چهارشنبه, ۲۴ بهمن, ۱۴۰۳ / 12 February, 2025
مخدری به نام پول
![مخدری به نام پول](/web/imgs/16/141/wgfnp1.jpeg)
تحقیقات نشان میدهد فکر کردن درباره کلمات مربوط به پول باعث میشود بیشتر بهخودمان تکیه و کمتر به دیگران کمک کنیم.
موضوع، عجیبتر هم میشود وقتی بدانید که با پول سروکار داشتن میتواند سختی انزوای اجتماعی را کم کند و حتی از درد جسمی بکاهد. زمانی این امر عجیب بهنظر میرسد که بدانیم کار پول چیست. برای اقتصاددانان، پول صرفاً یک ابزار مبادله است که زندگی اقتصادی را کارآمدتر میکند. همانگونه که تبر امکان بریدن درخت را برای انسان فراهم میکند، پول به ما اجازه میدهد که بازارهایی داشته باشیم که به گفته اقتصاددانان سنتی، بهای هر چیزی از یک قرص نان تا تابلویی از پیکاسو را معین میکند. اما پول بیش از تبر یا تیشه، حسادت، فشار روحی یا هیجان ایجاد میکند و بهنظر میرسد نمیتوانیم بهطور منطقی با آن برخورد کنیم. اما چرا؟
رابطه ما با پول جنبههای بسیاری دارد. بهنظر میرسد برخی به انباشتن آن معتاد هستند،
در حالی که برخی دیگر نمیتوانند جلوی خرجکردن خود را بگیرند و نمیتوانند برای روز مبادا پسانداز کنند. همزمان با آنکه اطلاعات بیشتری درباره تأثیر پول بر خودمان به دست میآوریم، معلوم میشود که مغز برخی افراد طوری به آن واکنش نشان میدهد که به یک ماده مخدر واکنش نشان میدهد، در حالی که پول برای پارهای افراد مانند یک دوست است. برخی مطالعات نشان میدهد که میل به پول حتی با اشتها نسبت به غذا رابطه دارد و البته از آنجا که داشتن پول زیاد سبب میشود که بتوانید چیزهای زیادی بخرید، عملاً مترادف با موقعیت اجتماعی است، بهطوری که از دستدادن آن باعث افسردگی و حتی خودکشی میشود. در روزگاری که مشکلات اقتصادی بر زندگی بسیاری از افراد سایه افکنده است، پیبردن به روانشناسی پول میتواند نحوه برخورد ما را با آن بهبود بخشد.
● ارزشهای نسبی
پول حتی بهعنوان ابزار ساده مبادله، میتواند شکلهای شگفتانگیزی بهخود بگیرد؛ از پوست درخت و پرهای قدیمی گرفته تا سکه طلا، اسکناس و اطلاعات در کامپیوتر بانک. ارزش یک اسکناس ۱۰۰ دلاری مثلاً به میزان سوخت یا غذایی بستگی دارد که میتوان با آن خرید. وقتی در فروشگاهی ۵۰۰۰ تومان به شما کمتر میدهند، نباید بیشتر از زمانی ناراحت شوید که در یک معامله ۳میلیون تومانی، به همین اندازه به شما کم بدهند.
دانیل آریلی از مؤسسه فناوری ماساچوست یکی از این افراد است. وی معتقد است که جامعه معاصر ۲دسته متمایز از قوانین رفتاری را فراروی ما قرار میدهد؛ یکی هنجارهای اجتماعی است که گرم و مبهم است و هدف از آن ایجاد روابط بلندمدت، اعتماد و همکاری است و دیگر یک دسته هنجارهای بازاری وجود دارد که حول محور پول و رقابت میچرخد و افراد را تشویق میکند که منافع خود را مقدم بدارند.
مبادله اقتصادی در سراسر تاریخ انسان جریان داشته و از اینرو احتمالا نیاکان ما ظرفیتی غریزی برای تشخیص تفاوت بین موقعیتهای مناسب هنجارهای اجتماعی یا بازاری پیدا کردهاند و این امر مدتها پیش از اختراع پول رخ داده است. به هر حال میتوانیم به این تمایز پی ببریم.
به هر شکل، بهنظر میرسد ما سریعاً و بهطور نیمهآگاهانه علائم مربوط به قلمرو هنجارهای بازاری را میشناسیم. آزمایشهایی که در سال ۲۰۰۷ صورت گرفته، نشان میدهد که حتی تماسی گذرا با مفاهیم مربوط به پول ما را در ذهنیت بازارمحور قرار میدهد و سبب میشود ما بهگونهای متمایز بیندیشیم و رفتار کنیم.
کتلین ووس از گروه بازاریابی دانشگاه مینهسوتا در مینیاپلیس در آمریکا و همکارانش از دانشجویان خواستند با یک رشته کلمات که ربطی به پول نداشتند (مانند سرد، میز یا بیرون) با دستهای دیگر که به پول ربط داشتند (مانند حقوق، هزینه و پرداخت) جملات معنادار بسازند؛ آنگاه از این افراد در ۲گروه خواستند چند صفحه را به شکلی خاص درآورند. این پژوهشگران دریافتند که داوطلبانی که با کلمات مربوط به پول سروکار داشتند، مدت طولانیتری روی این مسئله کار کردند.
در آزمایشی دیگر، افرادی که در گروه کلمات مربوط به پول بودند، بسیار کمتر از افراد گروه غیرمربوط به پول به کسانی که کمک میخواستند، کمک کردند.
● شخصیتهای دوگانه
ووس معتقد است در اینجا یک اصل ساده صدق میکند. وی میگوید: پول سبب میشود آدم احساس خودکفایی کند. احتمال اینکه این افراد برای کسب اهداف شخصی تلاش به عمل آورند، بیشتر است و همچنین آنان ترجیح میدهند از دیگران جدا باشند. شاید بخش اجتماعی ما چنین رفتاری را تأیید نکند، اما این کار برای بقا سودمند است.
این توانایی برای ارزیابی اینکه کدام دسته از هنجارها در یک موقعیت مشخص کاربرد دارد، در هدایت رفتارمان اهمیت دارد. این خاصیت باعث میشود مثلاً در بحبوحه یک مذاکره تجاری رقابتی، اعتماد بیش از اندازهای صرف نکنید یا این اشتباه را نکنید که به خاطر پختن غذایی خوشمزه توسط مادرزن خودتان، به وی پول بدهید. آریلی میگوید: هنگامی که هنجارهای اجتماعی و بازاری را از هم جدا نگه میداریم، زندگی بهخوبی جریان دارد اما وقتی ایندو با هم قاطی میشود، مشکل شروع میشود.
اصل کار، ایجاد توازن درست بین این دو ذهنیت است. این امر به آن معنا نیست که به هیچ وجه نباید روی آرزوهای خارجی متمرکز شویم؛ هر کسی برای مواجهه با بخشهایی از زندگی که با هنجارهای بازاری اداره میشود، نیازمند پول است و همه میدانند که فشار مالی میتواند باعث افسردگی، ازدستدادن خویشتنداری و کاهش عمر متوسط شود. ایجاد رابطه متوازنتر با پول مهم است، اما بهراحتی امکانپذیر نیست. یافتههای ووس که جنبهای خاص از رابطه روانی ما را با پول نشان میدهد، یک دلیل دشواری این کار است.
تحقیق دیگری که اخیرا توسط گروهی دیگر از دانشمندان انجام شده و نتایج آن قرار است در نشریه علوم روانشناختی درج شود، نشان داد کسانی که از جانب دیگران طرد یا دچار درد جسمی شدهاند، احتمال کمتری دارد که پول به کسی هدیه بدهند. همین محققان به این نتیجه رسیدند که صرف دست زدن به پول، از اضطراب ناشی از طرد اجتماعی میکاهد و همچنین درد جسمی ناشی از دستزدن به آب داغ را کم میکند.
استیفن لی از دانشگاه اگزتر در انگلیس و پال وبلی از دانشگاه لندن علت دیگری را برای نگرش غیرسالم و وسواسی نسبت به پول مطرح کردهاند. آنان معتقدند پول مانند ماده مخدر روی ذهن ما تأثیر میگذارد و باعث میشود برخی مثلاً دچار وسوسه پایانناپذیر قمار شوند. به اعتقاد آنان، پول مانند نیکوتین یا کوکائین میتواند نقاط درک لذت را در مغز فعال کند. البته پول با تأثیرگذاشتن بر ذهن و احساس، باعث نوعی برانگیختگی در انسان میشود.
گروهی دیگر از دانشمندان در فرانسه آزمایشهایی انجام دادند تا ببینند آیا عطش نسبت به پول مستقیماً ارتباطی با اشتها نسبت به غذا دارد یا ندارد. این تحقیقات ۳ کشف به همراه داشت: احتمال اینکه افراد گرسنه به مؤسسات خیریه پول کمک کنند، کمتر از کمک کسانی بود که سیر بودند. دوم اینکه کسانی که تصور میکردند در یک مسابقه بختآزمایی برنده مقدار زیادی پول شدهاند، توانستند بیشترین مقدار شیرینی را بخورند. و آخر اینکه کسانی که در اتاقی نشسته بودند که بوی غذایی خوشمزه در آن پخش شده بود، کمتر از کسانی که در اتاقی با بوی معمولی نشسته بودند، پول اهدا کردند. آنان از این یافتهها چنین نتیجهگیری کردند که مغز ما همانطور درباره مسائل مربوط به پول میاندیشد که درباره غذا فکر میکند؛ در نتیجه، در ذهن ما ایندو مترادف هستند.
هنوز معلوم نیست چرا بعضی افراد اینقدر به پول اهمیت میدهند، در حالی که برای عدهای دیگر اینگونه نیست. کسانی که به قدری بیپول هستند که از چیزهای دیگر غفلت میکنند، لزوماً معتاد نیستند؛ ممکن است عدهای حریص و برخی دیگر نیازمند (مثلاً تشنه موقعیت اجتماعی یا استفاده از پول برای جبران برخی کمبودها) باشند. آنچه معلوم است، این است که پول احساسات و کشمکشهای ذهنی بزرگی در انسان پدید میآورد.
وحیدرضا نعیمی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست