جمعه, ۲۹ تیر, ۱۴۰۳ / 19 July, 2024
مجله ویستا

به قرن آسیا خوش آمدید


به نظر می رسد دورهٔ حاکمیت و تسلط ایالات متحدهٔ آمریکا بر اقتصاد جهانی بر سر آمده باشد و دو وزنهٔ سنگین آسیائی با سرعتی هرچه تمامتر برای تصاحب این جایگاه, در حرکت باشند

پیتر دراکر یکی از تحلیلگران عرصهٔ اقتصاد و بین‌الملل با اشاره به کمرنگ شدن نقش آمریکا در عرصه‌های مختلف می‌گوید: در حال حاضر هیچ‌یک از دانشگاه‌های پزشکی جهان، کیفیت علمی دانشگاه هند را ندارد و فارغ‌التحصیلان دانشگاه‌ها و مؤسسات تکنولوژی اطلاعات و علوم کامپیوتر هند می‌توانند هم‌پای فارغ‌التحصیلان اروپائی و آمریکائی در عرصه‌های مختلف حضور یابند. علاوه بر آن ۱۵۰ میلیون نفر از مردم هند زبان انگلیسی را همچون زبان مادری خود می‌دانند و با تسلط کامل به این زبان در فعالیت‌های تحقیقاتی و آموزشی مشارکت می‌کنند. روشن است که در این شرایط هند یک قطب اطلاعاتی غنی در جهان است و تا چند سال آینده به مرکز بسیار بااهمیت و تأثیرگذاری بدل می‌شود.

وی افزود: اگرچه رشد اقتصادی و صنعتی چین در سال‌های اخیر بسیار زیاد بوده است؛ اما این کشور از نظر سطح تحصیلات و معلومات از هند عقب‌تر است. در حال حاضر، کشور چین ۳/۱ میلیارد نفر جمعیت دارد که تنها ۳/۱ میلیون نفر از آنها دارای تحصیلات آکادمیک و دانشگاهی هستند. گفته می‌شود در صورتی‌که ۱۲ میلیون نفر از جمعیت چین وارد مرکز دانشگاهی شوند، این کشور تا حد زیادی به استانداردهای تحصیلی جهان نزدیک می‌شود. از طرف دیگر، جمعیت کثیر روستائیان در کشور چین و سطح پائین آگاهی و تحصیلات آنها، یکی دیگر از نقاط ضعف چین در برابر هند است. طی چند سال اخیر، توسعه‌ٔ شهرنشینی و افزایش سطح معلومات و تحصیلات در هند موجب شد قشر وسیعی از روستائیان به سمت شهرها بیایند و با بهره‌گیری از علوم روز دنیا در مشاغل تولیدی سودآور مشغول به‌کار شوند. طبق آمارها جمعیت روستاهای هند از ۹۰ درصد کل جمعیت در سال‌های آغازین دههٔ پیش به ۴۵ درصد تنزل یافته است.

پیتر دراکر می‌گوید: همیشه می‌شنویم که نرخ رشد اقتصادی چین حدود ۸ درصد و نرخ رشد اقتصادی هند ۳ درصد است. بنابراین نقش اقتصاد چین در عرصه‌های جهانی پررنگ‌تر از هند است اما با توجه به سطح معلومات و تحصیلات هندی‌ها می‌توان به جرأت گفت کشور هند تأثیر چشمگیرتری در اقتصاد جهان دارد و در آینده‌ای نه چندان دور به قطب اندیشمند و بااهمیتی بدل می‌شود.

در همین راستا، جفری . دی ساش یکی از اساتید دانشگاه آمریکا در مقاله‌ای تحت عنوان ”به قرن آسیا خوش آمدید“ نوشته است؛ پس از سال ۲۰۰۵ میلادی، اقتصاد چین و هند بزرگتر از اقتصاد آمریکا می‌شود و آنها را پشت سر خود جا می‌گذارد.

وی در جای دیگر مقالهٔ خود آورده است: روند حرکت و رشد اقتصادهای چین و هند تا نیمهٔ قرن حاضر ادامه می‌یابد و در سال۲۰۵۰ میلادی هیچ‌کس ایالات‌متحدهٔ آمریکا را به‌عنوان مالک اقتصادی برتر و تأثیرگذار نخواهد شناخت. از آن سال به بعد، آمریکا کشوری می‌شود همچون دیگر کشورهای دنیا و چین و هند هر یک از بعد اقتصادی و تکنولوژیکی به خودنمائی در عرصه‌های جهانی می‌پردازند و مرکز اقتصاد جهان به سمت کشورهای آسیائی حرکت می‌کند. در حال حاضر قدرت خرید اقتصاد ایالات‌متحدهٔ آمریکا ۷/۱۰ هزار میلیارد دلار آمریکا است که ۲ برابر چین و ۳ برابر کشور هند است. قدرت خرید اقتصاد چین در سال جاری ۳/۶ هزار میلیارد دلار و قدرت خرید اقتصاد هند ۶/۳ هزار میلیارد دلار آمریکا است؛ این در حالی است که درآمد سرانهٔ مردم در ایالات‌متحدهٔ آمریکا ۸ برابر چین و ۱۱ برابر هند است. البته دلیل تنزل سطح درآمد سرانه در این کشورها، جمعیت بسیار بالای آنها است. به هر حال سیاست‌های اقتصادی و تولیدی کشورهای چین و هند طی چند سال اخیر موجب شده است تولید ناخالص ملی (GNP) کشور چین طی سه دههٔ اخیر (سال‌های پایانی دههٔ ۱۹۷۰) سالانه ۱۰ درصد رشد کند و هند رشدی ۶ درصدی را در تولید ناخالص ملی خود در هر سال تجربه کند. در مقابل نرخ رشد تولید ناخالص ملی ایالات‌متحدهٔ آمریکا در سال‌های اخیر ۵/۳ درصد بود.

با وجود تمامی این رشدها و پیشرفت‌ها، پیش‌بینی می‌شود درآمد سرانهٔ چین و هند تا سال ۲۰۵۰ میلادی بسیار کمتر از ایالات‌متحدهٔ آمریکا باشد.

جفری دی.ساش در گزارش خود آورده است: تا سال ۲۰۵۰ میلادی درآمد سرانهٔ مردم چین و هند به نصف درآمد سرانهٔ آمریکا می‌رسد اما این موفقیت چشمگیری است زیرا تا آن سال، جمعیت این دو کشور ۴/۳ برابر جمعیت آمریکا خواهد بود. در آن سال تولید ناخالص ملی (GNP) کشور چین ۷۵ درصد بیشتر از ایالات‌متحده می‌شود و کشور هند با جمعیتی ۴ برابر چین، اقتصادی به بزرگی آمریکا خواهد داشت. البته در گرفتن جنگ، بی‌ثباتی‌های سیاسی، تحولات منفی اقتصادی و حوادث غیرمترقبه همگی باعث به تعویق افتادن تحقق این پیش‌بینی‌ها یا حتی تغییر آنها می‌شود اما این رشد تنها محدود به کشورهای چین و هند نخواهد بود بلکه دیگر کشورهای آسیای میانی، شرقی و شمال شرقی نیز با بهره‌گیری از برنامه‌های اصلاحاتی مختلف با سرعت قابل قبولی رشد می‌کنند و نقش تأثیرگذارتر و بااهمیت‌تری در عرصه‌های مختلف دنبال می‌کنند.

روشن است که در صورت تحقق این پیش‌بینی‌ها، قرن بیست‌و‌یکم میلادی قرن قارهٔ آسیا خواهد بود. قرنی که آسیا مرکز اقتصادی، علمی و تکنولوژیکی جهان می‌شود و تمامی کشورهای مختلف برای اجراء هر طرح یا برنامه‌ای چشم به عملکرد این کشورها خواهند دوخت.