شنبه, ۱۱ اسفند, ۱۴۰۳ / 1 March, 2025
صدام, سنگی بزرگ برای پرتاب نكردن

سقوط دیكتاتوریهای بزرگ همواره برای مردم اعجابانگیز و ابهامآلود است و آنها را در بازیابی حقیقت ماجرا كنجكاو میكند؛ اما مورخین و ژرفاندیشان تحولات تاریخی به خوبی میدانند كه بسیاری از این ببرها كاغذیاند و در پس قدرتنمائی و استبدادخوئی آنها در مقابل مردم، ضعفها و ذلتهای ناشی از فساد و وابستگی و سرسپردگی نهفته است.
نگاهی اجمالی به سیر به قدرت رسیدن صدام حسین در عراق و مروری بر نظرات ارتشبد سابق حسین فردوست به عنوان یك نظامی ارشد مطلع از جریانات سیاسی منطقه در این مورد، میتواند برای آنهایی كه هنوز از سقوط آرام و غیرمنتظره بغداد در اوائل سال جاری مبهوت هستند، روشنگر و مفید باشد.
سقوط عجیب بغداد در ۲۰ فروردین ۱۳۸۲ (۹ آوریل ۲۰۰۳) حیرت تحلیلگران سیاسی را در سراسر جهان برانگیخت و بررسی و شناخت مجدد نقشی را كه صدام به مدت ۳۰ سال در منطقه ایفا كرد، ضروری ساخت. امروزه كاملا روشن شده است كه ماجراجویان عوامفریب و پرهیاهویی مانند بنلادن و صدام -- به عنوان همواركننده راه كانونهای صهیونیستی حاكم بر ایالات متحده و بریتانیا -- برای سلطه بر منطقه خاورمیانه و جهان اسلام عمل میكنند. به عبارت دیگر، وجود و عملكرد این گونه عناصر لازم است تا طرحهای نوامپریالیستی كانونهای نظامیگرای ایالات متحده امریكا تحققپذیر باشد. در اینجا پرسش مهمی مطرح میشود كه آیا ایفای این نقش تعمدی و طبق نقشه است یا پدیدهای طبیعی؟
مدتهاست درباره احتمال وابستگی بنلادن به سازمانهای اطلاعاتی امریكا یا انگلیس فرضیات فراوانی رواج یافته، ولی صدام چه؟ ارتشبد سابق حسین فردوست، كه سالها ریاست دفتر ویژه اطلاعات را به دست داشت و یكی از مطلعترین مقامات اطلاعاتی حكومت پهلوی بود، در خاطرات خود فصلی را به بررسی تحولات عراق و ماجرای صعود صدام اختصاص داده است. امروزه، به دلیل تحولات عراق، مطالعه مجدد ارزیابی فردوست از نقش سیاسی صدام مفید است.
سرزمین عراق در جنگ جهانی اول توسط انگلیسیها اشغال شد. انگلیسیها به دلیل موقعیت ژئوپولیتیك عراق در منطقه و همچنین به علت ذخایر عظیم نفتی آن ترتیباتی دادند تا تسلط خود را محكم كنند و لذا فیصل -- پسر حسین شریف مكه -- را به سلطنت عراق نشاندند و برادر او به نام عبدالله را شاه اردن كردند. ملك عبدالله پدربزرگ ملك حسین، شاه فعلی اردن، است. بدین ترتیب، انگلیسیها قصد داشتند بخش مهمی از دنیای عرب (عراق، اردن و سوریه) را به وسیله خانواده هاشمی حجاز اداره كنند و در بخش دیگر (سرزمین حجاز) خانواده سعودی، كه رقیب خانواده هاشمی بود، را به قدرت رساندند. این همان سیاست معروف انگلیسی «تقسیمكن و حكومتكن» است.
پس از جنگ جهانی دوم نفوذ انگلیسیها در عراق محكم بود، تا بالاخره با همكاری امریكا در سال ۱۳۳۳ پیمان بغداد را تشكیل دادند و به نوعی برای عراق در منطقه مركزیت قائل شدند. در این زمان شاه عراق، ملك فیصل دوم بود، ولی در واقع كشور توسط نخستوزیر او به نام نوری سعید اداره میشد كه عامل درجه اول انگلیسیها بود. ملك فیصل را چند بار در كاخ محمدرضا دیدم. بسیار جوان بود و احتمالا ازدواج نكرده بود (مطمئن نیستم). خود فیصل بسیار مودب و مظلوم بود و همه كاره دربار ولیعهد به نام عبدالاله بود، كه احتمالا پسرعموی او بود. عبدالاله حدود ۱۰ سال از فیصل بزرگتر بود و روابط بسیار نزدیك با انگلیسیها داشت و در واقع مامور آنها در دربار محسوب میشد. نوری سعید نیز فرد بسیار مقتدری بود و هر چند نخستوزیر بود، ولی یك دیكتاتور واقعی به شمار میرفت و قابل تعویض نبود. فرد بسیار مسلط به خود و كاردان باهوشی بود و همه رجال عراق از او حساب میبردند. نوری سعید به صورت ظاهر مقام سلطنت را حمایت و شدیدا به شاهدوستی تظاهر میكرد.
در این زمان روحیات ضدانگلیسی در عراق بسیار رشد كرده و بهخصوص افسران عراقی تحتتاثر كودتای ژنرال نجیب و سرهنگ عبدالناصر و ناسیونالیسم عربی ناصر قرار گرفتند و روسها نیز این ناسیونالیسم را به شدت مورد تشویق قرار دادند. بدین ترتیب در سال ۱۳۳۷ كودتای سرتیپ عبدالكریم قاسم صورت گرفت و رژیم سلطنتی در عراق سقوط كرد.
زمانی كه كودتای قاسم انجام شد، روز بعد ارتشبد جم در یك ملاقات دوستانه به من گفت زمانی كه او رییس هیات نظامی ایران در سنتو بود. قاسم در تركیه دوره دانشگاه جنگ را میگذراند و به عنوان یك افسر عراقی در تمام میهمانیهای پیمان، كه عراق عضو آن بود، شركت میكرد. جم به كرات با قاسم صحبت كرده و او را از نظر نظامی افسر مسلطی میدانست. در آن زمان درجه قاسم سرهنگ بود. به هر حال در سال ۱۳۳۷، به علت ناآرامیهایی كه در مرز عراق و سوریه بود، ستاد ارتش عراق یك تیپ به فرماندهی سرتیپ قاسم و معاونت سرهنگ عبدالسلام عارف را به این منطقه اعزام میكند، تیپ كمی از بغداد خارج میشود و شب، توقف میكند. قاسم و عارف نیز طرح حمله به بغداد و كودتا را آغاز میكنند. ساعت ۵/۳ صبح، تیپ به جای حركت به سمت سوریه، به بغداد مراجعت میكند. قاسم با تیم انتخابی خود به طرف كاخ میرود و عارف با تیم مربوطه به سمت رادیو. قاسم عبدالاله (ولیعهد)، فیصل (شاه) و كلیه اعضای خانواده سلطنتی را پس از خلع سلاح گارد، در سینه دیوار تیرباران میكند و پس از مدتی نوری سعید را كه فرار كرده و در غاری مخفی شده بود، دستگیر و او را نیز تیرباران میكند. اجساد همگی را به گاری میبندد و در خیابانهای بغداد نمایش میدهد.
كودتای عراق در آن زمان بزرگترین حادثه منطقه تلقی میشد و هم غرب و هم محمدرضا را به وحشت انداخت و از آن زمان تیرگی روابط رژیم محمدرضا و جمهوری عراق آغاز شد، كه تا سال ۱۹۷۵ ادامه یافت.
كودتای قاسم پیشرفت مواضع شوروی در منطقه تلقی میشد و توسعه فعالیت كمونیستها در عراق ثبات منطقه به نفع غرب را به خطر میانداخت. لذا امریكا و انگلیس به تقویت رژیم محمدرضا و رژیم اردن دست زدند، ولی همزمان نیز تلاشهایی صورت گرفت تا با نفوذ در ارتش عراق به تدریج نیروهای متمایل به شوروی و یا ناسیونالیستها پس زده شوند. بدین ترتیب، قدمبهقدم راه برای صعود صدام حسین هموار شد. قاسم پس از حدود ۴ سال حكومت [در سال ۱۳۴۰] توسط عبدالسلام عارف بركنار و كشته شد و سرانجام حزب بعث عراق به قدرت رسید. این قدم اول به سود امریكا تلقی میشد.۱ پس از چندی، عارف [در سال ۱۳۴۵] در سانحه هوایی كشته شد و برادرش سپهبد عبدالرحمن عارف، رییسجمهور شد و بالاخره [در سال ۱۳۴۷] حسنالبكر، عبدالرحمن عارف را بدون مقاومت از كشور خارج كرد و عازم انگلستان نمود و قدرت را به دست گرفت.
عبدالله شهبازی
پینوشتها:
۱- در سال ۱۹۶۸، كلودژولین، روزنامهنگار سرشناس فرانسوی و سردبیر لوموند دیپلماتیك، در كتاب امپراتوری امریكایی نوشت: «هنگامی كه با اعلام قانون ۸۱، ژنرال قاسم ۹۵ درصد سهام كمپانی نفت عراق را به دولت واگذار كرد، واشنگتن شدیدا به این عمل اعتراض نمود. سپس عراق از پیمان بغداد خارج شد. در فوریه ۱۹۶۳ ژنرال عارف به كمك «سیا» ژنرال قاسم را سرنگون و او را به قتل رساند. این باصطلاح انقلاب یك كشتار واقعی... در پی داشت. سفیر ایالات متحده امریكا در بغداد حتی از تحویل فهرست عناصر مزاحم به پلیس عراق خودداری نمیكرد.» معهذا، «سیا» هیچگاه به نقش خود در این كودتا اعتراف نكرد و تنها در سال ۱۹۷۵، در تحقیقات سنای امریكا (كمیسیون چرچ) مشخص شد كه اداره كل عملیات اجرایی «سیا» طرحهای متعددی برای قتل قاسم داشته است.
قرارداد الجزایر هیچ شبههای در امریكایی بودن صدام باقی نمیگذارد. افرادی كه در زمان انعقاد قرارداد حضور داشتند، برایم تعریف كردند كه صدام چه پیش از امضا قرارداد و چه پس از آن، مانند یك چاپلوس درباری رفتار میكرد و زمان امضا میخواست دست محمدرضا را ببوسد، كه قضیه با روبوسی فیصله یافت. او نقطه ضعف محمدرضا را به خوبی میدانست.
طبق گزارشات اداره دوم ارتش، به نسبت جمعیت و وسعت خاك ایران و با توجه به اینكه ایران ژاندارم خلیج محسوب میشد، هزینههایی كه عراق در آن سالها صرف ارتش خود میكرد بیشتر بود.
در سال ۱۳۵۷ رژیم عراق استعداد كافی داشت كه خلا سقوط محمدرضا را برای امریكا و انگلیس در منطقه پر كند و نقش ژاندارمی خلیج را ایفا نماید.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست