شنبه, ۲۵ اسفند, ۱۴۰۳ / 15 March, 2025
مجله ویستا

تقدیرگرایی با ساختاری غیرخطی


تقدیرگرایی با ساختاری غیرخطی

فیلم‌های تلویزیونی بسیاری در سال‌های اخیر تولید و پخش شده‌اند و تعدادی از آنها در ذهن مخاطب ماندگار شده‌ است که بازپخش‌های چندباره آنها نیز این موضوع را تائید می‌کند. فیلم …

فیلم‌های تلویزیونی بسیاری در سال‌های اخیر تولید و پخش شده‌اند و تعدادی از آنها در ذهن مخاطب ماندگار شده‌ است که بازپخش‌های چندباره آنها نیز این موضوع را تائید می‌کند. فیلم تلویزیونی «قصه‌ها و واقعیت‌ها» ساخته حجت قاسم‌زاده اصل یکی از شاخص‌ترین این آثار است که به شکلی دلنشین به مفهوم تقدیر اشاره می‌کند و از آن به عنوان عنصر پیش برنده داستان استفاده شده است؛ تقدیری که راننده میانسالی به نام رحمت را ناخواسته سبب مرگ مهندسی جوان کرده و بازی غریبی را شکل داده که در نهایت همه آدم‌های درگیر با آن را به سرانجامی خوش یا ناخوش می‌رساند.

قاسم‌زاده اصل برای روایت قصه خود از فرم روایت غیرخطی بهره گرفته و با این روش، داستانک‌های موجود در فیلمنامه‌اش را به یکدیگر پیوند زده است. در اینجا فرم یاد شده کاملا با محتوای اثر هماهنگی دارد و به موازات هم پیش رفته، به طوری که این مساله در کیفیت نهایی کار نقشی کلیدی داشته است.

نکته مهم این است که قاسم‌زاده‌اصل از همان ابتدای نگارش فیلمنامه، قالب غیرخطی را در نظرگرفته و اثر خود را این‌گونه به رشته تحریر درآورده است؛ کاری که بسیاری از فیلمسازان در فیلم‌های تلویزیونی خود انجام نداده و برای یک فیلمنامه خطی، ساختاری غیرخطی را هنگام ساخت درنظر می‌گیرند که تقریبا همگی آنها هم به همین دلیل با شکست مواجه می‌شوند.

رحمت به عنوان قهرمان داستان، شخصیتی دوست داشتنی و باورپذیر است که از یک سو با سختی کار و از سوی دیگر با بلندپروازی‌های همسرش مواجه است. نکته‌ای کلیدی که در ادامه به قبول بردن بار در روز، برخلاف قانون و در نهایت تصادف ختم می‌شود و زندگی چند خانواده را به هم می‌ریزد.

در این میان رحمت تنها شخصیت داستان است که تقصیری در اتفاق رخ داده ندارد و بیش از همه از این وضع متضرر می‌شود. علاقه شاگرد رحمت به دخترش نیز ایده‌‌ای فوق‌العاده برای به گردن گرفتن تصادف از سوی اوست که با ظرافت خاصی مطرح شده و کنجکاوی مخاطب را از این بابت برمی‌انگیزد. اما آنچه بیش از همه در این فیلم اهمیت دارد، تقدیرگرایی حاکم بر قصه است که مخاطب را مجذوب خویش می‌کند و او را با سرنوشت آدم‌های قصه همراه و همدل می‌سازد. حضور مهدی هاشمی در نقش رحمت که رئالیسم در بازی‌اش موج می‌زند، کیفیت نهایی اثر را بالا برده و باورپذیری‌اش را به بالاترین حد می‌رساند. در کنار او باید به خیل بازیگرانی اشاره کرد که نقش‌های مکمل را به عهده داشته‌اند و هریک به اصطلاح، به اندازه بازی کرده‌اند و از نقش بیرون نزده‌اند که نمونه آن را در صاحب بنگاه باربری و باجناق رحمت مشاهده می‌کنیم.

قصه‌ها و واقعیت‌ها از آن دسته آثاری است که تماشای دوباره‌اش ظرافت‌های موجود در آن را عیان کرده و مخاطبان خود را از این کشف سیراب می‌کند.