نویسنده واکنش رفتار شخصیت های داستان را به نمایش بگذارد. رمان با ازدواج دوباره گللر با اسماعیل، مردی روستایی و بیسواد که کارگر نخریسی است ادامه پیدا می کند. ازدواج مجدد گللر بعد از مهدی و علاقه ای که آن دو به هم داشته اند و هفت سال از بهترین دوران زندگی خود را در شرایط ناخوشایند صبر کردند، کنشی غیرمنطقی و غیرقابل باور است.

به قول مالکام برادبری:« هر نویسنده هنگام نوشتن باید دائم روی منطق اعمال اشخاص و حوادث داستانی اش کار کند.» گللر صاحب دو فرزند پسر و یک دو قلوی دختر می شود. سردرگمی آدم های داستان با مرگ برادر گللر یعنی داریوش مانی به دست رفیق اسرافیل سرپرست گروه سیاسی اتفاق می افتد. او که به گروه پشت کرده و دلیل قانع کننده ای برای آن ذکر نشده است. اسرافیل با بیوک آلبالویی رنگ در کوچه پس کوچه های تنگ و سنگلاخی او را زیر می گیرد. و این قتل در شرایطی اتفاق می افتد که فقط پیرزنی در اتاقش شاهد آن بوده است. در آن سال ها وجود ماشین در خیابان های تهران انگشت شمار بود و رفت و آمد آنها توجه زیادی را به خود جلب می کرد؛ نویسنده می توانست با کمی توجه به موقعیت زمانی داستان، توطئه قتل را توسط رفیق اسرافیل که سرپرست گروه سیاسی بوده قرار ندهد. سرپرست گروه معمولاً می تواند آمر این چنین قتل ها باشد نه عامل آن از آنجا که اسلوب نویسنده در نگارش کتاب کاملاً واقع گرایانه است، وی در قسمت های اول کوشیده تا از تخیل حدالامکان دوری کند.

در فصل های آخر رمان با تغییر زاویه دید، مرگ گللر وارد فضای کاملاً تخیلی می شود که حضور و دخالت نویسنده به خوبی مشهود است. آدم های داستان مانند گلرخ خواهر کوچک تر گللر، اشراف السادات، عزیز خانم و ننه آقا همه شخصیت های سفید رمان هستند که به شکلی در کنار گللر هستند و او را در مشکلاتی که دست به گریبانش است مساعدت می کنند.

این یکی از ویژگی ها و نقطه قوت های داستان است و ارتباط خوب آدم های آن دوره را به تصویر کشیده است.اما تعجیل در پایان بندی رمان و حضور نویسنده پس از مرگ گللر، شبیه ساختاری سریالی و حاکم بر آن است که آن را به پایان برده و آوردن قطار مرگ دیالوگی که نویسنده با مرده ها برقرار می کند به پرداخت صحیح رمان لطمه وارد کرده استاما نثر زیبا و یکدست، توصیف ها و فضاسازی متناسب با روند داستان کاملاً در خدمت رمان قرار گرفته است و توجه به اینکه رمان مربوط به هفتاد - هشتاد سال قبل است. انتخاب سوژه احتیاج به تحقیق، تفحص و مطالعه بسیار دارد و مردم همیشه به مطالعه این قبیل آثار علاقه مند بوده و هستند. مرگ نیز یکی از موضوعاتی است که همیشه ذهن انسان ها را به خود مشغول داشته است.

اقدس بینایی