پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

زنگ خطری برای جنبش دانشجویی


زنگ خطری برای جنبش دانشجویی

در حالیکه دو سال از عمر دولت نهم گذشته است, بازهم تحرکات نیروهای افراطی در دانشگاه ها به چشم می آید, حضور عناصر افراطی متعدد از جمله ه الف و یا ب ن که هر دو از اعضای یک تشکل نامروع نیز به حساب می آیند نمونه ای از زنگ خطرهایی است که برای رفع آن تنها هوشیاری جنبش دانشجویی می تواند کارگر افتد

بی شک جنبش دانشجویی در تمام ادوار حیات خویش به آنچه که بیش از همه می‏بالد، استقلال فکری و عملی در عین درایت و تیزبینی است. نمونه‌ها‌ی این امر را به سهولت می‏توان در تاریخ جنبش دانشجویی کشور مشاهده نمود که "حماسه تسخیر لانه جاسوسی" تنها نمونه ای برای تایید این ادعاست.

این روند (جنبش دانشجویی) جدای از رکودی چندساله که بواسطه جنگ تحمیلی و سیاست‌ها‌ی دولتهای ۵ و ۶ در خود دید، باز هم هویت مستقل خود را از دست نداد اما فرا رسیدن دوم خرداد ۷۶ به مثابه آزمونی بزرگ و دشوار از دانشگاه، دانشجو و جنبش دانشجویی بود.

در حالیکه تنها ۲ روز از پیروزی سید محمد خاتمی در ۲ خرداد ۷۶ می‏گذشت اولین سیگنال‌ها‌ی مبنی بر انحراف جنبش دانشجویی رویت شد و آن هم زمانی بود که عده ای به بهانه ی حمایت از خاتمی در خیابان تجمع کردند، که البته این غائله جدید و تازه ظهور در آن زمان با حضور نیروی انتظامی و بدون درگیری به پایان رسید. اما مجددا و تنها ۲ روز پس از این واقعه یکی از داختران دانشجو که مبادرت به نهی از منکر نموده بود از سوی برخی از دانشجویان که خود را حامی خاتمی می‏دانستند به شدت مضروب شد که از این اتفاقات تلخ باید تحت عنوان "انعقاد نطفه پدیده شوم ۱۸ تیر" نام برد. این نا آرامی‌ها‌ که تا قبل از ظهور دولت جدید بی سابقه بود با تشنجات و نا آرامی‌ها‌ی دیگر و متناوب ادامه پیدا می‏کند که ۱۷ شهریور ۷۶ (شکستن شیشه‌ها‌ی کوی دانشگاه)، ۲۰ مهر ۷۶ (تجمع دانشجویی)، ۱۰ آبان ۷۶ (آتش زدن کاغذ و مقوا)، ۹ آذر ۷۶ (شکستن شیشه‌ها‌ی کوی)، ۱۲ دی ۷۶، (مسدود کردن خیابان و زمزمه‌ها‌ و شعارهای سیاسی به بهانه کیفیت نامطلوب غذا!)، ۱۴ دی ۷۶ (باز هم تجمع در خیابان و سوت و کف زدن)، ۱۸ مهر ۷۷ (تجمع و شعار علیه سپاه پاسداران!)، ۲۳ آذر ۷۷(تجمع و پرتاب بطری)، ۵ دی ۷۷(تجمع به بهانه حمایت از فسادهای مالی کرباسچی)، ۲۲ دی ۷۷ (نا آرامی در کوی به بهانه قتل‌ها‌ی زنجیره ای) و بسیاری از نمونه‌ها‌ی دیگر که حتی اشاره به آنها نیز از حوصله این نوشتار خارج است، نمونه‌ها‌یی از تشنجات قبل از فتنه ۱۸ تیر ۷۸ است.

این روند تا توقیف روزنامه سلام ادامه دار می‏گردد و آنچه که امروز از آن استفاده ابزاری از دانشجو در دوران اصلاحات یاد می‏کنند در ۱۸ تیر ۷۸ به صورت علنی خود را نشان می‏دهد...

حتی پرداختن به فتنه ۱۸ تیر نیز در این مقال نمی‏گنجد اما کسانی که امروز ادعا می‏کنند آن زمان در تحریک دانشجویان برای آشوب کردن هیچ نقشی نداشتند حتما به یاد دارند که چند روز پس از اتمام این غائله بی سیم‌ها‌ی وزارت کشور (که تاج زاده در آن زمان معاون سیاسی وزیر کشور بود) در عین تعجب همگان، یافت گشت که البته این تنها نمونه کوچکی از سرنخ‌ها‌ی یافته شده آن زمان مبنی برهویدا گشتن مرکز آشوب‌ها‌ و ناآرامی‌ها‌ بود...

متاسفانه روند استفاده ابزاری از دانشجویان با سرعتی بیش از حد ادامه پیدا می‏کند تا جایی که در ماجراهای‌ها‌شم آغاجری (تیر ماه ۸۱) بازهم این عده ای از دانشجویان بودند که باید به خاطر آنچه که نمی‏دانستند، تجمع می‏کردند و باز هم به خاطر آنچیزهایی که ذره ای از آن اطلاعات نداشتند، توسط نیرو‌ها‌ی ناشناس مضروب می‏گشتند، تا پازلی که باید طبق نقشه‌ها‌ی قبل تکمیل می‏گشت بدست دانشجویان کامل می‏شد و این معنایی جز خیانت به جنبش دانشجویی و استفاده ابزاری از احساسات دانشجویان نداشت...

اما امروز متاسفانه و در حالیکه دو سال از عمر دولت نهم گذشته است، بازهم تحرکات نیروهای افراطی در دانشگاه‌ها‌ به چشم می‏آید، حضور عناصر افراطی متعدد از جمله ه.الف و یا ب.ن که هر دو از اعضای یک تشکل نامروع نیز به حساب می‏آیند نمونه ای از زنگ خطرهایی است که برای رفع آن تنها هوشیاری جنبش دانشجویی می‏تواند کارگر افتد. هوشیاری و تیزبینی و استقلال فکری و عملی حداقل آن چیزی است که در تمام ادوار از جنبش داشنجویی انتظار می‏رود، هر چند که این مطلوب، در دوره ای ۸ ساله از آنچه که باید، دوری گزید اما هم اکنون که جنبش دانشجویی از خواب ۸ ساله گذشته خود خارج گشته و استقلال خود را نیز بازیافته می‏بیند، باید به انتظار آینده ای نه چندان دور ماند، باشد تا تجربه ی تلخ گذشته تکرار نگردد...

امیر حسین ثابتی منفرد