پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

بدون درد با انرژی درمانی


بدون درد با انرژی درمانی

نوجوانان از دور پیدا هستند با لباس سفید این طرف و آن طرف می دوند و سرشان را می گذارند جلوی توپ اما بین آنها یك غریبه هم هست

● تمرین تیم ملی قبل از رویارویی با نیروی زمینی

نگهبان زنجیر را می اندازد، اما می گوید: «آقا زود آمدید. تمرین تیم ملی بعد از ۵۶ است. الان هم نوجوانان دارند تمرین می كنند...» چاره ای نیست رسیدن به كمپ تیم ملی برای خودش سفری است و نمی شود بدون سوغاتی برگشت. چاره ای جز انتظار نمی بینیم و به همین خاطر می رویم داخل. دیدزدن تیم نوجوانان هرچه باشد بهتر از بیكاری است.

نوجوانان از دور پیدا هستند. با لباس سفید این طرف و آن طرف می دوند و سرشان را می گذارند جلوی توپ. اما بین آنها یك غریبه هم هست. مهدی رجب زاده با پیراهن سبز قاطی نوجوانان می دود و بازی می كند. بازی مهدی البته تعجب كسی را برنمی انگیزد چون اصلا كسی نیست. سكوها خالی است و هواداران تیم ملی ساعت خنك تر را برای تشویق تیم ملی انتخاب كرده اند.

رجب زاده بزرگترین نام داخل زمین است و به همین خاطر نوجوان ها به خاطر كسوت هم كه شده سعی می كنند بیشتر از بقیه به او پاس بدهند. مهدی هم البته نرم بازی می كند و سعی دارد به كسی ضربه ای وارد نكند. تیم نوجوانان در راه سنگاپور است و به احتمال زیاد می تواند به جام جهانی هم صعود كند. وسط زمین محمد احمدزاده و محمدعلی یحیوی نكات لازم را گوشزد می كنند.

ساعت حدود ۵ بعدازظهر است كه یك باره افشین پیروانی از راه می رسد و این یعنی تمرین، همان حول و حوش ۵۵ عصر خواهد بود. پیروانی این موضوع را تصدیق می كند و به این ترتیب حتی دوربین شبكه خبر كه كم مانده بود به خاطر دیر برگزار شدن تمرین كمپ را ترك كند دوباره سه پایه ها را روی زمین كار می گذارد.

مهدی رجب زاده هنوز بین جوان ترها می دود. خبر می رسد كه او قرار است به اصفهان برود و قراردادش را تمدید كند. به همین خاطر با اجازه قلعه نویی یك سانس جلوتر و با نوجوانان تمرین می كند كه از پرواز جا نماند.

آرام آرام از در كوچك منتهی به هتل المپیك بقیه هم از راه می رسند. ناصر ابراهیمی سوت به دست و جلوتر از بقیه پشت دروازه نوجوانان می ایستد. امیر قلعه نویی هم در گوشه دیگر آرام راه می رود در حالی كه نگاهش را از زمین برنمی دارد. روزهای سختی پیش روی او است.

طبق معمول همه بازیكنان تیم ملی نیستند. حساب لژیونرها كه معلوم است. آلمانی ها كه طبق معمول سه روز قبل از بازی می رسند و از بین اماراتی ها هم فقط جواد كاظمیان حضور دارد. ابراهیم میرزاپور هم كه هنوز صددرصد خوب نشده است و جدیدترین مصدوم هم امیرحسین صادقی است. او كناری نشسته و با دلخوری بقیه را نگاه می كند. تمرین عصر پنجشنبه شاداب تر از صبح است. همین كه قرار است با توپ بازی خودشان را گرم كنند كیف می كنند. مهرداد اولادی چهره متفاوت تمرین است. او سربه سر همه می گذارد و فراوان شوخی می كند. انگار نه انگار كه مشكل خروجی اش حل نشده.

پشت سر اینها هم احسان خرسندی، مهرداد پولادی و محمدرضا ماهینی چهره های جدید تیم هم سعی می كنند با فضا خودشان را وفق بدهند. حتی مهرداد پولادی دعوت به مصاحبه با شبكه خبر هم می شود كه بلافاصله قبول می كند.

چند دقیقه بعد بساط تنیس فوتبال راه می افتد و كركری بازیكنان با هم. می شود از این جمع دو سه تا تیم سپك تاكرا درست كرد. همه اهل قیچی زدن هستند، به خصوص سیاوش اكبرپور كه از هیچ توپی نمی گذرد. ناصر ابراهیمی بین تنیس فوتبال تمرین پاس سریع و یك دو می گذارد و امیر قلعه نویی هنوز منتظر خالی شدن زمین است. نوجوانان تقریبا كارشان تمام شده و دارند جمع می كنند، بروند. زمین كه خالی می شود بزرگسالان می دوند توی چمن. امیر سریع آنها را به چند دسته تقسیم می كند و تمرین جدی می شود. امیرحسین صادقی سعی می كند چند قدمی بدود اما هیهات.

«آقای خرسندی... این جوری توپو لو می دن... سفت بازی كن...» امیر نفرات جدید را زیر شلاق گذاشته تا ببیند از پس كار برمی آیند یا نه اوضاع چندان رضایت بخش نیست. معلوم است كه تمرین با تیم ناقص خیلی فایده ای ندارد. پرویز مظلومی از بیرون تیم را دید می زند و گاهی با یكی از دوستانش راجع به فوتبال آبادان حرف می زند. مظلومی غرولندكنان می گوید: «این جوری نمی شود. وقتی همه بازیكنان نباشند خیلی هماهنگی حاصل نمی شود. خودمان هم نمی دانیم كه لژیونرها برای مسابقه می آیند یا نه...» این درد قدیمی از پیش از جام جهانی هم وجود داشت. قرار است عصر یكشنبه تیم راهی كره جنوبی شود. تمرین جمعه تعطیل شده و شنبه هم كه قرار است با نیروی زمینی بازی تداركاتی برگزار شود. بنابراین فقط می ماند تمرین صبح یكشنبه كه آن هم بعید است با حضور لژیونرها همراه شود. موضوع جدی تر، سفر از كره به سوریه است كه سرپرست و مشاور تیم در مورد آن خیلی حرف می زنند. چه سفر سختی است.

نورافكن ها زمین را روشن كرده اند البته نه به حد استاندارد. تمرین تمام شده و همه برای سرد كردن می دوند. پرویز كمالی مثل همیشه نرم و بی صدا می دود و پشت سرش هم بقیه به خط شده اند. هنوز از لباس رسمی تمرین خبری نیست و امروز لباس سفید و سبز به تن همه نشسته. مظلومی می گوید كه قرار است به زودی لباس ها ازگمرك ترخیص شود، به زودی. كنار زمین انگار خبرهایی است یك غریبه دیگر كنار تیم ملی است.

دكتر خادمیان پزشك متخصص است و ظاهرا روی یك موضوع جالب كار می كند. او مدعی است كه بعد از سه سال تحقیق و پژوهش روش نوینی برای رفع دردهای ناشی از تمرینات ورزشی پیدا كرده و مهم تر از آن می تواند در عرض ۳ دقیقه تمام خستگی بازیكنان را رفع كند. می گوید بازی های تیم ملی در نیمه دوم معمولا با افت بدنی همراه است اما او می تواند با روشی منحصر به فرد خستگی همه را از تن بیرون كند. اما از برخوردهای نادرست در سیستم ورزش و فدراسیون ها ناراحت است و می گوید كسی او را جدی نگرفته. دكتر ضددرد از اینكه روش او را انرژی درمانی بخوانند ناراحت نمی شود اما اصرار دارد كه نام دقیق آن یعنی FFB بیان شود. دكتر بعد از پایان تمرین می رود به سمت فدراسیون والیبال تا شیفت دوم كارش را با والیبالیست ها شروع كند. می گوید دیرش شده و قدم هایش را تند می كند. سرعت او كمی عجیب است چون كه می گوید جانباز جنگ است.

آرش راهبر