شنبه, ۱۳ بهمن, ۱۴۰۳ / 1 February, 2025
آنچه از خاتمی برجای ماند
از دل این تحولات دوران نوینی پدید آمد که در خاتمی و شعارهایش تبلور یافت. خاتمی برآیند دوران انقلاب، جنگ و بازسازی بود. او آمده بود تا آرزوهای آزادیخواهانه نسل انقلاب را که در جنگ تحمیلی گرفتار شده بود پویائی دوباره بخشد. صحنه اما تا حدودی در دوران بازسازی و قبل از آمدن خاتمی مهیا گشته بود و نیازی نبود که او اولویت خود را پاسخ دادن به غم نان قرار دهد. به همین دلیل، خاتمی از هنگام آمدنش فرهنگ و سیاست را عرصه کار خود قرار داد.نگاه خاتمی به این دو مقوله در هر دو بعد داخلی و خارجی هماهنگ و سازگار بود. به همان اندازه که در داخل به باز شدن فضا و شکوفائی فرهنگ و اجتماع باور داشت، در بعد بینالمللی نیز از بسته بودن و تعصب فرهنگی و نژادی و نزاع بین ملتها در رنج و خواستار گفتگوی تمدنها بود. در مقوله سیاست نیز خود را پرچمدار ارزشهای آزادیخواهانه انقلاب میدانست. مگر نه اینکه پس از گذشت سالها از نهضت مشروطه و خیز چند باره مردم برای پایان دادن به استبداد و ناکامی در آن، اکنون انقلاب اسلامی آمده بود تا وطن را از آزادی و استقلال نصیب دهد؟ در سیاست داخلی، هدف خاتمی، تحقق همه آرمانهای نسل انقلاب بود؛ کاری بس دشوار و نیازمند فرهنگی نو. دوران خاتمی مبشر شعارهای جدید برای در انداختن فضای سیاسی نوین بود: حکومت قانون و برتری آن، شفافیت، مسئولیت و احترام به حقوق انسانی و کرامت بشر، تکثرگرائی، آزادی بیان و رعایت آزادیهای اساسی مندرج در قانون اساسی همگی از جمله ارزشهای نوینی بود که از صفحات زرین قانون اساسی به صحنه اجتماع آورده شد و در معرض آزمایشی بزرگ قرار گرفت. نیروهای اجتماع از طرفداران او تا رقبا و دشمنانش، همگی تحتتأثیر رویکرد خاتمی قرار گرفتند، اما این بود و همه نبود؛ رهیافت خاتمی تأثیر عمیق خود را همزمان بر روند تکامل سیاسی جامعه نیز بر جای گذاشت. بدین ترتیب آنچه در پایان دوران خاتمی بهدست آمده برآیند تعامل، رقابت و نزاع همه نیروها در فرآیند حیات سیاسی جامعهای است که خود را و خودآگاهی را میجوید.
خاتمی با همین روحیه وارد عرصه سیاست خارجی شد. او با نگاهی فلسفی و از منظر گفتگوی تمدنها و تعامل میان ملتها به سیاست خارجی عملگرای دوران هاشمی جان و روح تازهای بخشید. خاتمی توانست با شجاعت در خور توجه بر مرزها حرکت کند و مرز تابوها در سیاست خارجی را به عقب براند. سیاست تنشزدائی با جهان برای نخستینبار بعد از انقلاب اسلامی در دوران او ابعاد عملی یافت؛ چندان که نهاد ناآرام ایران اندک اندک به جایگاه شایسته خود در میان ملل مختلف نزدیک شد. همراهی با کشورهای آسیائی، اروپائی و آفریقائی و از رهگذر آن تا حدودی منزوی ساختن آمریکا از دستاوردهای سیاست خاتمی بود. بر این اساس، بیهیچ تردید، میتوان گفت که به دوران خاتمی، ایران با چهرهای مطمئنتر، زیباتر و استوارتر در عرصه بینالمللی جلوهگری کرد.در زمینه اقتصادی، اما دوره اول ریاست جمهوری خاتمی با نوعی سردرگمی تؤام بود. دلیل این امر نیز پیشینه و رویکرد چپ به قلمرو اقتصاد از سوی گروههائی بود که در دوران وی مدیریت جامعه را در دست گرفته بودند. در این دوره چپها نمیدانستند چگونه باید اقتصاد را مدیریت کنند. اوج این سردرگمی را میتوان در برخی اظهارنظرهای صریح و غیرصریح درباره فقدان اقتصاددان برجسته در کشور، اظهار ناآگاهی درباره سیاست اقتصادی و یا در انتصاب یک مهندس مکانیک با دانش یک اقتصاددان تجربی در بالاترین مسئولیت اقتصادی کشور جستجو کرد. اما شرط انصاف آن است که بگوئیم اصلاحات ساختاری اقتصادی پس از دوران نخست سردرگمی توانست رشد اقتصادی کشور را افزایش و بار دیگر پویائی را به اقتصاد بازگرداند.انجام اصلاحات مهمی چون کوچک شدن دولت، ادامه واگذاری سهام دولتی به مردم و خصوصی سازی، برخی آزادسازیها، تک نرخی شدن ارز و... از جمله دستاوردهای اقتصادی دوران خاتمی است. حاصل این اصلاحات ادامه ارتقاء جایگاه اقتصادی ایران در منطقه و کسب رتبه اول در اثر ۱۵ سال کار مداوم اقتصادی و نیز کاهش فاصله درآمدی طبقات مختلف است.همچنین با در پیش گرفتن سیاست تنشزدائی و ایجاد فضای اعتماد متقابل با کشورهای مختلف، محیط برای سرمایهگذاری خارجی مناسب گردید و با تصویب قانون جدید سرمایهگذاری بر میزان علاقهمندی سرمایهگذاران خارجی به فعالیت در ایران افزوده گشت؛ در نتیجه اقتصاد کشور قدرت بیشتری یافت. البته افزایش قیمت نفت در سالهای اخیر نیز به این فرآیند کمک کرد، ولی بیشک بدون اصلاحات مزبور دستاوردهائی چنین ناممکن بود.در برابر این موفقیتها و دستاوردها، مهمترین کاستی دوران خاتمی در سیاست داخلی رخ نمود. غرور بیش از حد برخی گروەهای طرفدار او که به دوران هاشمی رفسنجانی تا حدودی از قدرت به دور مانده بودند، چنان بالا گرفت که به چیزی کمتر از انکار و نابودی هاشمی و همراهان و نیز دستاوردهای هشت سال ریاست جمهوری او نمیاندیشیدند.آنها که در فرآیند تکامل اجتماعی از دل دوران هاشمی بیرون آمده بودند، نه تنها این معنی را درک نمیکردند، بلکه بر این گمان بودند که لازمه پیشرفتشان منکوب کردن هاشمی و همراهان اوست. اصرار بر این کار، دست کم در شعار و تبلیغات چنان بود که نسل جوان را سردرگم و نیروهای اصلاحطلب را چند دسته کرد. طرفه آنکه کوتاه زمانی بعد گروههای مختلف درون این جناح نیز به رقابتی نزاعگونه با یکدیگر پرداختند. اوج این نزاع را در گفتار یکی از ایدئولوگهای این جناح در جریان انتخابات شورای شهر میتوان دید. او در پاسخ به خبرنگار که پرسیده بود چرا گروههای اصلاحطلب با هم ائتلاف نکردند، پاسخ دادند: میخواستیم گروهها وزنکشی شوند.این اظهارات در فردای انتخاب شورای شهر و قبل از انتشار نتیجه آن حکایت از پرواز غرورآمیز در ابرهای توهم داشت. ابرهائی که بسیار زود تبدیل به باران شد و بر زمین بارید. همین پیشینه سبب گردید که گروههای اصلاحطلب از ائتلاف در انتخابات اخیر ریاستجمهوری باز بمانند و حتی به رقابت علیه یکدیگر بپردازند. در دور دوم رأیگیری هم وقتی به ناچار سخن از اتحاد و حمایت از هاشمی به میان آمده بود که دیگر زمان از دست رفته بود. آنان نمیدانستند سالهائی را که صرف تخریب روحی طبقهای کردند که بر دوش آن به قدرت رسیدند نمیتوان به سادگی و در خلال یکهفته اعاده و از سقوط خود جلوگیری کرد؛ اشتباه تاریخی بزرگی که بیشک از سرعت پیشرفت کشور در فرآیند تکامل اجتماعی و سیاسی و نیز در رقابت بینالملل جهان خواهد کاست. تلختر اینکه وقوع این اشتباه به دفعات در تاریخ سیاسی کشورمان تکرار شده است.به هر روی اکنون خاتمی میرود و از دل دوران او احمدینژاد متولد میشود. خاتمی میراث گرانبهائی از خود بر جای نهاده است. دستآوردهای خاتمی در عرصه سیاست و فرهنگ داخلی، سیاست خارجی و در اقتصاد و نیز ناکامیهای او همگی میراث گرانبهائی بهشمار میروند که میتوان با اتکاء به آنها آیندهای روشنتر را برای کشور رقم زد. هر دولتی که میآید باید در اندیشه ساختن طبقهای رفیعتر بر ساختمان اجتماعی کشور باشد. باید به جای تخریب آنچه دیگران ساختهاند، مرتبهای جدید بر طبقات پیشین بنا کرد. مهمتر، حتی باید به تقویت طبقههای زیرین نیز همت گماشت. تنها از این راه است که بنای کشور مستحکمتر و رفیعتر خواهد شد و ملت به افقها و چشماندازهای تازه دست خواهد یازید. باید به روزگاری امیدوار بود که در ادبیات سیاسیمان رؤسای جمهوری پیشین کشور و تلاشهایشان از احترام برخوردار و همگی آنان، همراه هم، در جشن و شادی و نیز در غم و اندوه ملی مشارکت داشته باشند. تاریخ ملت فرآیندی بیوقفه و پیوسته است و هر سیاستمدار اندیشمندی باید خود را ادامه دهنده راه بداند. گسستن پیوستگی شیوه بیهنران است، همچنان که پیوند دادن گسستگیها منش هنرمندان.
(دکتر مسعود کامران)
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست