پنجشنبه, ۲۰ دی, ۱۴۰۳ / 9 January, 2025
مجله ویستا

آب زیر کاه


آب زیر کاه

آب زیر کاه به کسانی اطلاق می شود که زندگی، حشر و نشر اجتماعی خود را بر پایه مکر و حیله بنا نهند و با صورت حق به جانب ولی سیرتی نامحدود در مقام انجام مقاصد شوم خود برآیند.
این گونه …

آب زیر کاه به کسانی اطلاق می شود که زندگی، حشر و نشر اجتماعی خود را بر پایه مکر و حیله بنا نهند و با صورت حق به جانب ولی سیرتی نامحدود در مقام انجام مقاصد شوم خود برآیند.

این گونه افراد را مکار و دغل باز نیز می گویند و ضرر خطر آن ها از دشمن بیشتر است زیرا دشمن با چهره و حربه دشمنی به میدان می آید، در حالی که این طبقه در لباس دوستی و خیر خواهی خیانت می کنند.

اکنون باید دید در این عبارت مثلی، آبی که در زیر کاه باشد چگونه ممکن است منشأ ضرر و زیاد شود.

آب زیر کاه از ابتکارات قبایل و جوامعی بود که به علت ضعف و ناتوانی جز از طریق مکر و حیله یارای مبارزه و مقابله با دشمن را نداشته اند. به همین دلیل برای آن که بتوانند حریف قوی پنجه را مغلوب و منکوب می کنند.

در مسیر او باتلاقی پر از آب حفر می کردند و روی آب را با کاه و کلش طوری می پوشانیدند که هیچ عابری تصور نمی کرد «آب زیر کاهی» ممکن است در آن مسیر و معبر وجود داشته باشد.

باید دانست که ایجاد این گونه باتلاق های آب زیر کاه صرفا در حول و حوش قرا و قصبات و مناطق زراعی امکان پذیر بود، تا برای عابران وجود کاه و کلش موجب توهم و سوء ظن نشود و دشمن با خیال راحت و بدون دغدغه خاطر و سرمست از باده غرور و قدرت در آن گذرگاه مستور از کاه و کلش گام بر می داشت و در درون آب زیر کاه غرق می شد.

آب زیر کاه در قرون و اعصار قریه جز حیله های جنگی بود و سپاهیان را ازاین رهگذر غافلگیر و منکوب می کردند البته این حیله جنگلی در مناطق باتلاقی و نقاطی که شالیزاری داشت مانند گیلان و مازندران بیشتر ملموس و متداول بود تا همان طوری که گفته شد، موجب سوء ظن دشمن نشود طریقه اش این بود که در مسیر قشون مهاجم باتلاق های پراکنده و متعدد و کم عرض حفر می کردند و روی باتلاق ها را با کاه و کلش می پوشانیدند.

بدیهی است عبور از این مناطق موجب می شد که قسمت مقدم مهاجمان یعنی پیشتازان و سوارکاران در باتلاق های سر پوشیده فرو روند و پیشروی آن ها دچار کندی شود تا برای مدافعان فرصت و امکان آمادگی و تجهیز سپاه فراهم آید.

به عنوان مثال اسپهبد فرخان بزرگ، فرزند دابویه، معاصر عبدالملک مروان، که بعد از پدر بر مسند حکومت طبرستان نشست و از گیلان تا نیشابور را در حیطه تصرف آورده بود؛ برای جلوگیری از عصیان و سرکشی دیلمی ها و سایر طاغیان و سرکشان؛ «از آمل تا دیلمستان چنان به اصطلاح (گویش مازندرانی به معنی استخر) و خندق و مثل هذا استوار گردانید که جز پیاده را عبور ممکن نبودی.»