شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

امام باقر ع و بازگشت مرجعیت دینی به اهل بیت ع


امام باقر ع و بازگشت مرجعیت دینی به اهل بیت ع

به مناسبت سوم صفر میلاد خجسته امام پنجم هدایت

هر یک از امامان (ع) نقشی خاص در هدایت و معرفی سبک زندگی اسلامی ایفا کردند. نقش های آنان مکمل نقش های یکدیگر است. آنان اسوه های کاملی هستند که می توان با توجه به شرایط متغیر زندگی هر شخص و جامعه، دستور و راهکارهای در میان زندگی آنان جست.

مجموعه متراکم بیش از شش هزار آیه و صدهزار حدیث و روایت در بیش از یک صدمجلد، چیزی را کم نگذاشته است و هر کس و هر جامعه ای با هر روحیه و شرایط زندگی می تواند سبک مناسب زندگی و راه راست خدایی و ربانی شدن را بیابد و به سعادت لقاء الله برسد و زندگی دنیوی و اخروی او سرشار از آرامش و آسایش شود.

نویسنده در این مطلب بر آن است تا نقش امام باقر(ع) در تبیین راه راست و بازگرداندن مرجعیت دینی به اهل بیت(ع) و اسوه قرار گرفتن ایشان در این حوزه وعرصه را براساس آموزه های وحیانی قرآن و اسلام روشن سازد.

● مقامات اهل بیت(ع) براساس آموزه های قرآنی

اهل بیت(ع) به معنای اهل بیت رسول الله(ص) کسانی هستند که ما از آنان به عنوان معصوم(ع) براساس آیه ۳۳ سوره احزاب یاد می کنیم. براساس آموزه های قرآنی و روایی، چهارده معصوم(ص) از امت آخر الزمان کسانی هستند که مسئولیت های خاصی را به عهده دارند.

مطابق آیات و روایات، در مقام نفسی، تفاوتی میان هر یک از آنان با دیگری نیست و چهارده معصوم(ع) یک نفس به شمار می روند. از این رو خداوند به صراحت در آیه ۶۱ سوره آل عمران از امیرمؤمنان علی(ع) به عنوان نفس پیامبر(ص) یاد می کند.

پیامبر(ص) نیز بارها به اشکال گوناگون و ادبیات و تعابیر مختلف از مقام یگانگی و یکتایی خود با اهل بیت(ع) سخن گفته است. از جمله اینکه در مقام قدسی، نور ایشان و نور علی(ع) یکتا و یگانه است؛ و یا اینکه «فاطمه (س) بضعه منی» و جگرگوشه من است؛ و یا «حسین منی و انا من حسین» و مانند آن از مواردی است که بر این یکتایی و یگانگی وجودات مطهر آنان در مراتب قدسی تاکید می کند.

پیامبر(ص) در روایت دیگری که متواتر از اهل اسلام است، بر امامت دوازده نفر از فرزندان خویش تاکید می کند و آنان را جانشینان به حق خود در میان مردم پس از خود معرفی می کند. از نظر حضرت، این دوازده تن همانند اوصیای پیامبران دیگر هستند و ولایت و اطاعت از آنان واجب است.

خداوند در قرآن به صراحت در آیه ۹۵ سوره نساء از وجوب اطاعت از ایشان همانند اطاعت از خود و پیامبر(ص) سخن می گوید و فرمان می دهد: «اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم؛ خدا و رسول و صاحبان امری را که از میان خود شماست اطاعت کنید.»

در روایات متواتری این معنا به اثبات رسیده است که مصداق اتم و اکمل این اولی الامر همان امامان(ع) از اهل بیت پیامبر(ص) می باشند.

در آیات دیگری نیز مقاماتی برای رسول الله (ص) و امامان معصوم(ع) بیان شده که از مهمترین این مقامات، مرجعین دینی، مرجعیت سیاسی و قضایی است. به این معنا که همه مقاماتی که خداوند برای پیامبر(ص) بیان کرده برای اوصیاء و خلفای به حق ایشان یعنی امامان معصوم(ع) اثبات می شود.

از نظر آموزه های قرآنی، خلافت و جانشینی امامان معصوم(ع) همانند خلافت و جانشینی انسان کامل از خداوند است. براساس این آموزه ها، هر آن چیزی را که خداوند به طور ذاتی دارا می باشد، به حکم عرضی و مظهریت، انسان کامل داراست و انسان کامل، مظهر اکمل و اتم همه اسماء و صفات الهی است که به انسان تعلیم داده شده است. (بقره، آیه ۱۳) از این رو متاله (یعنی انسانی که خدایی شده) مظهر ربوبیت الهی نیز می باشد و در مقام خلافت الهی قرار می گیرد و همه موجودات هستی از فرشتگان مقرب و کروبی گرفته تا پست ترین موجودات می بایست تحت تسخیر تکوینی و ولایت الهی انسان کامل باشند و بر او سجده اطاعت برند و هرگونه تمرد و طغیانی از این حکم به معنای کفر به خدا و ولایت اوست که مجازات سقوط و لعن دارد. (بقره، آیات ۰۳ تا ۴۳)

خداوند در توبیخ و سرزنش ابلیس به سبب تمرد و طغیان از سجده بر آدم(ع) به او یادآور می شود که تنها انوار امامان معصوم(ع) هستند که بر حضرت آدم(ع) سجده نمی برند؛ زیرا آنان در مقام علیین و از عالیین هستند (ص، آیه ۵۷) و از اطاعت و سجده بر حضرت آدم(ع) معاف می باشند؛ زیرا این انوار قدسی کلمات تامات وجودی هستند که بر همه موجودات هستی شرافت دارند و اشرف آفریده های الهی می باشند و آنان در مقامی قرار گرفته اند که گویی هیچ فاصله ای میان ایشان و خدا نیست و در تدنی و تدلی تا آنجا رفته اند که «قاب قوسین او ادنی» است. خداوند خود در این باره گزارش می کند: ثم دنی فتدلی فکان قاب قوسین او ادنی (نجم، آیات ۸ و ۹)

ابوسعید خدری می گوید: با عده ای از اصحاب در حضور رسول خدا(ص) نشسته بودیم که مردی از راه رسید و گفت: ای رسول خدا توضیح بده که منظور از عالین در این آیه چه کسانی هستند: «استکبرت ام کنت من العالین؛ خداوند به ابلیس فرمود: چرا بر آدم سجده نکردی؟ تکبر کردی یا از عالین (برترین ها) بودی؟

رسول خدا فرمود: «دو هزار سال پیش از آن که خداوند آدم را بیافریند، من و علی و فاطمه و حسن و حسین در سراپرده عرش، او را تسبیح می کردیم و فرشتگان نیز به دلیل تسبیح ما خداوند را تسبیح می کردند.

زمانی که خداوند آدم را آفرید، فرشتگان را امر کرد که برای او سجده کنند ولی به ما فرمان سجده نداد. همه فرشتگان سجده کردند جز ابلیس که خودداری کرد و سجده نکرد. در این هنگام خداوند متعال به او فرمود: «استکبرت ام کنت من العالین؛ تکبر کردی یا از عالین (برترین ها) بودی؟ یعنی از پنج نفری که نام هایشان در سراپرده عرش نوشته شده است.»

آن گاه رسول خدا افزود: «ما در خدا هستیم که تنها از آن می توان به خدا رسید. هدایت شدگان با ما هدایت می یابند؛ هر کس ما را دوست بدارد، خداوند او را دوست می دارد و در بهشت جایش می دهد و هر کس ما را دشمن بدارد خداوند او را دشمن می دارد و در دوزخ می افکند؛ و فقط کسانی که نسل شان پاک است، دوستدار مایند.» (بحارالانوار، ج ۹۳، ص ۳۰۶، حدیث ۱۲۰)

● حقوق امامان(ع) و وظایف ما

براساس آموزه های قرآنی این کلمات تامات الهی که شافع حضرت آدم(ع) نیز شدند (بقره، آیه ۷۳) دارای همان مقامات و حقوقی هستند که برای پیامبر(ص) است. تنها تفاوتی که میان ایشان(ع) و پیامبر(ص) است آن که بر ایشان وحی تشریعی نمی رسد؛ زیرا با وفات حضرت محمد(ص) ختم رسالت تشریعی شده است. (احزاب، آیه ۰۴) هرچند که حضرت امیرمؤمنان علی(ع) در هنگام نزول وحی همه چیز را می دید و می شنید. خود آن حضرت(ع) در نهج البلاغه این مطلب را نقل می کند و تأیید پیامبر(ص) را نیز می آورد: پیامبر(ص) چند ماه از سال را در غار حرا می گذراند، تنها من او را مشاهده می کردم و کسی جز من او را نمی دید، در آن روزها، در هیچ خانه اسلام راه نیافت جز خانه رسول خدا که خدیجه هم در آن بود و من سومین آنان بودم.

من نور وحی و رسالت را می دیدم و بوی نبوت را می بوییدم. من هنگامی که وحی بر پیامبر فرود می آمد، ناله شیطان را شنیدم، گفتم ای رسول خدا، این ناله کیست؟ گفت: شیطان است که از پرستش خویش مأیوس گردید. تو آنچه را من می شنوم، می شنوی و آنچه را که من می بینم، می بینی، جز این که تو پیامبر نیستی، بلکه وزیر من بوده و به راه خیر می روی». (نهج البلاغه، ترجمه دشتی، ص ۳۹۹؛ و نیز شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج ۳۱، ص ۲۰۸)

بر این اساس حضرت علی(ع) به عنوان خلیفه و وزیر پیامبر (ص) همه ویژگی ها و نیز مقامات و مناصب پیامبری جز رسالت تشریعی را به عهده دارد و هنگامی که خلافت وی غصب می شود، همانند حضرت هارون(ع) خطاب به قبر پیامبر(ص) کلام هارون(ع) را می خواند و می فرماید: ان القوم استضعفونی و کادوا یقتلوننی فلا تشمت بی الاعداء و لا تجعلنی مع القوم الظالمین (اعراف، آیه ۱۵۰؛ و نیز الاختصاص، ص ۱۸۶)

براساس آموزه های قرآنی از حقوق اهل بیت(ع) و وظیفه ما در برابر ایشان امور چندی است که مهم ترین آنها، شناخت و معرفت نسبت به مقام و منزلت ایشان، دلسپردگی و مودت و محبت آنان (شوری، آیه ۳۲)، سرسپردگی و اطاعت از آنان (نساء، آیه ۹۵) و شیعه و پیرو واقعی بودن چون حضرت ابراهیم(ع) است (صافات، آیه ۳۸)به گونه ای که آنان را اسوه تمام و کمال دانسته و همه زندگی خود را برساس آنان تنظیم کنیم و طابق النعل بالنعل گام در گام آنان بنهیم و در شادی آنان شاد و در عزای آنان عزادار باشیم. (خصال شیخ صدوق ج ۲ ص ۶۳۵، بحارالانوار ج ۰۱ ص ۱۱۴؛ غررالحکم، ج ۱، ص ۲۳۵ و روایات دیگر)

بنابراین، از حقوق آنان و وظایف ما، مراجعه به ایشان در همه امور زندگی دنیایی و اخروی است. پس دین و دنیا را می بایست از ایشان بگیریم و مسایل خود رابا آنان در میان گذاریم؛ چرا که ایشان اسوه کامل و نیک برای همه بشریت هستند. (احزاب، آیه ۱۲) ولذا در مسایل دنیوی و اخروی باید به ایشان مراجعه کرده و از ایشان بپرسیم که اینان اهل الذکر هستند (نحل، آیه ۳۴)؛ چه ذکر را پیامبر(ص) بدانیم که آنها اهل بیت همان پیامبر(ص) هستند یا ذکر را قرآن بدانیم که ایشان همان اهل ذکر و راسخون در علم می باشند. (آل عمران، آیه ۷)

● امام باقر (ع) و بازگشت به مرجعیت دینی

پس از غصب خلافت ظاهری از سوی منافقان قدیم و جدید و مظلوم واقع شدن حضرت امیرمومنان علی(ع) همانند هارون(ع)، دولت غاصب تلاش کرد تا در یک فرآیندی مرجعیت علمی را همانند مرجعیت سیاسی و قضایی از اهل بیت سلب کند.

از این رو تلاش جدی صورت گرفت که روایات ثبت و ضبط نشود و قرآن بی زبان و صامت بماند؛ زیرا قرآن صامت به سبب داشتن متشابهات (آل عمران، آیه ۷) و بطون از این قابلیت برخوردار بود که هرگونه تفسیر و تبیین شود؛ در حالی که براساس آموزه های قرآنی، قرآن تنها بخشی از حقیقت اسلام است؛ و آن مقومی دارد که پیامبر(ص) و اولوالامر است؛ زیرا به تفسیر و تبیین آنان است که معنای واقعی را می یابد و آیات متشابه به محکم تبدیل می شود.لذا اطاعت خدا همان اطاعت از پیامبر(ص) و اولوالامر (نساء، آیه ۹۵) دانسته شده است.

قرآن صامت بی قرآن ناطق یعنی اولوالامر(ع)، ساکت است و می توان آن را به شکلی درآورد.

اصولا فهم قرآن نیازمند آن است که به مخاطب اصلی آن مراجعه شود؛ زیرا در قرآن کلیات آمده است و اینکه چگونه نماز بخوانیم و روزه بگیریم و حج بگزاریم و کشور را مدیریت کنیم و قضاوت و عدالت را بر پا داریم، نیازمند مفسر و مبین است.

از سوی دیگر، در قرآن آیاتی است که تنها مخاطب آن، مطالب آن را می فهمد. مثلا در آیه ۲۸۲ سوره بقره آمده است: واتقوا الله و یعلمکم الله؛ تقوای الهی پیشه گیرد و خداوند به شما تعلیم می دهد. در این آیه با واو تعلیم الهی بیان می شود؛ این بیانگر آن است که امور دیگر نیز در تقوای الهی انسان پدید می آید که بیان نشده و تنها تعلیم الهی بیان می شود که یکی از آثار تقوای الهی است آنچه در اینجا نهان و مخفی شده را تنها مخاطبان اصلی قرآن یعنی پیامبر(ص) و اولوالامر(ع) می فهمند.

جلوگیری از ثبت و ضبط احادیث این امکان را به غاصبان و طاغوتیان می داد تا سنت و عترت را از دایره مدیریت جامعه اسلامی بیرون رانند؛ زیرا سنت، تفسیر کننده آیات و تبیین گرمقامات عترت بود. از این رو پیامبر(ص) هشدار می دهد که عترت را رها نکنید؛ زیرا قرآن بی عترت، ناطق نیست و نمی تواند شما را در مسیر راست نگه دارد؛ چرا که قرآن نیز مقومی چون اولوالامر دارد که آن را به استنطاق و نطق درآورد و مسایل را چنان که هست براساس آموزه های قرآنی تبیین کند و مردم را در راه راست نگه دارد و از گمراهی حفظ کند. (صحیح البخاری، ج ۴، ص ۱۳- باب دعاء النبی الی الاسلام و النبوه ؛ صحیح البخاری، ج ۱، ص ۶۳- ۷۳- کتاب العلم؛ ج ۳، ص ۱۱۵۵، باب اخراج الیهود من جزیره العرب؛ صحیح البخاری، ج ۵، ص ۷۳۱، باب مرض النبی و وفاته؛ صحیح مسلم- ج ۵- ص۵۷- باب ترک الوصیه ... (... لاتضلوا بعدی)؛ صحیح البخاری، ج ۸، ص ۰۶۱، باب قول النبی لاتسألوا اهل الکتاب عن شیء؛ مسند احمد- الامام احمدبن حنبل- ج ۱- ص ۴۲۳- مسند عبدالله بن العباس؛ السنن الکبری- النسائی- ج ۴- ص ۰۶۳- قول المریض قوموا عنی؛ صحیح البخاری، ج ۷، ص ۹؛ صحیح مسلم- ج ۵- ص ۶۷- باب ترک الوصیه ...؛ سنن ترمذی، ج ۴، ص ۸۰۳، ابواب تفسیر القرآن، باب و من سوره النساء)

ممنوع کنندگان ثبت و ضبط احادیث، گام بلندی برای حذف عترت حتی از مرجعیت دینی برداشتند. این گونه است که به جای مراجعه به اهل الذکر و راسخون فی العلم (آل عمران، آیه ۷) به کسانی مراجعه می کنند که خود چیزی ندارند چه رسد که بتوانند از باطن قرآن استنطاق کنند. بر طبق سخن امیرمومنان(ع) عام و خاص، مطلق و مقید، ناسخ و منسوخ، مجمل و مبهم قرآن را نمی شناسند ولی مفسر قرآن و مبین احکام و معارف آن می شوند.

دراین دوره است که مرجعیت دینی به دست گروهی از اهل کتاب به ویژه یهودیان به ظاهر مسلمان می افتد و افکار غیراسلامی و التقاطی یعنی اسرائیلیات، تمام فکر و فرهنگ اسلامی را تغییر می دهد و تهاجم گسترده ای از سوی یهودیان و مسیحیان علیه فرهنگ اسلامی صورت می گیرد و مفاهیم و احکام و معارف اسلامی دستخوش دگرگونی بزرگی می شوند و جبرگرایی و مانند آن بر اذهان و افکار مردم حاکم می گردد.

امیرمومنان علی(ع) می داند که مشکل اساسی در از دست رفتن حاکمیت سیاسی است؛ زیرا قدرت سیاسی، افکار مردم را به دست می گیرد و آنان را به هر سمتی می راند که می خواهد؛ زیرا الناس علی دین ملوکهم؛ مردمان بردین حاکمان خویش هستند.

شاید مهمترین مبارزه برای بازگرداندن حاکمیت سیاسی از سوی امیرمومنان علی (ع)، امام حسن(ع) و امام حسین (ع) انجام شد؛ ولی از آن جایی که مردم اصولا اهل بیت (ع) را کنار گذاشته بودند، هیچ فایده ای نداشت.

امام حسین (ع) شاید بزرگ جانفشانی را برای به دست آوردن حاکمیت سیاسی انجام داد؛ زیرا بازگرداندن حاکمیت سیاسی زمینه ساز بازگشت حاکمیت های دیگر به اهل بیت(ع) بود. برای اینکه مردم از حق طبیعی و الهی اهل بیت (ع) درحوزه حاکمیت سیاسی آگاه شوند و از خواب خوش و طولانی بیدار گردند، با عاشورا طومار حاکمیت طاغوتی را زد و گروهی از مردم دانستند که حاکمیت از آن اهل بیت (ع) است.

تلاش امام حسین (ع) موجب شد که دشمن به شدت ضربه سهمگین بخورد به گونه ای که دیگر نتوانست حاکمیت شرعی خود را اثبات کند و حتی اهل سنت، حاکمیت را به دو دسته راشدین و غیر راشدین تقسیم کردند تا ضمن توجیه حکومت سه نفر نخست، از وضعیت بغرنج سیاسی بیرون آیند.

امام حسین(ع) این اندیشه را زنده کرد که حاکمیت سیاسی از آن اهل بیت (ع) است و هر کسی دیگر غاصب این مقام و منزلت الهی است. از این رو قیام ها علیه دولت های دیگر همواره شکل گرفت و هرگز دولت های پس از امام حسین (ع) رنگ آسایش سیاسی و امنیت را ندیدند، زیرا مشروعیت سیاسی آنان مخدوش شده بود.

پس از این دوره است که فشار سختی بر امام سجاد (ع) اعمال می شود؛ زیرا ایشان می کوشد تا نوع دیگری از مرجعیت را به اهل بیت(ع) بازگرداند. ایشان تلاش می کرد که به عنوان مرجع روحی و معنوی مردمان درآید. این گونه است که دعاهای عرفانی آن حضرت (ع) و جنبه عطوفت و مهربانی وی موجب می شود که ملجا و ماوای همه دل شکسته گان شود.

اقدام دیگری که می بایست صورت گیرد، بازگرداندن مرجعیت علمی و دینی به اهل بیت (ع) بود.

این مهم را امام باقر(ع) و فرزند بزرگوارش امام جعفر صادق (ع) انجام دادند.

با تشکیکی که درمشروعیت الهی و قانونی دولت ها با شهادت امام حسین (ع) و قیام ایشان و احیا و اصلاح امت انجام گرفت، امت دریافته بود که مرجعیت سیاسی از آن اهل بیت است.

از این رو همه قیام ها حتی در دوره امام سجاد به یکی از اعضای اهل بیت (ع) باز می گشت و بر محور آنان بود، هرچند که در انتخاب شخص باز به بیراهه می رفتند و به خانه زیدبن علی (ع) یا یحیی بن زید بن علی (ع) و مانند آن مراجعه می کردند.

کمبود یاوران راستین

در زمان امام صادق(ع) بزرگترین قیام ها برای بازگشت حاکمیت سیاسی به اهل بیت (ع) انجام گرفت و حتی ابومسلم خراسانی پیشنهاد می دهد که امام صادق (ع) عهده دار خلافت شود؛ هرچند که آن حضرت (ع)، به عللی آن را نپـذیرفت، زیرا هنوز شرایط برای پذیرش مقامات اهل بیت(ع) فراهم نشده بود و مردم می بایست اهل بیت (ع) را در همه چیز چون پیامبر(ص) اطاعت کنند و اطاعت نصف و نیمه درحوزه عمل سیاسی کفایت نمی کند. مردم می بایست بپذیرند که اهل بیت (ع)همانند پیامبر(ص) اولی از جان خودشان است (احزاب، آیه ۶) و از اهل بیت (ع) به طور مطلق و بی چون و چرا اطاعت کنند؛ چنان که یکی از یاران حضرت (ع) این گونه بی چون و چرا به درون آتش تنور می رود.

شخصی به نام سهل به امام صادق (ع) عرض کرد: چرا نشسته ای با این که صدهزار شمشیر زن یار و یاور داری.

امام صادق دستور داد در تنور خانه آتش افروختند آن گاه به سهل فرمود: به درون آتش تنور برو و در آتش بنشین.

سهل عرض کرد: ای آقای من مرا در آتش نسوزان مرا رها کن تا من نیز حرفم را پس بگیرم.

امام فرمود: تو را رها ساختم.

در همین هنگام هارون مکی که یکی از یاران راستین امام صادق(ع) بود وارد شد. امام به او فرمود: برو در درون آتش تنور بنشین.

او بی درنگ رفت و در درون آتش نشست.

امام صادق درباره اوضاع خراسان با سهل به گفت وگو پرداخت به گونه ای که گویا در خراسان بوده و همه اوضاع آنجا را از نزدیک دیده است.

سپس به سهل خراسانی فرمود: برخیز و ببین چه کسی در میان تنور آتش است.

او برخاست و کنار تنور آمد دید هارون مکی چهار زانو در میان آتش نشسته است.

امام به سهل فرمود: در خراسان چند نفر مانند این شخص هست.

سهل گفت: سوگند به خدا حتی یک نفر مثل این شخص نیست.

امام صادق(ع) فرمود من خروج و قیام نمی کنم در زمانی که (حتی) پنج نفر یار راستین برای ما پیدا نشود ما به وقت قیام آگاه تر هستیم. (سفینه البحار، ج۲، ص۴۱۷).

به هر حال، با تلاش های امامان پیشین مرجعیت سیاسی اهل بیت(ع) به گونه ای برای مردم حل شده بود، ولی این مرجعیت سیاسی به تنهایی کفایت نمی کند، زیرا می بایست اهل بیت(ع) به عنوان مرجع کل و اسوه تمام و کامل شناخته می شدند و به آنان مراجعه می شد، چنان که به پیامبر(ص) به این عنوان مراجعه می شد.

براین اساس امام باقر(ع) گام بزرگ دیگری را برمی دارد تا این مهم تحقق یابد. آن حضرت(ع) با طرح مسایل و معارف علمی و قرآنی، مرجعیت علمی و دینی را به اهل بیت(ع) باز می گرداند به گونه ای که همگان حتی منابع علمی اهل سنت و رهبران آنان نیازمند اهل بیت(ع) می شوند و برای شاگردی به در خانه ایشان می آیند. این گونه است که همه امامان چهارگانه اهل سنت به گونه ای شاگردان اهل بیت(ع) می شوند هر چند که خودسری هایی نیز دارند. ابوحنیفه امام مذهب حنفی می گوید که اگر دو سال تحصیل در نزد امام صادق(ع) نبود من هلاک شده بودم.

امام باقر(ع) را به باقرالعلوم بعدالنبیین می شناسند، زیرا او علم را همانند شکافنده زمین شکافت و بذر علم را برای مردم بیرون آورد و نشان داد. او این گونه مرجعیت علمی را به اهل بیت(ع) بازگرداند.

فرزندش در ادامه تلاش کرد تابخش های دیگر ناگفته از مرجعیت اهل بیت(ع) را در حوزه اعتقادی، عرفانی و مانند آن بیان کند. به طوری که اهل عرفان و تصوف خود را جیره خوار خرمن ایشان می دانند و همه مذاهب و نحله های عرفانی و صوفی خود را به ایشان متصل می کنند. با نگاهی به کتاب تذکره الاولیای عطار نیشابوری می توان این مرجعیت را دریافت.

امام صادق(ع) چنان حقیقت مقامات اهل بیت(ع) را آشکار ساخت که دیگر کسی نتواند در هیچ علمی خود را برتر از ایشان و اهل بیت(ع) معرفی کند. همه علوم از ایشان سرچشمه می گیرد و این گونه است که شاگردان مکتب ایشان و پدرشان، همواره به عنوان بنیانگذاران علوم مختلف چون اصول فقه، جبر و ریاضیات، فلسفه اسلامی، کلام اسلامی، فقه استدلالی، مفسران عقل گرا و تحلیلی، جامعه شناسی و روان شناسی و مانند آن شناخته می شوند.

پس از ایشان امامان دیگر از اهل بیت(ع) تلاش کردند تا وجوه دیگر و مقامات و منازل اهل بیت(ع) را به مردم بشناسانند و بدین ترتیب فرصت برای بازگشت به سوی اهل بیت(ع) در جهان امروز فراهم آمده است و مردم تشنه معارف اهل بیت(ع) و بازگشت آنان برای مدیریت جهانی هستند و در انتظار منجی عدالت پرور روز شماری می کنند.

احسان رضازاده



همچنین مشاهده کنید