یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا

سفره ی نور


سفره ی نور

همگی مهمانیم،
دریا ، دشت ، همه جا نور است .
علف اینجا سایه ی سبز خداست!
لب تاقچه ی بهشت ،

همگی مهمانیم،

دریا ، دشت ، همه جا نور است .

علف اینجا سایه ی سبز خداست!

لب تاقچه ی بهشت ،

گل و آیینه و یک قرآن قدیمی داریم،

حافظ هم حضورش غزلی است !

دستان دعای مادر، به تسبیح آویزان.

حوضچه دل ما پر از روشنی ،

کمی دور تر ،الله واکبر گلدسته بلند .

افطار همگی مهمانیم ،

نان وشعر و یک سبد تبسم آنجاست.

سفره ،پر از حضور سوره ی خورشید است.

گوشه ی باغچه ی کوچک دل ما ،

همگی مهمانید .

سفره ی ما به وسعت جا نماز مادربزرگ !

پر از سینی های شیشه ای نور !

پر از آیه های سوره ی دوستی است.

همگی با هم ،غزل مینوشیم.

چه صفایی دارد ، جای کسی خالی نیست!

حافظ آنجا ساقی است !

«و ان یکاد بخوانید و در فراز کنید»

آسمان آنجا ، آبی نیست ، دریاست ، دریاست!

ابرها پوشیده از شبنم تَر احساسند .

قبله آنجا خودِ قبله است!

وقت افطار است

همگی خندانیم ، به خدا میدانیم ،

بر سر سفره ی دوست مهمانیم .

...

وقت افطار است ،

یک کاسه از این نور گوارای شما...

علیرضا گودرزی