یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

مغز سران کاخ سفید چگونه به جنگ می رسد


مغز سران کاخ سفید چگونه به جنگ می رسد

به بهانه تهدید نظامی آمریکا

فرآیند تصمیم‌گیری در گروه‌ها چگونه است؟ چه گروه یا گروه‌هایی به‌رغم بهره‌گیری از افراد خبره و کارشناس تصمیمات غیرمعقول می‌گیرند؟ آیا افراد این گروه‌ها کارشناس نیستند؟ آیا نسبت به گروه وفادار نیستند و به اصطلاح شریک دزد و رفیق قافله‌اند؟ و آیا...؟

اگر افراد یک گروه، کارشناس و خیرخواه و وفادار به آرمان‌های گروه باشند، چگونه می‌شود مصوبات و تصمیمات گروه، به گونه‌ای باشد که تیشه به ریشه بزند و در تباین با شعارها و آرمان‌های گروه باشد؟

نوشته‌ای که می‌بینید، برداشت آزاد از کتاب «روش بحث و مذاکره»، تألیف دکتر سیدمهدی ثریا است.

تئوری مطروحه در این نوشته، بر این باور است که آنچه باعث گرفتن تصمیمات نادرست در گروه می‌شود، ناشی از فرآیند گروهی به نام «گروه فکری» است که به تبیین و تشریح آن می‌پردازیم.

پیشاپیش باید گفت، آنچه در ادامه می‌آید، به معنی نفی مزایای اتحاد و وحدت گروهی نیست، بلکه هشداری است که در صورت بروز پدیده «گروه فکری» باید با گرفتن تصمیمات بهینه و بهنگام از بازتاب اثرات مخرب آن که می‌تواند لطمات جبران‌ناپذیری به منافع گروهی و ملی وارد سازد، خودداری کنیم.

بررسی‌های انجام شده، حاکی از آن است که هم در گروه‌های متشکل از افراد عادی و هم نخبگان، اعضای گروه، تلاش می‌کنند افکار خود را با هم تطبیق دهند و در اموری که نظری مخالف با اکثریت دارند، به خودسانسوری مبادرت ورزند که دلیل آن، فشار اجتماعی است که از سوی گروه به شخص مخالف وارد می‌شود.

پدیده گروه فکری بیشتر در گروه‌هایی رخ می‌دهد که اعضای گروه، خود را نسبت به رئیس گروه و دیگر همفکران ملزم می‌دانند که با ملاطفت رفتار کنند، برای همین، از بیان ایرادات خود نسبت به دیدگاه‌‌های افراد گروه خودداری می‌کنند؛ بنابراین، روشن است که هر چه گروه متحدتر باشند، همگرایی در آنها بیشتر است و امکان نظر مخالف دادن مشکلتر. این درست خلاف باور عامه است که گمان می‌کنند در گروه‌های دوستانه، امکان بیان نظرات مخالف گروه آسانتر است.

اما باید گفت، آنچه باعث بروز این حالت می‌شود، تمایل اعضای گروه‌های همگرا به دوری از ایجاد وقفه در کار گروه است که رفته‌رفته، باعث می‌شود هر پیشنهادی که از سوی رئیس یا اکثریت گروه طرح شود، درست و به دور از اشکال فرض شود. چنانچه گروه فکری بر جمعی مستولی شود، افراد نظر اکثریت و رهبری گروه را ذاتاً درست دانسته، از نقد آگاهانه آن پرهیز می‌کنند، چون به تدریج این باور در آنها شکل گرفته که نظر مخالف آنها کم اهمیت است و نباید بر پیگیری آن پافشاری کنند؛ بنابراین، باید برای حفظ وحدت گروهی، هرگونه تردید را در خود از بین ببرند و همان‌ گونه که پیشتر گفته شد، بیش از آنچه گروه فشار مستقیم و محسوس ایجاد کند، خود فرد به خودسانسوری مبادرت می‌ورزد.

آنچه را تا حال گفته شد، می‌توان چنین خلاصه کرد که: هر چه حالت دوستی و رفاقت و احساس روح جمعی در افراد یک گروه تصمیم‌گیرنده افزایش یابد، خطر این که گروه فکری، جانشین فکر انتقادی مستقل و منفرد شود، بیشتر می‌شود و احتمال این‌که گروه نسبت به دیگر گروه‌ها یا افراد خارج از گروه، رفتاری غیر منطقی و غیر انسانی پیش گیرد، زیاد می‌شود.

● نشانه‌های گروه فکری

۱) تصور آسیب ناپذیری: افراد گروه، خطرات ناشی از اجرای تصمیماتشان را ناچیز می‌انگارند و در نتیجه، به کارهای خطرناک می‌پردازند و هشدارها و نشانه‌های وقوع خطر را نادیده می‌گیرند.

نحوه تصمیم‌گیری کابینه «کندی» در واقعه معروف به «خلیج خوک‌ها»، می‌تواند بیانگر این موضوع باشد، به گونه‌ای که پس از حمله به خلیج خوک‌ها «کندی» گفت: ما چطور تا این اندازه احمق بوده‌ایم؟

نظر «بیل مویرز»، عضو مستعفی کابینه جانسون در فاجعه حمله به ویتنام نیز شنیدنی است: عقیده رایج در بین اعضای گروه این بود: اگر ما به گونه‌ای نشان دهیم که حاضریم نیرو و قدرتی را که در اختیار داریم به کار بریم، اهالی ویتنام شمالی متنبه خواهند شد و از مقابله با ما امتناع خواهند کرد.

حمله ژاپونی‌ها به «پرل هاربور» و آماده نبودن نیروهای درگیر نیز بیانگر این موضوع است. دریاسالار «کیمل» در پاسخ گزارش رئیس دستگاه ضدجاسوسی مبنی بر این‌که رابطه با کشتی هواپیمابر ژاپونی قطع شده، با شوخی می‌گوید: چی؟ نمی‌دانی کشتی هواپیمابر کجاست؟ یعنی می‌گویید: ژاپونی‌ها «سرالماس» در «هونولولو» را دور بزنند و تو ندانی آنها کجا هستند؟

۲) دلیل تراشی: گروه هشدارها را جدی نگرفته و دلایلی بیان می‌کنند که از اهمیت هشدارها بکاهد و خطرات را کم اهمیت نشان دهد.

«جیمز.سی. تامپسون»، مورخ دانشگاه هاروارد که پنج سال ناظر جلسات وزارت امور خارجه و کاخ سفید بوده، می‌گوید: مراجع تصمیم‌گیری پیش‌بینی کردند حمله هوایی شش هفته‌ای رهبران ویتنام را وادار به تقاضای صلح خواهد کرد. یکی از اعضا پرسید: اگر نتیجه نداد چه؟ جواب شنید: ادامه بمباران تا چهار هفته دیگر. و در ادامه پاسخ باز چنین بود که: افزایش و ادامه بمباران و... .

اسناد و مداراک وزارت خارجه آمریکا، وجود حالت دلیل‌تراشی را در گروه مشاوران جانسون به خوبی نشان می‌دهد.

نقص این تفکر این است که مطلب را از دریچه چشم طرف مقابل نمی‌نگرند.

۳) پندار اخلاقی بودن: مبتلایان به گروه فکری با قاطعیتی خدشه‌ناپذیر به اخلاقی بودن همگروه‌های خود اعتقاد دارند.

به‌ رغم این‌که یکی از شروط چهارگانه بمباران ویتنام این بود که تلفات وارده به غیرنظامیان سنگین نباشد، ولی تکرار تصمیم‌گیری که حالتی مکانیکی به خود گرفته بود، موجب شد که افراد گروه تخریب و انهدام زندگی مردم ویتنام را غیر اخلاقی و زشت نشمارند.

۴) نظریات کلیشه‌ای: افراد گروه درباره رهبران گروه دشمن، فکر و نظر کلیشه‌ای دارند و آن را آنقدر زشت می‌دانند که مذاکره را بیهوده می‌پندارند یا آنان را بسیار احمق فرض می‌کنند که مذاکره را بی‌فایده می‌دانند. مشاوران کندی بر این باور بودند که نیروی هوایی کاسترو، آنقدر بی‌کفایت است که پیش از هر کاری، از بین خواهد رفت.

مشاوران جانسون درباره مقابله با فعالیت کمونیست‌ها، پیرو نظریه «دامینو» بودند که می‌گفت: اگر ما سرخ‌ها «کمونیست‌ها» را در ویتنام جنوبی متوقف نکنیم، آنان فردا در هاوایی و هفته بعد در سانفرانسیسکو خواهند بود.

پذیرش این شعار کلیشه‌ای ارایه هر نظر منطقی‌تری را تقریبا غیر ممکن می‌نمود.

۵) فشار : اگر در گروه فردی در درست بودن نظری شک کند، تحت فشار قرار می‌گیرد و این فشار باعث می‌شود که سعی در توافق با همدیگر به صورت یک هنجار درآید و پیروی از هنجار، نشانه وفاداری به گروه تلقی شود. «تامسون» که تاریخ دوران ریاست‌جمهوری جانسون را مطالعه کرده است، می‌گوید: هر گاه یکی از اعضا مشاوران جانسون به نظرات گروه شک یا تردید نشان می‌داد، گروه با روش‌هایی نه چندان روشن، او را در راستای به راه آمدن و اهلی شدن، تحت فشار قرار می‌داد.

بنابراین، در چنین حالتی، فرد هنگامی در جلسه احساس راحتی خواهد کرد که:

الف) از شک و تردید خود با افراد خارج از گروه سخن نگوید تا مخالفان از جریان‌های داخل گروه آگاه نشوند و از آن بهره‌برداری نکنند.

ب) انتقادات او از حد و مرزی که اعضای گروه آن را تکروی می‌دانند، فراتر نرود و برای دیگران قابل تحمل باشد.

۶) سانسور خود: افراد تلاش می‌کنند شبهات خود را کم اهمیت فرض کرده و شک و تردید خود را نشان نکنند. «سلسینجر» که کتبی مخالفت خود را با حمله به خلیج خوک‌ها به کندی اعلام کرده بود، در کتاب «یک هزار روز» نوشته است: در ماه‌های نخست، پس از واقعه خلیج خوک‌ها از این‌که در جلسات تصمیم درباره نقشه حمله ساکت مانده بودم، خودم را سرزنش می‌کردم و اکنون توجیهی که برای خود دارم، این است که آواهای مخالف بر اثر شرایط حاکم بر جریان بحث و مذاکره خفه می‌شدند.

۷) توافق آرا: هنگامی که گروهی از افراد که به نظرات یکدیگر احترام می‌گذارند، نسبت به مسأله یا موضوعی به توافق همگانی می‌رسند، احتمال این‌که هر یک از آنها به درست و خالی از عیب بودن راهکار یا موضوع مورد توافق اعتقاد پیدا کنند، زیاد می‌شود. آنها سکوت را علامت رضا می‌دانند و گمان می‌کنند فرد ساکت با نظر ابراز شده توافق کامل دارد. چون مخالفت با نظر گروه، افراد را وادار می‌کند که برای پیش‌بینی خطرات احتمالی کسب اطلاع کنند، آنها دچار دلشوره می‌شوند، پس ترجیح می‌دهند از فاش شدن اختلافات جلوگیری کنند و بر آن سرپوش بگذارند.

۸) محافظت فکر: گاه، مبتلایان به گروه فکری احساس می‌کنند باید از نفوذ اطلاعاتی که ممکن است آرامش خاطر رهبر و اعضای گروه را بر هم بزند، جلوگیری کنند. «رابرت .اف.کندی» که در زمان ریاست‌جمهوری برادرش دادستان کل آمریکا بود و اطلاعات مربوط به حمله کوبا به او می‌رسید، در یک مهمانی علت مخالفت سلسینجر را با حمله به کوبا می‌پرسد. سلسینجر دلایل خود را می‌گوید. سپس کندی می‌گوید: ممکن است حق با تو باشد، اما رئیس‌جمهور تصمیم خود را گرفته است. بیش از این اصرار نکن. حالا دیگر وقت آن است که همه ما تا آنجا که می‌توانیم در اجرای نقشه به او کمک کنیم.

● خطاهای ناشی از گروه فکری

۱) گروه تنها به بررسی چند راه حل‌ بسنده می‌کند.

۲) اگر گروه از زیان‌های راه حل مورد توافق آگاه شود، از تجدیدنظر خودداری می‌کند.

۳) اعضا برای بررسی منافع راه‌حل‌های رد شده و یا پیدا کردن دلایلی که آن راه‌حل‌ها را نامناسب‌نشان داده بود، طفره می‌روند.

۴) اعضا برای بررسی نقاط ضعف و قوت تصمیمات گروه از اطلاعات کارشناسان بهره نمی‌گیرند.

۵) اعضا تنها به مدارکی توجه می‌کنند که موافق با سیاست و تصمیم گرفته شده باشد.

۶) اعضا برای حوادث غیرقابل پیش‌بینی که می‌تواند در اجرای نقشه‌ها اختلال ایجادکند، تدابیر لازم را نمی‌اندیشند.

● چگونه می‌توان از اثرات مخرب گروه فکری کاست؟

▪ راهکارهای مقابله با اثرات گروه فکری

۱ ) رهبر گروه باید برای نظرات مخالف اهمیت قایل شده و دیدگاه‌های مخالف را با روی باز بپذیرد. به عبارت دیگر، باید بیان دیدگاه‌های انتقادی بدون هزینه یا کم هزینه باشد.

۲) در سلسله مراتب اجرایی افراد باید از دیکته کردن نظریات خود خودداری کرده و هر لحظه آماده پذیرش نظریات جدید باشند.

۳) برای اطمینان از درستی تصمیمات گرفته شده از سوی مراجع قدرت، پیشنهاد می‌شود گروه‌های دیگری به صورت موازی و با مدیریت مستقل موضوعات مطروحه را بررسی و نتایج را به مراجع قدرت ارایه نمایند.

۴) گهگاه لازم است پیش از اجرای تصمیمات، رهبر از افراد گروه بخواهد تا تصمیمات گرفته شده را به همتایان خود در گروه موازی اطلاع داده و از بازخورد آن آگاه شوند.

۵) پیشنهاد می‌شود در تصمیم‌گیری‌های مهم، از افراد خبره دعوت شود تا همزمان در جلسات حاضر شده و تشویق شوند تا نظرات نقادانه خود را ارایه دهند.

۶) در هر یک از جلسات گروهی، دست‌کم یک نفر نقش مخالف را به عهده بگیرد و نظرات گروه را به چالش بکشد تا نقاط ضعف و پیامدهای اجرایی تصمیمات به صراحت بررسی شود.

۷) مقداری از وقت گروه حتما به بررسی نظریات منتقدان و مطالعه هشدارها و تهدیدات احتمالی گروه‌های رقیب اختصاص یابد و راه‌حل‌های لازم پیش‌بینی شود.

۸) لازم است گروه زمانی که به راه حل مشکلی رسید، پیش از اجرایی کردن تصمیم خود، به دو دسته تقسیم شده و جداگانه و دوباره موضوع را بررسی کند و سپس یافته‌های خود را در نشست پایانی ارایه دهد.

۹) پس از رسیدن به توافق مقدماتی و پیش از تصمیم‌گیری نهایی، لازم است تا گروه جلسه دیگری ترتیب داده و اعضا تشویق شوند تا کوچکترین تردید خود را نسبت به طرح یاد شده، بیان نمایند.

امرالله قاضی



همچنین مشاهده کنید