پنجشنبه, ۱۱ بهمن, ۱۴۰۳ / 30 January, 2025
ما پسری مانند موگابه نمی خواهیم
خانم «شارون» این جسارت را داشت تا نسبت به رقمیکه روی قبض برق خانهاش نوشته شده بود شک کند.
همین کار در کشور زیمبابوه میتواند موجب بازداشت افراد شود. این زن جوان دو روز را در زندان و پیامد آن یک هفته را در بیمارستان گذراند و حال بار دیگر در خانه است.
روی کاناپه کهنهای نشسته و پتویی روی خود کشیده است و پاهایش روی یک چهارپایه آرام گرفتهاند. به ناگاه همه بدنش به لرزه میافتد. او دیگر نه میتواند راه برود و نه قادر به ایستادن است و هر نفسی که میکشد، دردی به جانش میریزد.
با این حال خانم شارون (که البته نام اصلیاش چیز دیگری است) همه آنچه را بر او گذشته، تعریف میکند. او سه ساعت تمام و البته با مکثهای زیاد برای ذخیره کردن انرژی، از داستان خود میگوید. شارون هر نیمهشب به شدت در خود فرو میرود. از ۲۳ آوریل ۲۰۰۷ یعنی از همان روزی که همه چیز برای او شروع شد، به سختی مجال خوابیدن پیدا کرده است.
شارون به خاطر میآورد که آن روز صبح با همسایههایش به اداره دولتی برق رفتند و دست به تظاهرات زدند. خود او این را متوجه نمیشد که چطور کسی که معمولا در تاریکی مینشیند باید چنین رقم بالایی را برای برق مصرفیاش پرداخت کند. شارون سه ماه دیگر فرزندی به دنیا میآورد و به همین خاطر به شدت به پول خود نیاز داشت.
اما دولت زیمبابوه هیچ اعتراض و مخالفتی را تحمل نمیکند و در همان روز شارون و پنجاه معترض دیگر را بازداشت و در اتاقی که درست به اندازه اتاق شارون مساحت داشت، جای دادند. بعضی از آن بازداشتشدگان از همان زمان میدانستند که چه در انتظارشان است.
بیستوهفت سال پیش که کشور زیمبابوه به استقلال رسید، رابرت موگابه به عنوان یک مبارز رهایی بخش در میان هموطنانش بسیار محبوبیت داشت.
اما امروزه بسیاری از شهروندان زیمبابوه در آرزوی سقوط این دیکتاتور ۸۳ ساله هستند. موگابه این کشور را به ویرانی کشاند و حال به هر وسیله ممکن میخواهد در قدرت بماند. قرار است سال آینده بار دیگر به ریاست جمهوری انتخاب شود و البته این مسالهای است که همکاران حزبی او در دفتر سیاسی، ساکت و آرام و تنها با تکان دادن سر موافقت خود را با آن نشان میدهند.
آثار حکمرانی موگابه در جای جای این کشور دیده میشود، به عنوان مثال بر چهره «فلچر دلامینی». از زمانی که به دستور موگابه به زندان افتاد، بینایی یک چشم خود را از دست داد. دلامینی مرض قند داشت و مقامات زندان تا مدتها هیچ دارویی در اختیار وی نمیگذاشتند تا اینکه یک چشمش کور شد. دلامینی همچون موگابه متعلق به همان نسل مبارزان رهاییبخش است.
او نیز با رژیم اقلیت رودزیایی «یان اسمیت» مبارزه کرده و به همین خاطر سی سال از عمرش را پشت میلههای زندان گذرانده است. او میگوید:«دوران سختی بود اما زندگی تحت سلطه موگابه به مراتب سختتر از آن دوران است».
دلامینی در دوران جوانی رویای سقوط سفیدپوستان را در سر داشت تا حداقل فرزندانش زندگی بهتری داشته باشند، زندگی بدون سرکوب و فقر اما وضعیت به گونهای دیگر شد: «حال باید برای بار دوم خودمان را نجات دهیم، آن هم نجات از رژیم خشونت و ترور موگابه.»
شارون به خاطر میآورد که او و دیگر زندانیان به اتاق دیگری برده شدند، اتاقی که دو پلیس باتوم به دست انتظار آنان را میکشیدند. آنها شروع به کتک زدن زندانیان کردند و چیزی نگذشت که بسیاری از آنان دیگر قادر به ایستادن نبودند و روی زمین مچاله شدند. اما رگبار باتومها قطع نمیشد.
در همین حال یکی از آن جلادان با صدایی بلند گفت:«پایان امسال را دیگر نخواهید دید». ساعت دونیمه شب زنان را به همان سلول اول بازگرداندند. فضای سلول را آه و ناله پر کرده بود. شارون دعا کرد:«خدایا به من در روزگار سختی کمک کن و من و فرزندم را در پناه خودت حفظ فرما». اما روز دوباره از راه رسید.
چندی پیش موگابه اعلام کرد که وظیفه پلیس جریمه و مجازات است. در سالگرد استقلال زیمبابوه در آوریل گذشته حزب متبوع موگابه یعنی «زانو پیاف» تا آنجا که توانست تلاش کرد عده زیادی را به محل مراسم بیاورد تابرای جناب موگابه هورا بکشند اما از آنجایی که تعداد این افراد کافی نبود، محل اجرای مراسم از استادیوم بزرگ حراره به محلی کوچکتر منتقل شد.
موگابه در آن مراسم هم طبق معمول از استعمارنو سخن راند و گفت که این استعمارنو قصد نابودی کشورش را داشته است. از آنجایی که همه رسانهها تحت کنترل موگابه است، او به راحتی از طریق رادیو صدای خود را به دورترین روستاهای زیمبابوه میرساند و گاه دهقانان از همه جا بیخبر را فریب میدهد.
در امتداد خیابانی در خارج از شهر حراره، یعنی در امتداد جادهای که به سمت منطقه «چینوی» میرود، زمانی مزارعی وسیع قرار داشت، مزارعی که در آنها توتون، سبزیجات و غلات کشت میشد و متعلق به سفیدپوستان و بیتردید میراث دولت غیرقانونی رودزیا بود.
اما همین مزارع بودند که ستون فقرات اقتصادی زیمبابوه جدید را ساختند و برای دولت این کشور ارز به ارمغان میآوردند. تاچند سال پس از استقلال هم زیمبابوه به عنوان کشوری نمونه مطرح بود و موگابه هم صحبت از آشتی میان سیاه و سفید میکرد و به همین خاطر از سوی غرب تحسین میشد.
اما هفت سال پیش بود که موگابه دستور مصادره اموال مزرعهداران سفیدپوست را صادر کرد، توجیه وی برای صدور چنین امری مبارزه علیه استعمارنو بود.
هر کس هم که علیه این دستور اعتراض میکرد از سوی دولت به عنوان عامل استعمار بریتانیا معرفی میشد، همین مساله کار را برای اپوزیسیون زیمبابوه مشکل کرد زیرا در این کشور هیچکس حاضر نیست به عنوان مزدور غرب انگشتنما شود.
موگابه بسیاری از این اراضی را در میان به اصطلاح خواص و برگزیدگان خود تقسیم کرد. بیتردید انجام یک اصلاحات ارضی در زیمبابوه کاملا ضروری بود اما به کارگیری استراتژی مبتنی بر خشونت از سوی موگابه، هر شانسی را برای اصلاحات از بین برد.
از آن زمان به بعد وضعیت کشاورزی زیمبابوه رو به ویرانی نهاده است. بسیاری از مزرعهداران جدید دستگاهها و ماشینهای کشاورزی از قبیل تراکتور و سیستمهای آبیاری خریداری کردند اما ادامه کار هیچ سودی در بر نداشت و امروز آنچه در این مزارع امتداد جاده چینوی به چشم میخورد جز انبوهی علف چیز دیگری نیست. البته گاهی مزارعی هم دیده
میشود که به جز علف، کمیذرت خشک شده نیز دارند! همه این مزارع به کشاورزان خرد تعلق دارد یعنی همان کسانی که زمانی اسناد این املاک را از موگابه تحویل گرفتند. اما زمین نیازمند آبیاری، ابزار مناسب، بذر مرغوب و کود نیز هست که البته این دسته از زارعان هیچ کدام را در اختیار ندارند و میزان بارندگی در زیمبابوه هم بسیار ناچیز است.
بدین ترتیب میلیونها نفر از شهروندان زیمبابوه در خطر گرسنگی قرار دارند و در آینده نیازمند کمکهای غذایی خواهند بود و کمکهای غذایی هم البته در کنترل حزب موگابه است.
یکی از کارشناسان امور تغذیه در زیمبابوه میگوید:«موگابه به این صورت برای انتخابات بعدی رای میخرد.» هر کس که کارت عضویت حزب «زانو» را داشته باشد تا پنجاه کیلو غلات دریافت میکند. اگر کسی این کار را نکند نمیتواند در زیمبابوه زنده بماند.
خانم شارون به خاطر میآورد که روز بعد یعنی در دومین روز اسارت، دستور میرسد که از سلول خود خارج شوند و روی زمین به پشت دراز بکشند. یکی از مادران که کودکش را به پشت خود بسته است از این دستور سرپیچی میکند چون در این صورت باید روی بچهاش بخوابد. پس باران باتومهاست که بر سر مادر و فرزند میبارد.
شارون چشمهایش را بست تا آن منظره را نبیند اما صدای فریادها و همین طور صدای چکمههایی را که در کنار او به زمین کوبیده میشدند، میشنید.
ماسوینگو منطقهای است که با اتومبیل شش ساعت با حراره فاصله دارد. در انتهای آن خیابان باریک و مالرو چند کلبه گویی از زمین روییدهاند. نزدیک به یکصد نفر روی زمین چمباتمه زدهاند. آنها به اینجا آمدهاند تا پیکر یکی از بنیانگذاران حزب اپوزیسیون یعنی MDC را به خاک بسپارند.
بنیانگذار سندیکاهای کارگری یعنی «ایساک ماتونگو» بر اثر ناراحتی قلبی در گذشته است و حال جنازهاش درون آن تابوت پوشیده از گلهای سفید قرار دارد و رهبران حز ب در حال وداع با او هستند.
مورگان ستوان گیرای، دبیرکل جنبش تغییرات دموكراتیك یا همان MDC سخنران این مراسم است سپس غرش طبلها آغاز میشود و زنان جمع از جای خود بلند شده و به دور جنازه حلقه زده و پایکوبان میخوانند:«ما پسری چون رابرت موگابه نمیخواهیم، ما خواهان پسری چون مورگان ستوان گیرای هستیم».
در اواسط ماه مارس ماموران پلیس منتقدان و رهبران اپوزیسیون را به قصد کشت کتک زدند. هنوز هم اثر جراحت آن روز روی سر ستوان گیرای دیده میشود. این رهبر اپوزیسیون میگوید: «اما من هنوز هم زندهام». او خواهان ادامه مبارزه برای رسیدن به یک زیمبابوه نوین است.
اما MDC دوران سختی را میگذراند و رهبرانش فقط امروز و طی مراسم تدفین میتوانند کناریکدیگر بنشینند. این جنبش به دو اردوگاه تجزیه شده است و البته این تصمیم به شدت دشواری برای رهبران اپوزیسیون به شمار میآمد. پرسش این است که آیا این دو گروه در انتخابات آینده ریاستجمهوری شرکت میکنند یا آن را تحریم میکنند؟
ستوان گیرای که همین چند دقیقه پیش دوست و همکارش ماتونگو را در قبر گذاشته است، در پاسخ این سوال تردید دارد. اما بالاخره میگوید که در درجه اول باید در جهت تغییر قانون اساسی اقدام کنند تا بتوانند انتخاباتی سالم داشته باشند. از سوی دیگر وی امید به مذاکرات برای حل اختلاف دارد، مذاکراتی که قرار است به سرپرستی «تابو امبکی» رئیسجمهور آفریقای جنوبی انجام گیرد.
اما تعداد کمیاز مردم زیمبابوه در این مورد امیدوار هستند. امبکی هم همیشه برای انتقاد از این مبارز سابق یعنی موگابه، تردید دارد. اما از طرفی کشور آفریقای جنوبی علاقهمند به حل و فصل زودهنگام بحران در زیمبابوه است، زیرا آفریقای جنوبی در حال حاضر میزبان سه میلیون پناهجوی زیمبابوهای است و هر روز هم این تعداد بیشتر میشود.
آرنه پراس
ترجمه: محمدعلی فیروزآبادی
منبع: زود دویچه
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست