شنبه, ۶ بهمن, ۱۴۰۳ / 25 January, 2025
ملاحظاتی چند در نظریه ی اهل سنت در باب خلافت
گیب، در مقالهی حاضر، كه هدف از آن بازخوانی نظریهی اهل سنت در باب خلافت است، بر مبنای چهار نكتهی اساسی به بحث میپردازد:
۱ـ در وهلهی نخست به مخالفت با نظر كسانی میپردازد كه معتقدند ماوردی به تدوین نظریهی نهایی اهل سنت در باب خلافت پرداخته است؛
۲ـ به نظریهی اشعریان در باب خلافت و سرنوشت این نظریه در پی تحولات مترتب بر آن میپردازد؛
۳ـ جنبههای مختلف نظریهی خلافت و نسبت آن با امامت را در امپراطوری عثمانی مورد بازبینی قرار میدهد؛
۴ـ در آخر به بیان این نكته میپردازد كه در جوامع اهل سنت، نظریهی مقبول و عامی در خصوص خلافت وجود نداشته است.
هدف از این مقاله توجه به چهار نكته است كه عمدتاً جدید نیستند؛ اما با این حال محققان و پژوهشگران، اعم از شرقی و غربی، در نوشتههای مختلفِ معاصر به ارزش و اهمیّت این نكات كمتر توجهِ درخوری نشان دادهاند.
۱ ـ نكتهی نخست به اثر كلاسیك قاضی الماوردی مربوط میشود. به نظر میرسد كه در تمام مباحث مربوط به خلافت این فرض وجود دارد كه ماوردی نظریهی مرسوم اهل سنت در باب خلافت را تدوین كرده و [در واقع] نظریهی او تنها نظریهی موثق و معتبر در باب خلافت است.
به نظر من، این دیدگاه، به دو علت، ناموجه و خطاست. علت نخست را به طور مشروح در قالب نكتهی چهارم تبیین خواهم كرد؛ اما دربارهی علت دوم لازم است كه در اینجا از باب مقدمه، مطالبی چند بیان كنم.
امت، كه در نظریهی اهل سنت شالودهی آن بر شریعت استوار است و نمو تاریخی آن مبتنی بر هدایت الهی است و مرجعیت مصون از خطای اجماع ضامن تداوم آن است، حایز نهایت اهمیت است؛ از اینرو یكی از وظایف فقیهان، به عنوان حافظان وجدان عامه، این است كه برای هر نسلی مش روعیت ساخت سیاسی را از نو تبیین و تشریح كنند. از دید فقها چنین وظیفهای عمیقاً با امر خلافت، به عنوان یك نهاد [سیاسی ]مرتبط بود؛ زیرا نهاد خلافت سمبل تفوّق شریعت به حساب میآمد. ارتباط بسیار زیاد این دو مسئله با یكدیگر تا حد زیادی ناشی از مجادلات دو گروه رقیبِ شیعه و خوارج بود كه به اعتقاد آنان جماعت اهل سنت، به سبب بیعت با خلفای جور، از مسیر حقهِ اسلام منحرف گردیده و در نتیجه در ضلالت و گمراهی به سر میبرند. فقها در مواجهه با این انتقاد شدید تلاشهای خود را ضرورتاً به توجیه وضع موجود معطوف كردند؛ اما ن ه بدان معنا كه همهی كسانی كه مدافع راست كیبثی (orthodoxy) بودند، به اتخاذ چنین موضعی مبادرت ورزیدند. نظریهای كه اساس تبیین ماوردی بر آن استوار است در حقیقت فقط نظریهی یك مسلك، آن هم مسلك اشعری است. به طور كلی تئوری ماوردی دربردارندهی دو خصیصهی نظریهی اشعریگری است؛ به این معنا كه چندان با اح تجاج و استدلال میانهای ندارد و منجر به نتایج و استنباطهای بسیار جزئی و قشری میشود. در این صورت میتوان گفت كه ریشهی مشكلات اصولگرایان، در تأكید اشعریگری بر تداوم تاریخی خلافت نهفته است. اكنون به [بررسی آرا ]ماوردی میپردازیم. با عنایت به این نكته كه اثر ماوردی در حوزهی سنت اشعریگری قرار دارد، آیا میتوان پذیرفت كه اثر او بیان مسلم و نهایی نظریه (doctrine) سیاسی اشعریگری است؟ چنان كه در جایی دیگر نیز تلاش كردهام نشان دهم، نظر من به هیچ وجه چنین نیست.۳ ماوردی به جای این كه تبیینی منصفانه و بیطرفانه از یك نظریهی رسمی ارائه دهد، در واقع، تحت تأثیر شرایط و اوضاع و احوال عصر خود، به تنظیم اثری توجیهی و مطابق با شرایط زمان همت گماشته است. مهم این است كه بدانیم ماوردی با ارائهی استدلالهایی بر آن است تا تئوری اشعریگری را با اوضاع و احوال نسبتاً نامطلوب دوران خود همساز كند؛ (زیرا اثر او در دوران حكومت آل بویه نوشته شد.) این كار او [در واقع ]ن خستین لغزش او بود كه در نهایت منجر به فرو ریختن تمامیت تئوری میشد.
تغییرات و دگرگونیهای حاد پدید آمده در تشكیلات سیاسی اسلام تجزیه و از همپاشیدگی [جهان اسلام] را تشریح بخشید، به گونهای كه اَخلاف ماوردی را واداشت تا هر چه بیشتر در مسیر توافق و سازش با [شرایط] گام بردارند. من نمیتوانم بگویم كه به چه صورت، در نسل بع د، امام الحرمین جوینی تئوری اشعریگری را جرح و تعدیل كرد؛ زیرا متأسفانه تاكنون به كتاب غیاث الامام جوینی۴ دسترسی نداشتهام، اما به نظر میرسد در كتاب ارشاد او، كه اخیراً م. لوسینی(m.luciani) منتشر كرده است، میتوان تمایل او را در كشاندن مسئلهی بغرنج ا مامت به پیشینه تاریخی آن دریافت. در حقیقت، در فرهنگ سیاسی عصر جوینی، كشمكشهای كهنهی فرقهای ماهیت واقعی خود را از دست داده بودند، حال آن كه با ظهور حكومت عرفی [سلطنت] مسائل جدیتر و نوینی مطرح میشد. چنین تمایلی، یك نسل بعد از جوینی، در طرز نگرش و موض ع غزالی۵ نیز دیده میشود، غزالی تقریباً با شگفتزدگی [نظر خود را] نسبت به نظریهی اشعریگری كه در حال زوال بود نشان میدهد. او مینویسد:
فردی از خاندان عباسی عهدهدار امر خلافت است و سلاطینی كه در بیعتِ خلیفهاند، در ممالك مختلف عهدهدار انجام وظایف حكومتی هستند. در این دوره زمانه حكومت تنها از راه قوهی قهریّه به دست میآید؛ و لذا هر كسی كه صاحب قدرت نظامی [سلطان] با او بیعت كند، همو خ لیفه است.۶
عبارت فوق گویای آن است كه خلافت از منظر خاندان عباسی، دیگر زعامتی كه عطیهی الهی است تلقی نمیشد، بلكه فقط حق مشروعی بود كه از طریق قهر و غلبه به دست میآمد مشروط بر آن كه دارندهی قدرت نظامی ضمنِ بیعت با خلیفه به تفوق شریعت نیز اذعان داشته باشد. وقتی ك ه خلافت بغداد در سال ۱۲۵۸ میلادی [۶۵۶ ق] به دست مغولان از بین رفت، تنها چاره این بود كه اعلام گردد حقوق به دست آمده از راه زور فی نفسه مشروع است و قدرت نظامی [میتواند] مؤسس امامت قانونی و موجه باشد. خلافت ظاهری و صوری كه در قاهره برپا شده بود رهآوردی در بر نداشت؛ زیرا آثار فقهیِ هیچ یك از فقهای معتبر و رسمی، چنین خلافتی را به رسمیت نمیشناخت. در حقیقت این قاضی القضات ممالیك در قاهره بود كه در نهایت به حكومت مطلقه دنیوی قداست بخشید. در این باره گفتار ابنجماعه تحت عنوان تحریر الاحكام [فی تدبیر اهل الا سلام] را (هر چند به اندازهای است كه نیازی به ذكر مجدد آن نیست) باز میگوییم قطعهای از آن سخنان كه حایز اهمیت ویژهای است چنین است:
«اگر زمانی امام وجود نداشته باشد و فردی كه واجد شرایط نیست منصب امامت را به عهده گیرد و از راه قدرت و نیروی نظامی، بدون اخذ بیعتی یا تعیین از طرف حاكم قبلی، بر مردم سلطه یابد، باید با او بیعت كرد و اطاعت او واجب خواهد بود، تا بتواند امور مسلمانان را نظم بخشیده، آنان را متحد كند؛ اما در صورتی كه امامت قهریه به فردی سپرده شد و فرد دیگری با داشتن قدرت بیشتر قیام كند، بر او غلبه یابد و بر كنارش كند، فرد غالب، با همان استدلالی كه فرد قبل از او به این منصب میرسید، امام خواهد شد، و او باید به عنوان امام پذی رفته شود تا مصالح مربوط به آسایش مسلمانان و وحدت آنان حفظ شود.»۷
بدین ترتیب، قدم به قدم، در یك تحول منطقی، نظریهی اشعریت، از اصول اشعری و توجیه سیاسی ماوردی منتهی به تفكیك امامت از شریعت و نفی كامل احكام شرع شد. تودههای مسلمانان، این امر را، از آنجا كه به وضوح بیپایه مینمود، نمیتوانستند بپذیرند؛ اما عدم قبول ای ن نتیجه به نوبهی خود به معنای رد استدلالی بود كه منجر به آن شده بود؛ لذا ضرورت ایجاب میكرد كه مبنایی جدید برای نظریهی سیاسی جستوجو گردد كه حداقل اصل برتری شریعت و نقش خلیفه بعنوان حامی و پشتیبان شریعت تضمین گردد. به نظر میرسید كه این نیاز بیشتر در شرق جهان اسلام، به ویژه در ایران و سرزمینهای ایرانی - تركی بیشتر احساس میشد؛ زیرا این سرزمینها، به خاطر فتوحات كفار مغول، از سنت سلف دور افتاده بودند، و نیز در مناطقی كه میبایست پیكاری طولانی برای احیای برتری شریعت بر قوانین مغول (یاسا) بعمل آید.
۲ ـ در چنین شرایط دشواری، طبیعی بود كه فقها به نظریههایی رجوع كنند كه به سبب تفكر اشعری ناشناخته مانده بودند. بنابر یكی از همین نظریات، فقط خلفای راشدین خلفای واقعی تلقی میشدند و حكومت امویان و عباسیان خلافت موهوم و غیر واقعی محسوب میگردید. اشعریان چن ین نظریهای را نپذیرفته بودند؛ زیرا نظریهی مزبور نه تنها مُلهم از آموزههای معتزلی، بلكه تا حد زیادی نشانهی ارتداد نیز بود. اما این دیدگاه در مرام ماتریدیه ملحوظ شده بود؛ زیرا ماتریدیه در آن هنگام با تفكیك میان خلافت (بعنوان امر پایانیافته) و امامت (ب عنوان امر تداوم یافته)، با خواست جامعهی سنی مذهب برای [داشتن ]نمایندهی حی و حاضرِ شریعت، در تقابل بود.۸ اما از آنجا كه هیچ مرجع حی و حاضری، جز قدرت غیر دینی [سلطنت]، وجود نداشت، به نظر میرسد نتیجهی عملی این نظر بسیار شبیه به برداشت ابن جماعه باشد. این معضل، برای مثال، در كتاب عقیده اثر عضدالدین ایجی كه صریحاً خلافت را به خلفای راشدین محدود كرده و تمام اشارات و ارجاعات به امامت را نادیده گرفته بود، بازتاب یافته است؛ اما این رویه نوعی انحراف از مسئله بود. سرانجام معضل مزبور با توسل به نظریهی دیگری حل شد، نظریهای كه از یك حوزهی فلسفی و نیمه شیعی برآمده بود؛ لذا تا آن زمان در میان متكلمان مطلوبیت و مقبولیت زیادی نداشت. این نظریه انطباق ایدهآل افلاطونی «فیلسوف - شاه» با «امام اسلامی» بود كه مطابق آن، رتق و فتق شریعت تحت هدایت حكمت الهی )divine wis dom( صورت میگرفت. از آنجا كه سرتوماس آرنولد، پیشتر، تحول این نظریه را در منابع فارسی و عربی نشان داده است،۹ دیگر نیازی نیست كه در اینجا بار دیگر به تفصیل به بحث دربارهی آن بپردازیم. چیزی كه به موضوع ما در اینجا مربوط میشود این است كه بگوییم، نظریه ی یاد شده، در زمانی كه عناصرِ عرفانیِ خود را از دست داد و در قالب عقاید ارتدوكسی )orthodoxy( درآمد، به فقهای سنی بعدی این امكان را داد كه برای تشكیلات سیاسی - مذهبی جامعه، اصول و مبنایی عملی و رضایت بخش داشته باشند؛ علاوه بر این، این نظریه موجب میشد كه عمل امیران مسلمان در برگرفتن القاب و عناوین خلیفه توجیه شود، عناوینی كه از قبل در سرزمینهای شرق جهان اسلام مرسوم و متداول شده بود. در اواخر قرن چهاردهم میلادی [هشتم ق] ابن خلدون بعنوان یك قاضی مالكی مذهب به طور صریح بیان داشته است كه:
«حكومت و سلطنت در حكم خلافت الهی است برای عمل و اجرای احكام و فرامین خداوند در میان مردمان».۱۰
اما كمتر از یك قرن بعد، جلالالدین دوانی، قاضی شافعی ایرانی، در سایهی اعتبار و منزلت خویش و نیز تأثیر گستردهی آثارش در شرق جهان [اسلام] توانست در كتاب اخلاق جلالی شرح و توصیفی مقبول و نهایی [در باب حكومت] ارائه كند. از این زمان به بعد، تنها نظریها ی مسلم و مقبول تلقی میشد كه بنابر آن خلافت تنها سی سال تداوم یافته و بعد از آن تنها امامتی كه عناوین خلافت را از باب ادب یدك میكشیده رواج داشته است؛۱۱ اما، بر خلاف نظریهی ابن جماعه، امامت به سادگی به دست هر غاصب زورمند نظامی نیفتاد؛ بنابراین، یك تفاوت حیاتی وجود دارد. ابن خلدون و جلالالدین دوانی هر دو صراحتاً به تمایز میان سلطنت دنیوی و خلافت اشاره كرده و نیز بر این عقیده بودهاند كه فقط فرمانروایِ بر حقی كه به عدالت حكومت میكند و شریعت را به عنوان قانون حاكم بر جامعه اجرا مینماید مستحق عنوان خلی فه و امام است؛ بدین ترتیب، بر خلاف تحولات بعدیِ نظریهی اشعریت، خلافت به طور جدی با تفوق شریعت ارتباط داشت.
نویسنده:هامیلتون آ.ر. گیب
پینوشتها:
۱. دانشجوی دكتری تاریخ ایران اسلامی دانشگاه تهران.
۲. گفتار حاضر ترجمه مقالهای است با عنوان:
"some considerations on the sunni theory of the caliphate".
برگرفته از كتابی با این مشخصات:
.studies on the civilization of islam; by hamilton a.r. gibb; edited by stanford j. shaw and william r. polk. beacon press. boston.
d:باتك مهن لصف هب هراشا[ ۹ لصف ،تفلاخ باب رد یدروام یهیرظن .۳
studies on the civilization of islam
مقاله حاضر ترجمهی فصل هشتم همین كتاب است.]
۴. ر.ك: بروكلمان، با این مشخصات:
g.a.l., suppl., i ۶۷۳.
۵. ر.ك: غزالی، الاقتصاد فی الاعتقاد، بخش پایانی كتاب.
۶. احیاء علوم الدین، ج ۲، ص ۱۲۴ (قاهره، ۱۳۵۲).
۷. ر.ك: متن منتشر شده ه . كُفلر (h.kofler) در:
islamica, vi, ۴, ۳۵۵ sqq.
همچنین ر.ك: د. سانتیلانا d.santillana در:
instituzioni di diritto musulmano, i ۲۴.
۸. برای نمونه ر.ك: عقیده، النسفی.
۹. خلافت the caliphate. اكسفورد، ۱۹۲۴، فصل ۱۰.
۱۰. مقدمهی [ابن خلدون]، bk. ii. c. ۰۲ توجه كنید به تعبیر مهم و غیر معمولِ «خلیفهٔ اللَّه».
۱۱. برای نمونه ر.ك: التفتازانی در بخش مربوط به العقائد النّسفیه.
۱۲. محمد مهدی [استرآبادی]: تاریخ نادری، ص ۲۳۱ (بمبئی، ۱۸۴۹).
۱۳. از دكتر ل. آ. مییر l.a.mayer به جهت آن كه توجهام را به این مرجع جلب نمودند سپاسگزارم.
revue des etudes islamiques, ۱۹۳۶, p ۱۰۹.
. zwei stiftungsurkunden des sultans mehmed ii. fatih, hg, von tahsin z (istanbul, ۱۹۳۵) pp. ۷-۸.
از بابت این منبع و منبع بعدی مرهون راهنمایی محبتآمیز دكتر پُل ویتك (paulwittek)هستم.
۱۶. ر.ك: پُل ویتك، در:
ann, de l۰۳۹;institute de philologie et d۰۳۹;histoire orientales et slaves, t vl (brussels. ۱۹۳۸).
همچنین در تاریخ ابوالفتح تورسان بگ (استانبول، ۱۹۳۰) ص ۳۰. در این كتاب اصطلاح «امیرالمؤمنین» از جمله القاب محمد دوم است در حالی كه این كتاب در دورهی بایزید دوم نوشته شده است. اصطلاح «امیرالمؤمنین» جزء القاب او نیامده است. (ص ۱۴ و ۱۷۹).< br> ۱۷. بروكلمان:
g.a.l. ii. ۲۹۴ suppl. ii. ۴۰۴.
۱۸. «سلطان الهندی فی عصرنا، و امیرالمؤمنین و امامُهم، و ركن المسلمین و نظامُهم، المجاهدُ فی سبیلاللَّه... الّذی غبدالكفار فی ارضه و قَهَرهمْ».
۱۹. سلك الدرر، ج ۴، ص ۱۱۳-۱۱۴.
۲۰. اورنگ زیب در سال ۱۱۱۸ (۱۷۰۷م) وفات یافت.
۲۱. در این معنا، این اصطلاح حتی میتواند برای شخص دیگری به غیر از سلطان به كار رود. دكتر ویتك (wittek) نظرم را به فرمانِ (احتمالاً مجعول) [سلطان] رادوال به قاضی اِورِنوس (evrenos) - ملك القضات و المجاهدین - جلب كرد؛ فرمانی كه در آن از قاضی نیز با عنوان امیرالمؤمنین یاد شده است. (feridun۲ i, ۷۸). در كتاب حلیهٔ الاولیاءِ، ج ۷، ص ۱۵ و ۱۴۴ اصطلاح امیرالمؤمنین برای یك عالم [نیز] به كار رفته است. (امیرالمؤمنین فی روایت).
۲۲. نویسندگان عرب و اسپانیایی قرن چهارم قمری (دهم میلادی) كراراً به عبدالرحمن اول و جانشینانش با عنوان «خلفا» اشاره میكنند، اما اصطلاح امیرالمؤمنین بالاَخص برای عبدالرحمن سوم به كار میرفته است.
مترجم: نصراللَّه صالحی
منبع:فصلنامه تاریخ اسلام
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست