سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

موسیقی پاپ و مخاطرات فرهنگی


موسیقی پاپ و مخاطرات فرهنگی

موسیقی پاپ, بیش از جنبه فرهنگی دارای هویتی اقتصادی است

یکی از تفاوت‌های هنر امروز و به اصطلاح مدرن با هنر سنتی، نبود تفکیک و تمایز هنر با کالای تجاری است. هنر سنتی در چارچوب زندگی سنتی و بومی، نقش اقتصادی چندان بارزی نداشت. اصلا در بسیاری موارد، هنر هیچ ما‌به‌ازای اقتصادی و پولی را برای صاحب آن نداشت، بلکه هنر سنتی بخشی از زندگی و فرهنگ مردم بود.

این مطلب بیش از هر چیز در باب موسیقی درست است. موسیقی سنتی، بخشی از فرهنگ ناحیه یا محله یا جامعه ای سنتی است. این موسیقی لزوما محل امرارمعاش صاحبان و تولیدکنندگان آن محسوب نمی شود؛ بلکه این موسیقی، معناساز و بازتاب دهنده جهان بینی فرهنگ سنتی جامعه خود است.

اما موسیقی مدرن عامه پسند امروز و بویژه موسیقی پاپ، چنین نیست. موسیقی پاپ، پیش از آن که یک هنر باشد، دارای هویتی اقتصادی و تجاری است. این موسیقی، در برخی موارد صاحبان و تولیدکنندگان خود را به ثروت های بسیار کلان رسانده است. برخی آهنگسازان، خوانندگان، و نوازندگان و تهیه کنندگان موسیقی پاپ از طریق این موسیقی به ثروتی دست یافتند که قادر نبودند از طریق هیچ تجارت یا صنعتی به آن دست یابند. بنابراین موسیقی پاپ به نحو بارز و آشکار، هویتی تجاری و اقتصادی دارد.

اما منشأ این هویت تجاری چیست؟ می توان نشانه های تجاری شدن موسیقی (بویژه موسیقی پاپ) را در دو چیز دید: موسیقی پاپ امروز به عنوان یک کالای فرهنگی در فروشگاه های تجاری فروخته می شود. حتی در بسیاری از مغازه های کوچکی که محل فروش لبنیات و اقلام خوراکی هستند، می توانید این کالای به اصطلاح فرهنگی را خریداری کنید. در فروشگاه های بزرگ و زنجیره ای، تقریبا فروش «کالای» فرهنگی و بویژه موسیقی پاپ، جزو ضروریات است. در چنین فضایی است که شما به عنوان خریدار احساس می کنید تمایز بین مفهوم هنر با کالای تجاری، تقریبا از بین می رود. هنر به محصولی تجاری مبدل می شود، به یک نیاز زیستی که خریداران بسیاری دارد. طالبان این کالا همچون علاقه مندان فرهیخته و متمایز هنردوست هنر فاخر (مثلا تئاتر یا موسیقی سنتی) معدود نیستند، بلکه تقریبا به تعداد افرادی هستند که برای خرید «تخم مرغ» و «شیر» به فروشگاه مراجعه می کنند؛ تمایز موسیقی عامه پسند با ضرورت های زیستی ناپدید می شود.

اما در اینجا یک مساله وجود دارد و آن این که این کالا به عنوان یک کالای خوراکی عرضه نمی شود؛ بلکه به عنوان یک کالای فرهنگی به فروش می رسد. پس ظاهرا تفاوتی بین این کالا و کالاهایی که به عنوان ضرورت های زیستی مان از فروشگاه می خریم، وجود دارد. موسیقی عامه پسند و به طور خاص موسیقی پاپ، کالایی «فرهنگی» است. در اینجا می خواهم یک سوپرمارکت، یک فروشگاه بزرگ را تصور کنید؛ فروشگاهی که بناست به اصطلاح از شیرمرغ تا جان آدمیزاد را در آن بیابید، چرا که قوت و اعتبار یک فروشگاه مدرن به تنوع محصولات و کالاهای آن است. یک فروشگاه معتبر و «خوب»، فروشگاهی است که شما را از رفتن و جستجو در دیگر فروشگاه ها بی نیاز کند. یک فروشگاه خوب، فروشگاهی است که همه نیاز های شما را رفع کند و به شما امکان دهد تا در محیطی معین و در زمانی اندک، همه لوازم و ضروریات و نیاز های خود را درون سبد چرخ فروشگاه گذاشته و به سرعت آنها را حساب کرده و به خانه بروید و از وقت صرفه جویی شده خودتان، بهره و لذت ببرید. چنین فروشگاهی، یکی از بخش های خود را نیز به عنوان عرضه محصولات فرهنگی تعیین کرده است. حال اگر کالاهای این فروشگاه، براساس قانون عرضه و تقاضا، صرفا محدود به کالاهای پرمشتری باشند، در نتیجه فرهنگ عرضه شده در این فروشگاه ـ در قالب بسته ها و کالاهای فرهنگی ـ به فرهنگ مقبول و متداول در موسیقی عامه پسند تقلیل می یابد. نه تنها در چنین وضعی، فرهنگ مبدل به کالا می شود، بلکه فرهنگ به سطح و محدوده فرهنگ عامه و غیرفاخر نزول پیدا می کند.

● موسیقی همراه با تبلیغ

دومین مورد از مظاهر تجاری و اقتصادی شدن موسیقی پاپ، همراهی آن با تبلیغات تجاری و نیز حضور آن در محیط ها و اماکن فروش کالا و رستوران ها و... به طور کلی هر محیطی است که مبادلات اقتصادی در آن صورت می گیرد. موسیقی در چنین اماکنی، حس خرید و مصرف را در مخاطب زنده می کند. هنگام حضور در پاساژهای خرید و فروشگاه های بزرگ، موسیقی عامه پسند با ریتم تند، شما را به حرکت و سیلان برای ادامه جریان نقل و انتقال های اقتصادی دعوت می کند. پول داخل جیب شما و اعتبار درون کارت شما، به وسیله موسیقی پاپ، به انتقال یافتن در عوض دریافت کالا ترغیب می شود.

هنگام تماشای تلویزیون، موسیقی پاپ در پس زمینه تبلیغ کالاهای تجاری و مصرفی، شما را به توجه به تبلیغ دعوت می کند و از آن مهم تر، ریتم موسیقی، به ذهن شما کمک می کند که کالای مورد تبلیغ را همراه شعار تبلیغاتی و شکل بسته بندی اش، حفظ کند تا وقتی در فروشگاه این کالا را دید، آن شعار تبلیغاتی را با ریتم موسیقی خاصش، به یاد آورد و این ریتم مجددا نقش تحریک آمیز برای جذب مشتری در خرید کالا را بازی می کند. بنابراین موسیقی پاپ، به محور و بازیگر اصلی صحنه تجاری سازی زندگی بدل می شود. هنر به خدمت اقتصاد می آید و اصلا با اقتصاد و لوازم آن یکی می شود.

● موسیقی پاپ و اقتصاد

براساس آنچه بیان شد، بین موسیقی پاپ و اقتصاد عصر ما، نسبتی انکارناپذیر وجود دارد. موسیقی پاپ (و به طور کلی عامه پسند) یکی از لوازم انکارناپذیر اقتصاد امروز است. موسیقی پاپ، هم هنر است و بنابراین یک عنصر فرهنگی است و هم تجارت است. نمی توان بعد فرهنگی و هنری آن را نادیده انگاشت؛ چرا که موسیقی پاپ، با یک سری آوا و اصوات، تاثیر بسیار زیادی روی مخاطب خود می گذارد، پس محصول یک نظم و نظامی است و نه محصول بی نظمی و تصادف. از سوی دیگر این موسیقی، موسیقی فاخر و دربردارنده معانی ژرف نیست. بلکه معانی را به سطح فرو می کاهد و عرضه آن به مثابه محصول فرهنگی، خطر فروکاسته شدن فرهنگ، به فرهنگ سطحی و عامیانه را ایجاد می کند.

دیگر این که حضور موسیقی عامه پسند در همه ابعاد تجاری زندگی امروز، آن را نه تنها یک محصول فرهنگی، بلکه محصولی اقتصادی، آن هم در مرکز و محور اقتصاد امروز ساخته است.

موسیقی عامه پسند و به طور خاص موسیقی پاپ در زندگی امروزه حضوری انکارناپذیر دارد. نمی توان در برابر آن ایستاد و آن را کاملا نفی کرد. حتی نمی توان خارج از چارچوب و نظام موجود آن، به آن جهت داد و معانی و محتواهایی که تاب و تحملش را ندارد، به آن تحمیل کرد؛ بلکه مساله مهمی که در اینجا وجود دارد، این است که باید از موسیقی های سنتی و بویژه موسیقی فاخر سنتی، حمایت ویژه از سوی نهادهای رسمی و دولتی صورت گیرد، تا موسیقی عامه پسند و پاپ، فرهنگ را در مسیر عرفی شدن و سطحی شدن پیش نبرد.

ساعد فیض



همچنین مشاهده کنید