دوشنبه, ۱۵ بهمن, ۱۴۰۳ / 3 February, 2025
در جستجوی معنی لفظی اصلی نام قوم تاتار به توتم همای سعادت ایشان می رسیم
کلمه تات به ظاهر در زبان اوستایی به معنی جاری شدن و حرکت کردن ریشه نام تاتار در زبان فارسی و ترکی است که به معنی چاپار و قاصدی است که با اسب یا کالسکه پیام حاکمان را به دور دستها می رسانده است. تات در فارسی و ترکی به راه رفتن بچه ها نیز اطلاق شده است.
بر این اساس تاتار یعنی قوم صحراگرد؛ ولی با این معنی این نام قوم خاصی را مشخص نمی کرده است که مثلاً قوم تاتار صحراگرد از تبار ترکان بوده اند یا از خویشاوندان مغولی ایشان. به بیان دیگر با این معنی نام تاتار باید فراگیر همه صحرا گردان این هر دو تیره می شده است، در حالی شواهد دال بر آن هستند که قوم صحراگرد خاصی از این نام مراد بوده است. لفظ چینی دادا (تاتا) یا دادان (تاتان) که به همین مردم تاتار اطلاق شده است ظاهراً از همان ریشه کلمه دد فارسی (موجود وحشی و پرنده وحشی، ریشه نام دال=عقاب/کرکس) یا به ترکی دارنده حیوان توتمی بدخورش و لاشخوار، نام جانداری وحشی به زبان مردم آسیای مرکزی بوده است که باید در پی پیدایی آن بر آمد. معانی دیگری که با تحقیق لغت یا به حدس برای نام تاتار آورده اند و یا میشود آورد عبارتند از مردم کناری، بیگانه، مختلف، مردم بد خورش (از ریشه ترکی تیت= بد خورش به مناسبت تغذیه گوشت سگ و روباه یا به مناسبت پرنده یا جانوری توتمی لاشخور ایشان)؛ مردم سمت کوهستان و تیرانداز است.
نگارنده همچنین به دنبال ریشه توتمی این نام از گراز و خرس یا پرنده یا جانور صحرایی دیگر نیز بر آمده است ولی تا به اینجا به نتیجه مطلوبی در این باب نرسیده است. حال به کلمه سانسکریتی تیتو بر می خورم که به معنی مرغابی و مرغ سنگخوار است. چنانکه در سفرنامه ابن فضلان آمده است در نزد ترکان باشگرد در شمال دریای خزر خصوصاً پرستش درنا رایج بوده است. در ترکی استانبولی تویدان نام نوعی مرغ سرخ رنگ و شکاری بزرگ به حساب آمده است. این نام با صور دادا و دادان (به ترکی یعنی با نوک تکه پاره کننده) که چینی ها برای نام تاتارها ذکر نموده اند همخوانی دارد. لذا این مرغ شکاری با توجه به رنگی که برای آن ذکر میشود با همای سعادت ایرانی که به روایتی پرندهً خوش رنگی است از تبار کرکس-عقاب، همخوانی دارد.
در تصاویر کهن اشیاء گور دخمه ها به تصاویر کرکس و عقاب فراوان بر میخوریم که نشان از اهمیت آیینی کهن آنها نزد صحراگردان کهن اوراسیا دارد. لذا در مجموع می توان نتیجه گرفت که همای سعادت ایرانی همان پرنده شکاری توتمی تاتاران بوده است که نام خود را بدیشان داده است. ظاهراً در نام چینی مغولان-تاتاران باستانی یعنی سیان بی به کلمه ایرانی و سکایی سئنَ بی (مردمی که توتمشان عقاب/سیمرغ سروراست) بر می خوریم. مفهوم چینی نام سیان بی یعنی باریک نامتمدن مفهومی سطحی و غیر منطقی را ارائه می نماید که از ظاهر این نام ایرانی و سکایی در زبان چینی عاید میشده است. نظر به اینکه نام عقاب در مغولی بورگید است. بنابراین نام قبایل مغولی بورگوت و تورگوت (توربورگوت) را به ترتیب می توان قوم عقاب و قوم عقاب دانا و نجیب (سیمرغ) معنی نمود که این دومی بیانگر نام مغولی سیان بی ها، تاتارها است.
● همای سعادت (مرغ استخوان خوار)
حتی نامهای مغول و کرائیت در معیار سنجش توتمی دارای مفهوم درست تر و منطقی تری هستند و به ترتیب دارای ریشه مغولی و سانسکریتی موقو-اِل (ایل منسوب به توتم مار) و کرات (مار سمی و کشنده) می باشند. لذا تصاویر دیواری و حفاری شده بر سنگ اژدها که از عهد مغول در ایران دیده میشود می تواند اشاره به این توتم ایشان بوده باشد. در اینجا به معرفی نام نشان قوم تاتار از دایره المعارف بزرگ اسلامی می پردازیم. سؤال اصلی در این باب این است که آیا تاتارها قومی ترک تبار بوده اند و یا مغول تبار که نتیجه گیری غالب مستشرقین در این باب حاکی از این است که جملگی ابتدا مغول تبار بودند و مغولها قبل از چنگیز به طور عام تاتار خوانده میشدند ولی در میان مهاجرینشان بعد از مهاجرت شان از مغولستان، به سوی غرب زبان ترکی جایگزین زبان مغولی شان شده است.
● تاتار جلد: ۱۴ شماره مقاله۵۶۴۱: دایره المعارف بزرگ اسلامی
تاتار، یکی از اقوام آسیای مرکزی. این نام در متون اسلامی به صورتهای تتار و تتر نیز نوشته شده است (نرشخی، ۳۶؛ گردیزی، ۲۵۸؛ یاقوت، ۱/۱۹۱؛ شرفالدین، ۵۴). این واژه در ادوار مختلف به معانی متفاوت آمده است (بارتولد،V/۵۵۹) . ۱. «Pamyatnik v chest۰۳۹; Ton۰۳۹;yukuka »
دربارۀ نسبشناسی ترکان و تاتاران، آثار اسلامی نسبت به نوشتههای یهودیان و مسیحیان از دقت بیشتری برخوردار است (همو، /۵۷۸(۱)II). با این وصف، احوال قوم تاتار را با افسانههایی درآمیختهاند و نسب آنان را به یافث بن نوح(ع) میرسانند. در اسطورۀ مربوط به ترکان، تاتاران و مغولان آمده است که یافث فرزندی به نام «ترک» داشت که او را «یافث اُغلان» مینامیدند که همزمان با کیومرث میزیست (شرفالدین، ۵۲-۵۳). از اخلاف یافث به نیکی یاد نشده است. اینان به عنوان ویرانگران فرهنگ و تمدن معرفی شدهاند. مؤلف ایرانی ناشناختهای در سدۀ ۶ق/۱۲م از دو فرزند یافث با نامهای ترک و خزر یاد کرده است. به نوشتۀ همین مؤلف، ترک ۴ فرزند به نامهای توتِل(تونگ)، چگل، برسخان و ایلک داشت (بارتولد، /۵۷۸, ۵۷۹(۱)II). شرفالدین علی یزدی نامهای این ۴ فرزند را توتک، چکل، برسنجار (برسخان؟) و املاق (ایلاق) آورده است (ص ۵۲). در نوشتهها آمده است که النجهخان از اعقاب ترک بن یافث دو پسر همزاد داشت که یکی را تاتار و دیگری را مغول نامید (همو، ۵۳-۵۴؛ میرخواند، ۵/۸۱۷). شرفالدین علی یزدی در ذکر «طبقۀ تاتار» از ۸ فرمانروا نام برده است که نخستین آن تاتارخان، و هشتمین آن رسوِنجخان بود (ص ۵۴).
دربارۀ منشأ تاتارها اختلاف نظرهایی وجود دارد. رشیدالدین فضلالله تاتارها را از ترکان دانسته است که بعدها در ردۀ مغولان درآمدند و مغول نامیده شدند (۱/۴۳، ۶۵، ۷۶). این نظر رشیدالدین فضلالله از سوی بارتولد با تردید تلقی شده است. وی با استناد به نام تاتار در سنگنبشتۀ اورخون، متعلق به سدۀ ۲ق/ ۸م، مینویسد که در آن زمان (دست کم ۴ سده پیش از حملۀ مغولان)، گروه مذکور را مغول مینامیدند و نام ترک بر آنان اطلاق نشده بود (V/۵۵۹).
مؤلفحدودالعالم تاتارها را بخشیاز تغزغز معرفی کرده است (ص ۷۶)،اما گردیزیآنانرا بخشیاز کیماک دانستهاست(ص۲۵۷- ۲۵۸ ). گومیلف نظر مؤلف حدودالعالم را درست دانسته، نام تاتار را مرادف با اغوز (غز) آورده و افزوده است که نام این گروه را در رویدادنامههای چینی «شی وِی» نوشتهاند که تصحیفی از واژۀ کهن «سیانبی» است (ص ۳۴۳، نیز حاشیۀ ۵۴).
بارتولد تاتارها را مرکب از دو مجموعه قبایل با نامهای «سی تاتار» و «نه تاتار» دانسته است (همانجا) که مجموع آنان را ۷۰ هزار خانوار نوشتهاند (نک : رشیدالدین، ۱/۷۶). گومیلف بر آن است که در ۵۵۴م امیرنشینهای پراکندۀ تورکوتها (ترکان باستان)متفق شدند و دولتی امپراتوری تشکیل دادند(ص۳۰, ۳۱). در این زمان ۳ قوم به نامهای تاتاب (به زبان چینی خی)، کیدان، و سی تاتار در شرق استقرارداشتند. عنوان تاتار، نخستینبار در میان قبائل مغول پدید آمد. تاتارها کوچندگانی بودند کهدرسدههای۶-۹م درمحدودۀ جنوب شرقی دریاچۀ بایکال در سیبری استقرار داشتند(BSE۳,XXV/۲۹۶) . برخیزیستگاه تاتاران را در جنوب غرب دریاچۀ بایکال، به تقریب تا ناحیۀ کرولِن دانستهاند (نک : بارتولد، همانجا).
کاشغری مطالبی دربارۀ اقوامی که بهترکی سخن نمیگفتند، نقل کرده است؛ اما این آگاهیها چندان روشن نیستند و نشانههایی از سرزمینهای دوردست شمال شرقی قارۀ آسیا بهدست نمیدهند. همو ضمن بحث دربارۀ اقوام قای (گای) و تاتار، زیستگاه آنان را در غرب سرزمین ترکان نوشته است، اما درعینحال یادآور شده است که تاتارها در اُتوکان (اوتوگِن) ــ که جایگاهی در بیابانهای تاتار(تتار)نزدیک سرزمین اویغور بوده است ــ میزیستند(۱/۱۲۳؛ نیز نک : بارتولد، /۴۳۹(۱)II).
نام اوتوگن در سنگنبشتۀ اورخون به صورت اُتوکِن آمده است (نک : «متن یادواره...۱»، شم ۱۵). اتوکن در سدۀ
۵ق/۱۱م زیستگاه تاتاران بود (بارتولد، /۴۹۹(۱)II). در ۵۹۴م تولیخان ترک «سی تاتار» را تابع (ایل) کرد (گومیلف، ۱۳۷). در متن بزرگ سنگنبشتۀ اورخون ضمن برشمردن طَبقاچ و تغوذ اوغوذ (تُغُز غُز) به عنوان دشمنان شرقی و غربی ترکان، به قرقیزان، کورهکنان، سی تاتار، ختای و تاتابها در ردیف دشمنان خاقان ترک اشاره شده است (نک : «متن بزرگ...۱»، شم ۱۴).
از متن سنگنبشتۀ اورخون چنین برمیآید که در آن زمان هنوز نام ترک بر تاتارها اطلاق نشده بود، ولی در کتاب دیوان لغات الترک که ظاهراً در سدۀ ۵ق/۱۱م نوشته شده، نام تاتار (تتار) در ردیف قبایل ترک آمده است. به نظر میرسد که پس از پیروزیهای ترکان، تاتارها ایل (تابع) شده باشند (نک : کاشغری، ۱/۲۷- ۲۸، ۳۴۴). گومیلف (ص ۱۰۶، حاشیۀ۱۲) برآن است که شابولیو نخستین خان ترک در اتوکان (اُتوکن) مرکز نواحی تحت فرمان خویش مستقر شد. پس از او قراچورین مقر خود را به آقطاغ (سپیدکوه) در شمال تیانشان انتقال داد. با ظهور دولت قراختاییان، ترکان از اراضی کنونی مغولستان بیرون رانده شدند و پیشرویهای مغولان آغاز گردید (بارتولد، V/۵۵۹).
در سنگنبشتۀ اورخون («متن کوچک۲»، شم ۳, ۴, ۸) بارها از سرزمین اتوکن به عنوان زیستگاه ترکان یاد شده است. این سرزمین در نیمۀ دوم سدۀ ۵ق/۱۱م در منطقۀ زیستگاه تاتاران واقع بود (کاشغری، ۱/۱۲۳). گردیزی جایگاه ۷ قبیله از تاتار را منطقۀ رود ارتش (ایرتیش) دانسته است (همانجا). در سدۀ ۲ق/ ۸م تاتارها در اطراف رود آمور مستقر شدند. آنها در کرانههای رود به ماهیگیری، و در محدودۀ دریاچۀ بایکال به دامپروری اشتغال ورزیدند (گومیلف، ۳۷۹-۳۸۰). در ۲۰۵ق/ ۸۲۰م قبایل تاتار از محدودۀ رود آمور به ناحیۀ اینشان در سیبری نقل مکان کردند (همو، ۴۲۹).
در مجمل التواریخ (ص ۴۲۱) ضمن فهرست شاهان، از شاه تاتار با نام سیمونبیویحیار یاد شده است. بارتولد این نام را سیمون بویوی (بیوی؟) جیار نوشته و افزوده است که در هیچ اثری جز مجمل التواریخ، یادی از این فرمانروای تاتار نشده است (همانجا). تا اوایل سدۀ ۳ق/ ۹م تاتارها در مآخذ چینی با نام «شی وِی» شهرت داشتند (نک : گومیلف، ۳۱)، اما در ۲۲۷ق/۸۴۲م نخستینبار چینیان از این گروه با نام «تا ـ تا» یاد کردند (ساندرز، ۲۱۱). بارتولد (همانجا) این نام را به صورت «دا ـ دا» آورده است. محتمل است «شی وی» و «تا ـ تا» یا «دا ـ دا» دو گروه جدا از این قوم بودهاند.
در سدۀ ۲ق هنگامی که شاد مویانچور در رأس حکومت اویغوران قرار گرفت، با شورش اتباع خود روبهرو شد. در این ماجرا، کیدانها و تاتارها بهشورشیان پیوستند. اویغوران با شورشیان به پیکار برخاستند. سپاهیان اویغور با کیدانها و تاتارها در شمال غرب رود سِلِنگا روبهرو شدند و آنها را به سوی رود راندند. کیدانها و تاتارها ناگزیر عقب نشستند. در جریان عقبنشینی، تاتارها که نیمی از نیروی خود را از دست داده بودند، به اسارت درآمدند (گومیلف، ۳۷۴). دومین فرمانروای اویغور، بایان چورخان در ۱۲۶ق/۷۴۴م در کتیبۀ خویش (شینه ـ اوسو) از جنگ با تاتارها و تابع کردن اینان خبر داده است (روشن،۳/۲۰۵۹). سرکوب تاتارها در پاییز ۱۳۳ق/۷۵۰م در شمال غرب منچوری روی داد (گومیلف،۳۷۶). شدت اختلاف میان چین و اویغوران سبب شد که اویغوران در ۱۷۲ق/ ۷۸۸م به اتفاق تاتارها (شیوی) به چین حمله برند. چندی بعد در ۱۷۹ق چینیان درصدد تلافی برآمدند و ۶۰هزار تن از اویغوران و متحدانشان را از دم تیغ گذراندند (همو، ۴۱۸). در ۲۲۵ق/۸۴۰م پس از شکست اویغورها در پیکار با چینیان، گروهی از تاتارها که در خدمت اویغوران بودند، به جنوب و سوی مرزهای چین روی آوردند. در ۲۴۳ق/۸۵۷م اویغوران بر کانسو و تورفان مسلط شدند.
تاتارهای بوئیرنورا: در این زمان گروهی از تاتاران در خدمت اویغوران بودند(روشن،همانجا). رشیدالدین فضلالله در شرح تاریخ پیش از عهد مغولان بهگروهی با نام بویرنائور ــ که بارتولد (همانجا)آنها را بوئیرنورا نامیده است ــ جدا از مغولان اشاره کرده، و این گروه را از قوم دوربان و تاتار دانسته است (۱/۳۹۰). بارتولد (V/۵۵۹-۵۶۰) ضمن بیان این مطلب مینویسد: رشیدالدین که به نظر میرسد از کاربرد و اشاعۀ نام تاتار آگاهی چندانی نداشته، از تاتارها به عنوان اقوامی جدا از مغولان یاد کرده که زیستگاه آنان سرزمینی نزدیک بوئیرنورا (حدود جنوب شرقی کرولن) بوده است. برخی از محققانِ جامع التواریخ دربارۀ این گروه یادآور شدهاند که تاتارهای بویرنائور مورد بحث رشیدالدین، به احتمال بسیار مغولانی بودهاند که تحت تأثیر زبان و فرهنگ ترکی قرار داشتهاند (روشن، ۳/۲۰۶۰).
۱) «Pamyatnik v chest۰۳۹; Bil۰۳۹;ge-Kagana» ۲. « Malaya nadpis»۰۳۹; ۳. Tien-Wang
چغان تاتار (= تاتارهای سفید): این شاخه از تاتارها، برخلاف نظر برخی از محققان جز همنامی هیچگونه مناسبتی با تاتارهای سفید ترکیزبان جنوب وادی آلاشان در همسایگی اویغورهای کانسو و تورفان نداشتهاند (همانجا). با تسلط اویغوران بر کانسو و تورفان گروهی از تاتارها که در خدمت آنان بودند، دولتی به فرمانروایی تین ونگ۳ تشکیل دادند که تاتارهای سفید نامیده شدند. اینان به همراه اویغورها شهر کان ـ چو را تصرف کردند (همو، ۳/ ۲۰۵۹-۲۰۶۰). پیش از هجوم مغولان، بجز تاتارهای بویرنائور و تاتارهای سفید که به آنها اشاره شد، از چند گروه دیگر با نام تاتارهای سیاه و تاتارهای اورخون نیز سخن رفته است.
▪ تاتارهای سیاه: اینان ظاهراً از اسلاف چنگیز بودند و در کنار رودهای اونان و کلوران با زندگی ابتدایی روزگار میگذراندند. در منابع چینی سدههای ۳ و ۴ق/ ۹ و ۱۰م آگاهیهای اندکی از آنان وجود دارد(نک : همانجا).
این گروه، از مغولانی بودند که بعدها ایل (تابع) شدند و به صورت گروهی از قبایل ترک درآمدند (بارتولد،/۸۴(۱)II). هنگامی که منکوقاآن، هولاکوخان را به ایران فرستاد، تاتارهای سیاه(قراتاتارها) را ضمیمۀ لشکر او گردانید.
زمانی که هولاکو در تبریز بر تخت نشست، این گروه را به سبب شرارتشان به آسیای صغیر کوچ داد (شرفالدین، ۸۷۹). در دوران سلطان ابوسعید، این گروه که خود را قراتاتار مینامیدند، ۵۲ گروه شدند و سرکشی آغاز کردند (همو، ۸۸۰). تیمور قراتاتاران را که حدود ۳۰ هزار خانوار بودند، به توصیۀ ایلدرم بایزید به آسیای مرکزی کوچ داد؛ گروهی از آنان را به کاشغر فرستاد و جمعی دیگر را به جزیرهای در میان دریاچۀ ایسیغ کول کوچاند (همانجا؛ ابن عربشاه، ۳۷۱) و نیز گروهی از آنان را در جمع لشکر ارغون شاه درآورد و به حدود خوارزم انتقال داد (همانجا). جزیرۀ میان دریاچۀ ایسیغ کول اکنون پدیدار نیست و چهبسا به زیر آب فرو رفته باشد (بارتولد، III/۴۳۷؛ نیز نک : ه د، ایسیغ کول).
پس از مرگ تیمور قراتاتارها از آنجا گریختند و در مرو سکنا گزیدند. از اینرو، گروه مزبور به تاتارهای مرو نیز شهرت یافتند. برخی از محققان برآناند که قراتاتارهای مقیم مرو بعدها به ترکمانان پیوستند و به صورت گروهی از قبیلۀ یموت درآمدند (بارتولد، /۸۴(۱)II). در زمان نادرشاه افشار مرو در اختیار ایل قاجار، و حومۀ مرو در تصرف قراتاتارها و گروهی از عربها بود. پس از بروز اختلاف میان قاجارها، گروه قراتاتار در این محدوده برتری یافتند. به گزارش مؤلفان عهد افشاریه میان قراتاتارها و قزلباش اختلاف و دشمنی بود و ظاهراً تلاش مسئولان برای ایجاد صلح و آشتی میان این دو گروه به جایی نرسید و تاتاران بر قزلباش حمله بردند و آنان را به خاک و خون کشیدند؛ سپس به شهر مرو درآمدند، به غارت و چپاول پرداختند و آب را به روی اهالی بستند. در ۱۱۳۶ق/۱۷۲۴م بیماری طاعون و وبا در مرو شایع شد که حدود ۳۰-۴۰ هزار تن را از میان برد (محمدکاظم، ۱/۵۶- ۵۸؛ استرابادی، ۴۹-۵۰) و تاتارها به ترکمان قلعه رفتند. چندی بعد نادر برای نبرد با گروه تاتار رهسپار مرو شاهجان شد. در پیکاری که روی داد، قراتاتارها شکست یافتند و ترکمان قلعه نیز به تصرف سپاه نادر درآمد (محمدکاظم، ۱/ ۵۹). در ۱۱۴۰ق/ ۱۷۲۸م کاظمبیک رئیس گروه قراتاتار کشته شد و ساروخان از سوی نادر در رأس آنان قرار گرفت (همو، ۱/۷۱-۷۳).
▪ تاتارهای اورخون: طبق مآخذچینی آنان در ۳۱۲ق/۹۲۴م در شهر اردو بالغ، پایتخت پیشین اویغورها و محل استقرار اردوی بیگله خاقان گوک ترک (تُرکو) میزیستند. در ۴۶۱ق/ ۱۰۶۹م فرمانروای آنان عنوان ترقان (طرخان) داشته است که در سدۀ ۶ق/ ۱۲م در مآخذچینی یادی از آنها شده است. برخی آنان را از ترکان دانستهاند (نک : روشن، ۳/۲۰۶۰).درسدههای۹-۱۰ق/۱۵-۱۶م خاناتغازان، آستاراخان، کریمه، سیبری و جز آن پدید آمدند و گروههای جداگانهای با عنوان تاتارشکل گرفتند.درمیان اینان، شمارتاتارهایاطرافمسیروسطای ولگا و اورال بیش از دیگران بود (BSE۳, XXV/۲۹۶-۲۹۷). در سدۀ ۷ق/۱۳م با هجوم گروههای مغول ـ تاتار، نام تاتار در اروپا متداول شد. در سدههای ۷- ۸ق/۱۳-۱۴م این نام به اقوامی از اروپا و آسیا که جزو اردوی زرین بودند، اطلاق گردید. در سدههای۱۰-۱۳ق/۱۶- ۱۹م در مآخذ و اسناد روسی، ترکیزبانان و نیز اقوامی که اطراف و حوالی روسیه میزیستند، ازجمله ترکیزبانان شمال و جنوب قفقاز، آسیای میانه، حوالی ولگا و جز آن تاتار نامیده شدند که در میان برخی از آنان نام تاتار همچنان باقی ماند (همان، XXV/۲۹۶).
در خبر لشکرکشی سلطان علاءالدین محمد تکش خوارزمشاه بر ضد قپچاقها از پیکار او با کشلوخان تاتار (کوچلوک خان) و در حوادث سال ۶۱۵ق/ ۱۲۱۸م از پیکار با قدرخان تاتار و پیروزی خوارزمشاه یاد شده است. در این ماجرا، توشی، فرزند چنگیز از چین به لشکر تاتار پیوست. کنار رودی کوچک پیکار درگرفت که حاصلی به بار نیاورد و دو لشکر به جایگاههای خود بازگشتند (منهاج، ۲/ ۳۰۹-۳۱۰).
در شرح حوادث مربوط به لشکرکشی مغولان در سدۀ ۷ق/ ۱۳م، فاتحان را در بیشتر نواحی، ازجمله چین، ممالک اسلامی، روسیه و اروپای غربی تاتار نامیدهاند. در زمان پیروزی چنگیز بسیاری از اقوام و قبایل تابع او نام مغول (منغول) بر خود نهادند (بارتولد، V/۵۵۹). پیش از پیروزی چنگیز تاتارها چندان نیرومند بودند که بسیاری از اقوام و قبایل خود را تاتار نامیدند. پس از او در دوران رشیدالدین نیز در ختای، هند، سند، چین و ماچین، قرقیزستان، کرالای لهستان (کلار)، باشقیر (باشغرد)، دشت قپچاق، سرزمینهای شمالی، نواحی عربنشین، سوریه (شام)، مصر و مغرب، همۀ اقوام ترک را تاتار مینامیدند (رشیدالدین، ۱/ ۷۸).
به نظر میرسد که اقوام دارای منشأ مغولی که به زبان مغولی سخن میگفتند، همواره خود را تاتار میخواندند و پس از چنگیز این نام در مغولستان و آسیای مرکزی سخت محدود شد و جای خود را بهنام منغول که رسماً ازسویچنگیزاعلام شده بود، واگذارد.
در نواحی غربی امپراتوری مغولان، نام منغول چندان تداول نیافت و جای خود را به عنوان رسمی «قزل اوردا» (اردوی زرین) داد. حال آنکه مردم نواحی کوچک، حتی در ادوار متأخر آنان را تاتار مینامیدند. اسناد متعدد حاکی از آن است که ترکیزبانان شبهجزیرۀ کریمه نه تنها از سوی دولت عثمانی، بلکه از سوی روسها تاتار نامیده شدند و خود را نیز تاتار میخوانند.
▪ تاتارهای سیبری: این گروه را در آغاز با نام قبیلهها و زیستگاههایشان میشناختند، اما اکنون اینان را به صورت دو گروه قومی با عنوانهای بومی (توپ یرلی خلق) و مهاجر میشناسند (آکینر، ۹۵). گروه نخست شامل تاتارهای آباکان، چولیم، مِلِت، مینوسین، ینیسئی، کوزنتسک، قوندوما، مراس و چرنووی هستند. ۵ قوم نخست را اکنون با نام گروه قومی خاکاس، و ۳ قوم دیگر را با عنوان گروه قومی شور، و قوم چرنووی را به نام آلتاییها میشناسند. گروه دوم تاتارهای بارابا، ایرتیش،تار،توبولْسْک، تومْسْک،تورا،تیومِن و یالوتوروف هستند که بیشتر مسلمان و سنی حنفی مذهباند و هماکنون نیز تاتار نامیده میشوند (همو، ۹۴). در ۶۰۵ق/۱۲۰۸م تاتارها به سوی دشتهای ترکستان پیش تاختند. در آن روزگار مغولان را نیز تاتار مینامیدند (بارتولد، /۱۳۷(۱)II).
تاتارهای سیبری در اوایل سدۀ ۸ق/۱۴م از طریق بازرگانان مسلمان به همراه اردوی زرین به اسلام روی آوردند. این جریان تا اوایل سدۀ ۱۹م ادامه داشت. روسها پس از فتح سیبری کوشیدند تاتارها را به مسیحیت راغب کنند، ولی کاری از پیش نبردند. بیگمان حضور مسلمانان بخارا و دیگر نقاط که در اواخر سدۀ ۹ و اوایل سدۀ ۱۰ق/۱۵ و ۱۶م به سیبری رفته بودند (نک : ۶۵۲۵۹; د، بخارا)، بیش از مسیحیت در میان تاتارها مؤثر افتاد. تاتارهای سیبری با نقل مکان تاتارهای اطراف ولگا به سرزمین آنها در سدۀ ۱۳ق/ ۱۹م، بیش از پیش به اسلام گرویدند. اکنون تاتارهای سیبری در قلمرو مرکز اسلامی مستقر در اوفا قرار دارند (آکینر، ۹۵, ۹۶).
در ۸۲۲ق/ ۱۴۱۹م بخشی از تاتارها به شبهجزیرۀ بالکان روی آوردند و در ناحیۀ فیلیپوپول مسکن گزیدند و شهر«تاتار پازارـ جیک» به نام این گروه نامیده شد. محتمل است که بخشی از اعقاب این گروه در سدۀ ۱۲ق/ ۱۸م به مرو رفته باشند (بارتولد، V/۵۶۰، حاشیۀ ۱؛ هامر پورگشتال، VIII/۴۲۶). بعدها در روسیه و اروپای غربی، اغلب اقوام ترک را «تاتار» نامیدند. البته عثمانیان آناتولی از این قاعده مستثنی بودند (بارتولد، V/۵۶۰-۵۶۱). این نام بعدها در میان مغولان، بهویژه منچورها نیز شایع گردید. در روسیه نام تاتار به اهالی ترکیزبان ساکن اطراف رود ولگا از غازان تا آستاراخان (= حاجی طرخان)، شبهجزیرۀ کریمه و بخشی از سیبری نیز اطلاق میشد. از اینرو، در فهرست اقوام اتحاد جماهیر شوروی که در ۱۹۲۷م انتشار یافت، گروههای قومیِ ترکیزبان مذکور با عناوین تاتارهای کریمه، تاتارهای قاسم افی و تاتارهای توبولسک نامیده شدند. افزون بر آن، گروهی از تاتارهای کریمه که در جنگها اسیر، و به سرزمین بلوروس آورده شده بودند، تاتارهای بلوروسی نام گرفتند. این گروه که همچنان بر دین اسلام باقی بودند، به زبان مردم بلوروس گفتوگو میکنند. ترکیزبانان آستاراخان که از اعقاب نوغای (نوگای)ها هستند، از نهادن نام تاتار بر خود امتناع میورزند و ترجیح میدهند خود را مسلمان بنامند، زیرا از این رهگذر مراتب اعراض خود را از اسلاف بتپرست خویش اعلام میدارند. عثمانیان نیز مدتی دراز از نهادن نام ترک بر خود ابا داشتند. در حوالی مسیر وسطای رود ولگا گروهی از ترکیزبانان که به آیین مسیح گرویده بودند، با عنوان «تاتارهای مسیحی» نامیده شدند (بارتولد، V/۵۶۱).
▪ تاتارهای کریمه (قرم): اینان شاخهای از اردوی زرین بودند که پس از هجوم مغولان در ۶۲۰ق/۱۲۲۳م در ناحیۀ سوداک مستقر شدند. در سدۀ ۷ق/۱۳م مغولان به شبهجزیرۀ کریمه حمله بردند و در ۶۳۶ق/ ۱۲۳۹م آنجا را متصرف شدند و آلانها، پولووِتسها، اسلاوها، ارمنیان و یونانیان ساکن شبهجزیره را تابع خود کردند. از اواخر سدۀ ۷ق/۱۳م خانهای مغول و قبایل اولوس، شیرین، نارین، آرتین، قپچاق و دیگران، شبهجزیرۀ کریمه را به زیستگاه زمستانی خود بدل کردند. در سدههای ۷- ۸ق/۱۳-۱۴م شبهجزیرۀ کریمه مقر عاملان فرمانروای مغول شد (BSE۳, XIII/۵۱۷). پس از جنگهای خانگی میان گروههای مستقر در کریمه، در ۸۳۶ق/۱۴۳۳م دولتی مستقل توسط حاجیگرای که از تاتارها بود، تأسیس یافت. وی چندی بعد دولت دنیپر را نیز تابع خود کرد. پس از مرگ او(۸۷۰ق/۱۴۶۶م)، منگلیگرای(۸۷۳-۹۲۱ق/ ۱۴۶۸-۱۵۱۵م) قدرت را دردست گرفت (همانجا).
در ۸۸۰ق/۱۴۷۵م ترکان عثمانی در روزگار سلطان محمد دوم به نیروهای جنوایی مقیم شبهجزیرۀ کریمه حمله کردند و جنواییها را از سواحل شمال دریای سیاه بیرون راندند و خانهای کریمه را مطیع خود کردند (همانجا؛ آکینر، ۸۸). تاتارهای کریمه در سدههای ۱۰-۱۱ق/۱۶-۱۷م به اراضی روسیه، اوکرائین و لهستان حمله بردند و در سدۀ ۱۰ق چندبار مسکو، تولا و دیگر شهرهای روسیه را به محاصره گرفتند و در نیمۀ نخست سدۀ ۱۱ق حدود ۲۰۰ هزار نفر از روسها را اسیر کردند.
دولت روسیه در سدههای ۱۰-۱۱ق برای حفاظت از مرزهای جنوبی خود و جلوگیری از هجوم تاتارهای کریمه، استحکامات و پایگاههایی پدید آورد. روسها در ۱۰۹۸-۱۱۰۰ق/۱۶۸۷- ۱۶۸۹م به کریمه حمله بردند (BSE۳، همانجا).
از زمان فتح کریمه توسط ترکان عثمانی تا ۱۱۸۸ق/۱۷۷۴م، اینان بر شبهجزیرۀ کریمه تسلط داشتند (آکینر، همانجا). جنگ کریمه میان روس و عثمانی نتیجهای به بار نیاورد. در این جنگها، تاتارهای کریمه متحد ترکان عثمانی بودند. سرانجام در ۱۱۸۸ق پس از چند سال جنگ میان روسیه و عثمانی پیمانی در دهکدۀ قِیْنارجۀ کوچک منعقد شد که بنابر آن خانات کریمه از تابعیت دولت عثمانی خارج شد و اعلام استقلال کرد (همانجا؛ اوزون چارشیلی، /۴۲۲-۴۲۵(۱)IV). این وضع تا ۱۱۹۷ق/ ۱۷۸۳م ادامه یافت. در این سال خاننشین تاتارهای کریمه به روسیه ملحق شد. در دوران حاکمیت روسیه هجوم روسها و دیگر اقوام اسلاو سبب مهاجرت گروه کثیری از تاتارها به مناطق زیر سلطۀ دولت عثمانی شد. با گذشت ۱۰۰ سال از سلطۀ روسها شمار تاتارهای کریمه از نیممیلیون به ۲۰۰ هزار نفر کاهش یافت (آکینر، نیز BSE۳، همانجاها).
پس از انقلاب ۱۹۱۷م روسیه، در مهر ۱۳۰۰/ اکتبر ۱۹۲۱ در درون جمهوری فدراتیو روسیه، جمهوری خودمختار کریمه تأسیس شد. در این سالها بسیاری از سران تاتار کریمه به خارج، ازجمله ترکیه و رومانی مهاجرت کردند. در ۲۸ اردیبهشت ۱۳۲۳ش/ ۱۸ مۀ ۱۹۴۴م کل جمعیت تاتارهای کریمه به گناه همکاری با آلمانها از سوی دولت شوروی به آسیای مرکزی و قزاقستان تبعید شدند که شمار آنان را حدود ۱۹۴ هزار تن تخمین زدهاند. ۴۶٪ از تاتارها در جریان تبعید جان خود را از دست دادند. در ۱۳۴۶ش/۱۹۶۷م از تاتارهای کریمه اعادۀ حیثیت شد و گروهی از آنان توانستند به زادگاه خود بازگردند. ظاهراً جمعیت کنونی تاتارهای کریمه در منطقۀ شوروی پیشین به ۵۰۰ هزار نفر تخمین زده میشود (آکینر، ۸۸-۹۰)، اما حدود ۵ میلیون نفر از تاتارهای کریمه در ترکیه زندگی میکنند (همو، ۹۳).
زبان تاتارهای کریمه به گویش باختری زبان تاتاری تعلق دارد و جزو گروه فرعی زبان قپچاقی ـ پولووتسی است که خود دارای چند گویش فرعی است (BSE۳, XIII/۵۱۷-۵۱۸).
در سدههای ۷- ۹ق/۱۳-۱۵م خانات تاتار آستاراخان، کریمه، سیبری،مسیرمیانی ولگا،حوالی اورال،و غازان پدیدآمدند. تاتارهای اطراف مسیر میانی رود ولگا و حوالی اورال پرجمعیتترین و پیشرفتهترین بخش فرهنگی تاتارها را تشکیل میدادند. اینان بعدها به گونهای خودمختاری دست یافتند (BSE۳, XXV/۲۹۷؛ نک : ۶۵۲۵۹; د، تاتارستان). ۱. Wikipedia
بجز گروههای تاتار یاد شده، گروههای کوچک دیگری از این قوم در ماوراء قفقاز، برخی نواحی کوهستانی قفقاز و دیگر جایها وجود دارند که شمارشان اندک است (برای آگاهی بیشتر، نک : ویکیپدیا۱).
زبان تاتاری بیشتر در جمهوریهای خودمختار تاتارستان، باشقیرستان، چوواش، مُردوا و چند استان درون جمهوری فدراتیو روسیه رایج است. شمار کسانی که به زبان تاتاری گفتوگو میکنند، بنابر آمار ۱۹۷۰م حدود ۵ میلیون نفر است. زبان تاتاری شاخهای از گروه قپچاقی زبان ترکی است. گویشهای عمدۀ زبان تاتاری اینهاست: ۱. گویش مرکزی یا میانی که تاتارهای غازان بدان سخن میگویند، ۲. گویش غربی یا میشاری، ۳. گویش شرقی که گویش تاتارهای سیبری است (BSE۳, XXV/۲۹۶).
بیشتر مردم تاتار، مسلمان، سنی و پیرو مذهب حنفی هستند. در سدههای ۱۶- ۱۸م شمار اندکی از تاتارها به آیین مسیحی درآمدند، ولی در اواخر سدۀ ۱۹ و اوایل سدۀ ۲۰م بسیاری از مسیحیشدگان، بار دیگر به اسلام روی آوردند (آکینر، ۹۳, ۴۳۱-۴۳۲).
علی مفرد
مآخذ:
ابن عربشاه، احمد، عجائب المقدور، به کوشش احمد فایز حمصی، بیروت، ۱۴۰۷ق/۱۹۸۶م؛
استرابادی، محمدمهدی، جهانگشای نادری، به کوشش عبدالله انوار، تهران، ۱۳۴۱ش؛
حدودالعالم، به کوشش منوچهر ستوده، تهران، ۱۳۴۰ش؛ رشیدالدین فضلالله، جامع التواریخ، به کوشش محمد روشن و مصطفی موسوی، تهران، ۱۳۷۳ش؛
روشن، محمد و مصطفی موسوی، حاشیه بر جامع التواریخ (نک : هم ، رشیدالدین فضلالله)؛ شرفالدین علی یزدی، ظفرنامه، به کوشش عصامالدین اورونبایف، تاشکند، ۱۹۷۲م؛
کاشغری، محمود، دیوان لغات الترک، استانبول، ۱۳۳۳ق؛ گردیزی، عبدالحی، زین الاخبار، به کوشش عبدالحی حبیبی، تهران، ۱۳۴۷ش؛
مجمل التواریخ والقصص، به کوشش محمدتقی بهار، تهران، ۱۳۱۷ش؛
محمدکاظم، عالم آرای نادری، به کوشش محمدامین ریاحی، تهران، ۱۳۶۴ش؛
منهاج سراج، عثمان، طبقات ناصری، به کوشش عبدالحی حبیبی، تهران، ۱۳۶۳ش؛
میرخواند، محمد، روضةالصفا، به کوشش عباس زریاب، تهران، ۱۳۷۳ش؛
نرشخی، محمد، تاریخ بخارا، ترجمۀ احمدبن محمد قباوی، تلخیص محمدبن زفر، به کوشش محمدتقی مدرس رضوی، تهران، ۱۳۵۱ش؛ یاقوت، بلدان؛ نیز:
Akiner, Sh., Islamic Peoples of the Soviet Union, London, ۱۹۸۶; Barthold, W. W., Sochineniya, Moscow, ۱۹۶۳-۱۹۶۸; BSE۳; Gumilev, L. N., Drevnie Tiurki, Moscow, ۱۹۶۷;Hammer-Purgstall, J., Geschichte des osmanischen Reiches, Wien, ۱۸۳۲; «Malaya nadpis»۰۳۹;, «Pamyatnik v chest۰۳۹; Bil۰۳۹;ge-Kagana»,« Pamyatnik v chest۰۳۹; Ton۰۳۹;yukuka», Chentral۰۳۹;noaziatski۳۰۲; istoricheski۳۰۲; server, www.kyrgyz.tsu.ru/runs/ runs_۰۲.shtml; Saunders, J. J., The History of the Mongol Conquests, London, ۱۹۷۱; Uzunçarԫ۳۰۵;l۳۰۵;, ۳۰۴;. H., Osmanl۳۰۵; tarihi, Ankara, ۱۹۸۲; Wikipedia, //en. Wikipedia.org/wiki.
عنایتالله رضا
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست